میگویند مرد سادهلوحی بود که در ابتدای هر سال، به امید برنده شدن در جشنواره جوایز ویژه بانک، دستها را به هم میمالید و میگفت: «امسال حتما خودروی گران قیمت بانک را برنده میشوم.» و باز سال بعد و سال بعد و سال بعد دوباره همان آش و همان کاسه برقرار بود. با وجود اشتیاق و ذوق او برای نیل به مقصود، برای یکی از همسایگان او جای سئوال پیش آمد و از او اینگونه پرسید: «آیا برای برنده شدن در بانک، حساب پسانداز باز کردهای؟» و مرد ساده لوح گفت: «نه، چه کسی گفته حتما باید حساب پسانداز باز کنیم. خدا بخواهد کلید خودرو را با احترام مقابل درب خانه تحویلم میدهند.» و مرد همسایه در حالی که از کوته فکری او به حیرت آمده بود، گفت: «ابله جان، اول باید به عنوان مقدمه کار، در بانک حساب پس انداز افتتاح کنی و بعد دعا کنی، بعد موجودی حسابت را افزایش دهی و بعد به انتظار بنشینی…»
حکایت این روزها که نه، حکایت همه سالهای گذشته فرقه پوشکی منافقین هم متأثر از همین خیالبافی است. تا یادمان میآید، از همان زمان که نیروهای این فرقه چَست و چابکتر از روزگار فعلی بودند تا روزگار فعلی که آبروی نیروهای این فرقه به چند پوشک بند است، سران این فرقه که همواره در عوالم هپروت سیر میکنند، وعده به سرنگونی میدهند و برای فتح ایران و شکست نظام سینه چاک میدهند و یقه پاره میکنند. تا سالها مسعود مفقود رجوی برایشان داستان سرایی میکرد و بعد هم مریم قجر رجوی. حنای آنها که از رنگ افتاد و کمکهای عربستان و برخی دشمنان ملت ایران که زیادتر شد، هر بار برای تازه بیان شدن این وعده، یکی از بازنشستگان اروپایی یا آمریکایی را دعوت کرده و پس از تن دادن به فعل چاپیده شده از سوی میهمان گرامی، وعدههای هر ساله را به بیانی دیگر از زبان او برای نیروهایشان بیان میکنند تا مگر تر و تازه بودن بیان، شدت و هیجان نحوه بیان این اباطیل، قوت قلبی برای اعضای این فرقه ایجاد کند.
در آخرین نشست این فرقه که اواخر سال گذشته میلادی در پاریس برگزار شد، همسر سرکرده این فرقه با بافتن آسمان و ریسمان به هم، از دلایل خندهداری برای تکرار ادعای چندباره حتمی بودن سقوط نظام یاد کرد. دلایلی همانند اعتراضات صنفی و شغلی در شهرهایی همچون کرج، اصفهان، اراک، مشهد و … . البته اگر بنابر سنجش و تحلیل درست باشد، همه این تجمعات صنفی که گردانندگانش بارها به صنفی بودن این تحرکات اذعان کردهاند، بهترین دلیل برای وجود دموکراسی حداکثری در ایران است (مریم قجر رجوی بهتر است به تاریخچه حضور همسر مفقودش اشاره کند که جواب کوچکترین اعتراض شکنجه و مرگ است.)
تا یادمان میآید بنای یکی از آخرین التماسهای سران فرقه پوشکی برای خرید اعتماد از اعضا این بوده که تا بهمن سال ۹۷ در این فرقه بمانند و برای آخرین بار به قول و وعده مسعود مفقود رجوی و مریم قجر رجوی اعتماد کنند و در این تاریخ شاهد سرنگونی ایران باشند؛ تاریخی که این بار نیز با روسیاهی سران این فرقه همراه خواهد شد.
