قدیمترها یک چیزی میدانستند که می گفتند «اصل بد نیکو نگردد زانکه بنیانش بد است» حکایت، حکایت نام آشنای فرقه پوشکی منافقین است که در لئامت و خباثت کم نظیر است. در مورد این سازمان تروریستی، خیلی نیاز به بررسی و موشکافی نیست؛ آنها در هر دوره آویزان گروه، کشور یا حکومتی خاص بوده اند و در هر دوره نیز هدف از این اقدامشان، مشروعیت بخشی به ساختار نامشروعشان بوده است.
در سالهایی که مسعود رجوی در زندان همراهان و به اصطلاح همرزمان خود را میفروخت، ساواک عامل مشروعیت بخشی او بود، به عبارتی او که در هوای مبارزات مردمی برای پیروزی بر رژیم پهلوی، نه برای مبارزه که برای ارضا خوی قدرت طلبی و ارضای حس ریاست طلبی خود وارد میدان شده بود، پس از دستگیری و آشکار شدن واهمه و ترس از اعدام، خیلی زود دست به دامن رژیم پهلوی شد و با همکاری مخلصانه! با ساواک، از طرفی برای خود تأمین امنیت جانی خرید و از طرف دیگر نیز تلاش کرد مشروعیت خود را با شرکت در جلسات انقلابیون زندان، برای روز مبادا و زمان پیروزی احتمالی مردم بر رژیم گذشته حفظ کند. او پس از پیروزی انقلاب برای دست یافتن به همان مطلوبهای ذهنی یاد شده، خود را یک انقلابی تمام عیار نامید و این بار فراتر از تأمین امنیت جانی، هوای حکومت و ریاست جمهوری داشت اما خیلی زود وجهه بارز او و گروهکش برای امام خمینی(ره) مشخص شد.بعد از ماجرای فرار نیز او در ابتدا در فرانسه و تحت لوای حفاظت فرانسویها قرار گرفت. در ادامه دست به دامان صدام شد و برای حضور و ماندگاری در عراق، هر آنچه صدام اعلام کرد را به جان خرید و هر خفتی (حتی به قیمت هبه زنان فرقه اش به افسران ارشد ارتش عراق) تن داد تا مشروعیتش نزد صدام حفظ شود و ماندگاری اش در این کشور تضمین شود. صدام که رفت، این بار نوبت آویزان شدن از اروپا و رجعت دوباره به آمریکا بود. هزینه این مشروعیت البته سنگین بود و با صرف دلارهای فراوان توانست از لیست تروریستی آمریکا و بعد هم اروپا خارج شود، غافل از اینکه دنیا همچنان این فرقه را به عنوان فرقه ای تروریستی میشناسد.
سریال آویزان شدن منافقین در قدم بعدی زمانی کلید خورد که مردم عراق بعد از دوران صدام، قصد اخراج منافقین را داشتند. این بار نیز آنها برای چندمین بار دست به دامان آمریکاییها شدند تا در عراق بمانند. اما این قصه نیز ماندگار نشد. بعد از این نیز برای چندمین بار دست به دامان آمریکا شدند که این بار جایی برای آوارگی های آنها پیدا کند و از دریوزگی آنها کمی بکاهد.
همزمان با این فلاکت، آنها برای تأمین هزینه های خود، در فواصل مختلف دست به دامان سعودیها و رژیم اسرائیل نیز شدند تا از جیب سعودیها و لابی های قدرتمند اسرائیلی برای مطرح کردن خود و به تبع آن مشروعیت بخشی خود در اروپا و آمریکا بهره مند شوند.
باند مفلوک و پوشکی رجوی البته در کنار تمام این بگیر و نگیرها و نان به نرخ روز خوردنها، رویه ثابتی برای آویزان شدن از سیاسیون و لابی های قدرت در آمریکا داشته است. از سیاسیون یهودی آمریکا گرفته تا سناتورها و حتی سیاسیون بازنشسته آمریکایی که البته فصل مشترک تمام این آویزان شدنها، تعاملات مالی و پرداختهای کلان به این افراد بوده است. طبیعی است که وقتی وجهه منافقین در دنیا بسیار سیاه و تیره است، اگر گروه، فرد یا لابی خاصی هم قصد حمایت از آنها را داشته باشد، باید هزینه بیشتری دریافت کند.
