اکنون جوامع بشری از خشونت و ترور بیزار هستند. در یکی دو دهه اخیر با آشکار شدن تبعات گروههای تروریستی چون القاعده ، داعش و گسترش علم و بینش مردم، بیزاری جستن از سازمانها و گروههای فرقهگرا بیشتر نمایان شده است. ضربههای مرگبار و تباهکننده آنها باعث طرد گروهها و فرقهها و شناخت بیشتر خانوادهها و مردم شده است. جوامع بشری و مخصوصاً نسل جوان با فرهنگ نوین و امکانات بیشتر در معرض دستیابی به اطلاعات و ارتباطات قرار دارند.
کشور و مردم ایران دارای تمدن و فرهنگ چند هزارساله هستند و بنا بر همین فرهنگ و تجربه، مبانی زندگی اجتماعی و زیستی از زمان آیین زرتشت تا اسلام بر پایه آزادی ، مردمدوستی ، پندار و گفتار و کردار نیک و همینطور عمل صالح و خیراندیشی و مدارا بوده و هست.
پس از بحث دین و مذهب عشق به آزادی و استقلال از خصوصیات روحی هر انسان وطنپرست نیز هست.
آزادی و برابری یکی از وجوه تمایز انسان از سایر مخلوقات و مختص ذات بشر است. انسان آزاد به دنیا آمده و ادامه حیات بدون آزادی ممکن نیست. آزادی حقی است که بهموجب آن افراد بتوانند استعدادها و تواناییهای طبیعی و خدادادی خود را به کار اندازند. آزادی فکر و اندیشیدن پیرامون مسائل گوناگون و همچنین توانایی و اختیار انجام امور خویش بدون مداخله و یا اجبار دیگران تا جایی که به آزادی دیگران لطمهای وارد نیاورد حق طبیعی هر فرد است. به تعبیر دیگر«آزادی در مفهوم همانا قدرت اندیشیدن و یا انجام عمل توسط فرد بر اساس اراده و خواست خویش است»، آزادی بیان و اندیشه پیرامون مسائل گوناگون ازجمله مهمترین جلوههای حقوق غیرقابل سلب و ارزشمند انسانی است که مورداحترام و حمایت حقوق بینالملل است.
هماکنون در قرنی به سر میبریم که با دسترسی انسانها به ارتباطات و تکیهبر علم روزافزون راههای احقاق حقوق و رسیدن به برابری و آزادی نسبت به گذشته بسیار هموارتر گشته است.
به همین دلیل سازمانهایی که خود را مدعی و منادی آزادی و نجاتدهنده بشریت میخوانند کمتر میتوانند سر مردم و جوانان کلاه بگذارند و از آنان سو استفاده نمایند. راه رسیدن به ترقی و تعالی، مطالبات و درخواستها و اعتراضات صنفی در همه کشورها آشناتر ،هموارتر و گشوده شده است.
اکثر جنبشهای کارگری ، اجتماعی و دانشجویی در کشورهای مختلف برای رسیدن به حقوق صنفی، اجتماعی و سیاسی دست به مبارزات مدنی و مدرن میزنند. جان انسانها و اندیشه آنها ارزش خود را یافته است.
تسلط بر حق آزادی ، سلب تفکر و تصمیم برای جان انسانها گروگانگیری و خیانتی آشکاراست و سازمانهایی با چنین افکاری در قرن جدید با عقبماندگی تاریخی و جدایی از زمان و روشهای سکت گونه شناخته میشوند و روشهای پیچیده مغزشویی آنها اثبات و برملا شده است.
در بسیاری از مستندات نحوه شکلگیری و پیدایش نظام فکری القاعده وداعش ،به آموزشگاههایی برمیخوریم که برای سالها کودکان و نوجوانانی با تفکرات سلفی گری و ، وهابی آموزشیافته و در اردوگاه و محلهای جداگانه پرورشیافتهاند.
(پسران کودک و نوجوانی که از سوی داعش ربوده شده و یا داوطلبانه به این گروه میپیوندند، به اقتضای سن خود به اردوگاههای نظامی و مذهبی فرستاده میشوند. از اصول شریعت گرفته تا استفاده از سلاحهای مختلف از جمله مسائلی است که در این اردوگاهها به کودکان آموزش میدهند.)
سن کودکان گروه تروریستی موسم به نیروهای شورشی اتحادیه دموکراتیک، جبهه دمکراتیک و گروه های شورشی در کشورهای افریقای مرکزی ، چاد ، لیبی رواندا به کنگو و به …۱۱ تا ۱۲ سال میرسد. در مطالعه و جستجوی عقبههای تاریخی این گروه ها به کودکانی میرسیم که از دوران بچگی از خانوادههایشان جداشده و تحت تعلیم و سرپرستی گروه های تروریستی و مسلحانه قرارگرفتهاند.
گروه های تروریستی دیگر چون بوکوحرام ، طالبان و… نیز ساختارهای سکت گونه و فرقه ای دارند.
ساز و کار و سازماندهی گروه منافقین نیز از بدو تأسیس تاکنون بر پایه ترک خانواده و حضور در خانههای تیمی ،زندگی گروهی و مخفیانه ،همراه با آموزشهای سیستماتیک و اسارت مطلق و در اختیار قرار گرفتن ذهن و جان آن ها به دست رهبران بوده است.
اگر سران سازمان منافقین افشاگریهای گسترده یک دهه اخیر چند صد عضو خود را انکار میکنند اما تاکنون نتوانستهاند حتی در یک اجلاس خبری ساختار و نظام فکری و القائات خود را مبنی بر زندگی گروهی داشتن اردوگاه ، آموزشهای مغزشویی و جدایی از خانواده و عدم دسترسی به ارتباطات را انکار و یا به دفاع از آن در انظار عمومی بپردازند. این یعنی پذیرش و قبول همان ساختار فرقهای و سکتاریستی.
شاید تا پنجاه سال پیش به خاطر کمبود علم و عدم آگاهی مردم ،سازمانهایی با رهبران کاریزما، و با اعمال خشونت و مشی مسلحانه چون چریک فدایی و منافقین مقبول بود ولی در عصر حاضر با آگاهیهای افزون انسانها و علم ارتباطات، اکثر حکومتها ناگزیر به پذیرش حقوق اولیه انسانها هستند و با ایجاد امکانات و گسترش فرهنگ و ترقی مردم ، روشهای تند روانه و مبارزه مسلحانه و خشونت و ترور جایی ندارد.
در فرهنگ جدید و حقوق بینالملل انسانی هر تلاشی برای از بین بردن زندگی انسانها و تسلط بر آنان نقض آشکار حقوق بشر و استثمار خوانده میشود.
ادامه دارد
یادداشت از: مریم سنجابی
انتهای پیام