• امروز : دوشنبه - ۳ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 23 December - 2024

به کوری چشم رجوی نوروز ۹۴ را کنار خانواده ام جشن گرفتم

  • کد خبر : 1885
  • 05 آوریل 2015 - 7:32

به کوری چشم رجوی نوروز ۹۴ را کنار خانواده ام جشن گرفتم

اینجانب نیز به سهم خود فرا رسیدن حلول سال جدید را به همه مردم ایران زمین تبریک گفته وامیدوارم که همیشه کوچه زندگی شان سر سبز وگل باران باشد . به شکرانه لطف خداوندی ودعای خیر مادر و خانواده ام بعد ازقریب به ۲۳ سال اسارت دریکی ازمخوف ترین فرقه های تاریخ معاصرتوانستم عید واقعی وفرا رسیدن بهار طبیعت را درکنار مادروخانواده ام جشن بگیرم ، که واقعا یکی از بهترین لحظات زندگی ام بود وازاین بابت خودم را اول مدیون لطف وعنایت خدای بزرگ وبعد تلاش ودعای خیر مادر و خانواده ام می دانم .Albuqobeish_Nowruz_1

قبل ازشروع تحویل سال وقتی درکنارمادرودیگر اعضای خانواده ام نشسته بودم ازخوشحالی درپوست خودم نمی گنجیدم واشک درچشمانم جاری شده بود چرا که وقتی درفرقه رجوی بودم امیدی به دیدن چنین روزی نداشتم وباورم نمی شد که من بتوانم باردیگر درلحظه تحویل سال به همراه خانواده ام فرا رسیدن عید نوروزرا جشن بگیرم وانگار که داشتم خواب می دیدم، اما واقعی بود .

درفرقه رجوی دجال وفریبکارچیزی بنام عید نوروز و جشن فرا رسیدن بهار طبیعت وهمچنین برپایی جشن دیگر اعیاد صورت حقیقی ندارد.وچنین جشن هایی برای اعضای اسیر بیشتر مایه عذاب بود تا خوشحالی .
مثلا مسئولین فرقه درفاصله کوتاهی قبل ازفرا رسیدن عید نوروز به عمد برای هرکدام ازاعضای اسیردرحوزه های مختلف  تعهد کاری می گذاشتند که می بایست آنها تا قبل ازتحویل سال کارمحوله پوشالی را تمام کرده باشند وگرنه مورد بازخواست قرارمی گرفتند که چرا کار را تمام نکردند ! به همین خاطر افراد شبانه روز مجبوربودند کارکنند تا مثلا به تعهد کاری خود برسند ! هرچند سران فرقه خودشان هم می دانستند زمانی که برای اتمام کارمحوله درنظر گرفتند غیر واقعی است . مثلا من که درکاربنایی بودم هرسال قبل ازعید مسئولین فرقه  دراین قسمت کاری به من محول می کردند که می بایست  قبل از تحویل سال آن را به اتمام برسانم ،مثلا یک سال قراربود سالن مقراف ام ۴ را گچ کاری کنم من مجبور بودم علارغم خستگی تقریبا شبانه روز کار کنم تا مثلا تعهد کاری ام را تمام کنم به همین خاطر تا دقایقی قبل ازشروع تحویل سال من داشتم کار می کردم وقتی هم رفتم دست وصورت خودم را شستم سال تحویل شده بودومن آنقدر خسته بودم که دوست داشتم دراین دقایق فقط استراحت کنم ،البته همه اعضای اسیر چنین وضعیتی داشتند .بنابراین سران فرقه به عمد با برنامه ریزی های ظالمانه و برده وار خود عملا کاری می کردند  که ما بجای اینکه ازفرا رسیدن عید نوروز خوشحال وشاد باشیم ازآن متنفرباشیم ومی گفتیم باز عید آمد وانجام کارهای طاقت فرسا شروع شد .واین همان چیزی بود که رجوی وسران فرقه اش می خواستند .درمناسبات فرقه رجوی چیزی بنام تعطیلی، عید وتفریح وجود نداشت فقط دردو روز اول سران فرقه نفراتی را مثلا برای تهیه چند نمایشنامه طنزبی مزه مشخص می کردند ویا چند شب اول چند فیلم سینمایی صد بارسانسورشده وتکراری می گذاشتند که عمده نفرات سعی می کردند ازاین فرصت برای استراحت استفاده کنند تا دیدن نمایشنامه های بی مزه وفیلم های تکراری .ولی درطی روز باز روال بیگاری گرفتن ازافراد ادامه داشت ویا درسالهایی هم به بهانه مثلا آماده سازی برای عملیات موهوم” سرنگونی ” همان دوروز عید را هم سعی می کردند جشن عید نوروز را  بیشتر درکام افراد تلخ کنند.
بنابراین باید گفت که  رجوی دشمن زندگی ،بهار ،نوروز وهرآنچه که رنگ وبوی شادی دارد بوده وخواهد بود .چون دردستگاه فکری ومتحجر او اعضای اسیرنباید فرصت فکرکردن به گذشته و یاد آوری خاطرات شیرینی که قبلا درکنار خانواده ووطن خود داشتند داشته باشند ! چون دراینصورت آنها ازدایره پدیده “کنترل ذهن ” که رجوی درمناسبات فرقه اش برای به بند کشیدن افراد وسوء استفاده ازآنها درراستای اهداف شوم فرقه اش ساخته بود خارج می شدند !  ومتاسفانه این حکایت تلخ همچنان هم درفرقه رجوی ادامه دارد .

بنابراین به کوری چشم رجوی عید نوروز۹۴را به همراه خانواده ام درپای سفره هفت سین زندگی بودم و بعد ازسالها اسارت درفرقه رجوی معنا ولذت واقعی جشن عید نوروز را احساس کردم که هیچگاه وقتی درفرقه رجوی اسیر بودم چنین لذتی را از جشن عید نوروز نبرده بودم . صبح روز بعد ازتحویل سال هم به همراه خانواده نزد تمامی فامیل رفتیم وبعد به دیگر شهرهای دیدنی سفر کردم ،روز سیزده بدرهم به همراه خانواده ودیگر اقوام به دل طبیعت زیبای وطن رفتم تا بیشتر بوی آزادی وزندگی وجشن واقعی را احساس کنم واین هم لذت خاص خود را داشت وحسابی خوش گذشت وازاین بابت خیلی خوشحال بودم که خدای بزرگ دوباره نعمت گرفتن جشن نوروز درکنار خانواده ام را به من عطا کرد وهمیشه شاکر او خواهم بود .

Albuqobeish_Nowruz_2

البته درپای سفره هفت سین ودرلحظه تحویل سال من برای همه آنهایی که متاسفانه هنوز دربند اسارت ذهنی فرقه رجوی هستند دعا کردم تا آنها هم بتوانند با رهایی خود ازقید بندهای بنده ساز فرقه رجوی شیاد عید نوروز ودیگر اعیاد واقعی را درکنار خانواده خود جشن گرفته وبه آرزوهای زیبایی  که هرکدام برای بهتر زیستن داشتند برسند امیدوارم که این امر به یاری خداوند هرچه زودتر محقق شود تا دل های شکسته مادروپداران آنها ترمیم شده واشک غم حسرت ازدیدگان آنها رخت بربندد .انشاءالله
رستم آلبوغبیش

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=1885

نوشته های مشابه

07نوامبر
مادرم، تو قهرمان این داستانی
برای معصومه رضایی، مادر چشم انتظار سعید فرج اله حسینی

مادرم، تو قهرمان این داستانی