دوره گردیهای مریم قجر رجوی برای مهر تأیید گرفتن از این و آن نیز در نوع خود حکایتی شنیدنی دارد. تردیدی نیست که حضور امثال مک کین و برخی سیاسیون دیگر آمریکایی نه برای مصرف خارجی بلکه برای مصرف داخلی در فرقه پوشکی منافقین است. مریم قجر رجوی که همپالگیهایش در این فرقه از ملاقات او و مک کین به عنوان زلزله سیاسی یاد میکنند، بیشتر از آنکه بخواهد با این ملاقات زمینه سقوط نظام ایران را فراهم کند نگران زلزله داخلی و فروپاشی و ریزش بیشتر در فرقهاش است. ناگفته پیداست که مریم قجر رجوی هم به خوبی میداند که زور یک فرقه پوشکی حتی برای تأمین پوشک مورد نیازشان هم کم است، چه برسد به اینکه بخواهند بجنبند و به ایران بیایند و پیروز شوند. خود رجوی هم میداند که باید تنور تبلیغات را با خرج از کیسه امثال سعودیها گرم نگه دارد تا همین اندک نیروی زپرتی پوشکی هم از او دور نشوند. مریم برای حفظ تشکیلات خود باید به همین کمتر از ۳ هزار نفر نیرویی که در آلبانی دارد استناد کند زیرا با فروپاشی و ریزش همین افراد او از کجا میتواند به یک «مقاومت سرسختانه» استناد کند و از ضرورت حفاظت جان پوشکیهایش بگوید. او برای اینکه این ضرورت را به خوبی نشان دهد باید به چند رابطه زنجیروار به خوبی ورود پیدا کند؛
اول؛ تیغ زدن سعودیها و امثال آنها. در این بین هم او و هم همه به ظاهر حامیان اروپایی این فرقه میدانند که از این فرقه چیزی پیر و پاتال و عقب مانده ذهنی (به لحاظ دوری از تکنولوژی و اطلاعات روز دنیا) چیزی برای سرنگونی نظام ایران در نمیآید. آنها اگر چه گاه در مراسمات منافقین حاضر میشوند اما پشتوانه این حضور دلارهایی است که از منافقین میگیرند. سعودیها هم تا چند سال هیجان زده حمایت از این فرقه خواهند کرد و اگر چه پولهایی که به این فرقه میدهند در مقایسه با هزینه کرد برای داعش و امثالهم بسیار کمتر است اما بالاخره روزی متوجه میشوند که هزینهکرد برای یک فرقه زهوار دررفته به هیچ عنوان منطقی نیست و با این فرقه راه به جایی نخواهند برد.
دوم؛ مجاب ساختن همین اندک نیروهای باقی مانده برای ادامه دادن این بیراهه با سران فرقه. برای این مهم، تولید روحیه برای نیروهای زپرتی منافقین به اندازه نان شب و حتی پوشک، نقشی حیاتی دارد.
سوم؛ تأمین ابزار روحیه سازی. همانگونه که پیشتر اعلام شد حنای مسعود مفقود رجوی و مریم قجر رجوی از سالها قبل رنگ باخته است. ابزار تولید روحیه، در حال حاضر خرج از همان دلارهای سعودی است برای دعوت از چند ورشکسته سیاسی اروپایی و آمریکایی. هدف مریم قجر رجوی اثبات این نکته به نیروهای خود است که با حضور و مهر تأیید این چهرهها بر عملکرد این سازمان، خود به خود ضرورت شکست ایران نیز توجیه پذیر میشود.
چهارم؛ آلترناتیوسازی. مصرف آلترناتیو سازی نه برای حمله و فتح ایران است بلکه در درجه اول برای حفظ روحیه اعضای فرقه و در درجه دوم ایجاد زمینهچینی برای یافتن اسپانسرهای جدید و تیغ زدن آنها است.
هم اروپاییها و هم آمریکاییها به خوبی و بعد از سالهای دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ که از منافقین به خوبی در عملیاتهای تروریستی استفاده کردند و حالا هم از آنها استفاده مالی میکنند، میدانند که مورد مصرف منافقین بیشتر به یک دستمال کاغذی برای رفع حاجت است و بیشتر از آن بر روی آنها حساب نمیکنند.
رهبر معظم ایران هم به درستی در هفته گذشته با اشاره به عوامفریبی و بیاثر بودن تمام تلاشهای منافقین و مزدوران تریبونی میتینگهایشان به درستی با اوباش و تروریست خواندن منافقین، با اشاره به سخنان سال گذشتهی یک دولتمرد آمریکایی در جمع اوباشِ تروریست و وعده او به آنها که جشن سال ۲۰۱۹ میلادی را در تهران خواهیم گرفت، خاطرنشان کردند: «جشن کریسمس ۲۰۱۹ همین چند روز پیش بود. این همان قدرت محاسباتی است،اینها همان آدمهایند. محاسبات آنها اقتضا میکند که یک چنین امیدی داشته باشند؛ مثل صدام حسین که میخواست یک هفتهای به تهران بیاید، مثل امید مزدوران دیگرشان منافقین که از کرمانشاه راه بیفتند و در ظرف ۳ روز مستقیم خودشان را به تهران برسانند. اینها محاسبات است! توانایی محاسبات دشمن این است.»
یادداشت از: مهدی عسکری
انتهای پیام / بنیاد هابیلیان