یکی از چهره های مطرح حامی منافقین در میان سیاسیون و چهرههای آمریکایی رودی جولیانی، شهردار اسبق نیویورک است که تعاملات مالی گسترده ای با منافقین برای تطهیرسازی آنها دارد. به گونه ای که هر بار حضور او در مراسمات اجاره ای منافقین (که معمولا با حضور جمع زیادی از مزدوران اجاره ای و با تطمیع ناهار و گردش در شهر برای افراد خارجی صورت میگیرد) چیزی در حدود ۲۰ هزار دلار برای منافقین آب میخورد، رقمی که بسیار زیاد است اما جولیانی در کنار تلاش برای تطهیر این فرقه و مشروعیت بخشی به آنها و به دنبال آن خراب کردن وجهه خود در نزد رسانه ها و افکار عمومی، باید رقم خوبی دریافت کند که ارزش این کار را داشته باشد.
به نوشته بنیاد هابیلیان، البته برای پروسه مشروع سازی منافقین افراد زیادی مشارکت کرده و رقم های متفاوتی بین ۱۰ تا۴۰ هزار دلار رد و بدل میشود؛ ارقامی که به تناسب جایگاه سیاسی مدافع منافقین و شدت حرافی او در مورد این فرقه متفاوت است. با این حال روال حمایتها متفاوت است اما شاخص ترین این حمایتها بطورمعمول در تجمع های اجاره ای این فرقه رقم زده میشود و به دفعات معدودی نیز در مجامع رسمی. به عنوان مثال در سال ۲۰۱۶ بود که پیش نویس قطعنامه ای با امضای ۴ تن از اعضای کنگره آمریکا (تِد پو، عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا، برایان هیگینز، آلبیو سیرز و براد شرمن) به این مجلس ارائه شد تا تأمین امنیت افراد مستقر در کمپ لیبرتی به هر ترتیب ممکن تأمین شود. بخش قابل ملاحظهای از حمایتهای از این دست از منافقین، علاوه بر هزینهکردهای آنچنانی توسط منافقین، به حضور لابیهای این فرقه در مجالس آمریکا و حمایت لابی های صهیونیستی از این فرقه نیز بستگی دارد، چنانکه بارها اتفاق افتاده مریم رجوی یا عوامل وی با لابی های پنهان اروپا یا آمریکا، نظر سیاسیون آمریکایی را نسبت به اقدام جدیدی علیه کشورمان یا اعلام حمایتی آشکار از این فرقه جلب کرده اند. دانا روهرباخر، تام تیلیس، ایلین چاو، جان بولتون و … نیز از جمله دیگر چهره های مطرح سیاسی در مجلس، سنا و ساختار سیاسی آمریکا هستند که برای حمایت از منافقین، مبالغ کلانی دریافت کرده اند اما تاریخ مصرف این حمایتها بطور معمول بعد از دریافت مبالغ کلانی پول و یک یا چند سخنرانی به پایان میرسد و منافقین باید بار دیگر رویه پرداخت مجدد دلارهای فراوان برای طرح موضوع حمایت از خود را در دستور کار قرار دهند. برای برخی از این چهره ها که سابق بر این در زمره چهره های سیاسی بوده اند، این رویه به عنوان کاسبی ساده و بسیار پررونق است.
در مجموع میتوان گفت منافقین چه بخواهند و چه نخواهند نمیتوانند مشروعیتی درجه یک برای خود دست و پا کنند. ساختار این فرقه پوشکی به گونه ای نیست که بتوان برای قمار بلند مدت روی آن حساب کرد، به ویژه اینکه برخلاف برخی دولتمردان اروپایی و آمریکایی و برخی سیاسیون قدیمی و بازنشسته که در فواصلی مشخص از این فرقه حمایت میکنند، رسانه های گروهی بزرگ دنیا و افکار عمومی جهان، همواره از آنها به عنوان فرقه ای تروریستی یاد میکنند و طبعا هیچ سیاستمدار عاقلی تمام تخم مرغهایش را در سبد این فرقه نمیگذارد.
مهدی عسکری فرسنگی
انتهای پیام