حامیان تروریستها همچنان از فرقه تروریستی رجوی حمایت میکنند، نه به امید اینکه از این فرقه به عنوان آلترناتیو حکومت ایران استفاده کنند، بلکه میدانند این فرقه «زِپرتی» عرضه جلب حمایت و هواداری حتی یک نفر با اعتقاد کامل و بدون دریافت پول را هم ندارد. آنها طلا، دلار و یورو هزینه میکنند نه برای رسیدن به نتیجه مطلوب، زیرا میدانند مردم ایران از این فرقه نفرتی بسیار دارند و باز میدانند این نفرت نه به واسطه توان، قدرت و آمادگی این فرقه تروریستی بلکه بخاطر جنایتها و ترورهای فراوانی است که زن و مرد و کوچک و بزرگ نداشت. آنها میدانند باقی مانده این فرقه «پیزوری» توان شلیک کردن حتی یک تیرهوایی را هم ندارند و اگر در جایی حتی یک شیشه بشکند سریع بیانیه میدهند و اعلام عدم دخالت میکنند؛ از ترس اینکه مبادا دوباره به لیست تروریستی اتحادیه اروپا و آمریکا برگردند. آنها میلیونها دلار برای خروج از این لیست هزینه کردهاند و نمیخواهند دوباره همین روند تکرار شود.
حامیان تروریستها از منافقین حمایت میکنند چون از آنها صرفا به عنوان موی دماغ در مقابل جمهوری اسلامی یاد میکنند؛ آن هم موی دماغی که صرفا با هزینههای گزاف به همین جایگاه موی دماغی رسیده است. روزگاری که رجوی هنوز گوشهگیر نشده بود و هنوز در عراق حضور داشت، صدام به پاس خوش خدمتیهای او و فرقهاش، روزانه ۷۰ هزار بشکه از نفت عراق را به او میداد؛ نفتی که اواخر حضور صدام بر مسند قدرت به روزانه ۱۰۰ هزار بشکه رسیده بود تا تأمین کننده هزینههای این فرقه باشد؛ نفتی که بعدا معلوم شد ۱۶ میلیون دلار از پول برنامه نفت در برابر غذا را به کام رجوی ریخته است. رجوی نیز بخشی از این مبالغ را برای هزینه در دفاتر این فرقه در امارات، اردن و پادگان اشرف هزینه میکرد و بخش قابل ملاحظه را نیز از طریق پولشویی در اروپا سرمایهگذاری میکرد تا با سود این سرمایهگذاری، امور فرقه منفورش را بگذراند. او با این پول در سینماها، هتلها، شرکتهای سرمایهگذاری و نیز خرید سهام تجاری سرمایهگذاری میکرد و این رویه برخلاف ادعاهای رجوی بود که همواره جار میزد و اعلام میکرد هزینههای فرقهاش توسط هواداران تأمین میشود.
رجوی همانطور که خوب حمایت مالی میشد، به همان نسبت هم برای پیشبرد اهداف پلیدش باید خوب خرج میکرد؛ در زمان حضور در عراق باید بیش از ۵۰۰ خبرچین خود را ساپورت میکرد تا از داخل کابینه و دستگاههای دولتی عراق برایش خبر بیاورند. او باید هوای برخی شیخها و نمایندگان بیغیرت عراقی را هم میداشت و آنها را حمایت مالی میکرد تا در مجامع رسمی عراق از او حمایت کرده و جنایات شعبانیه که سابقهاش آشکارتر از حضور خورشید در آسمان است را انکار کنند. او در زمان حمله آمریکا به عراق مجبور بود فشار بیشتری بر سپردههای خود بیاورد و برای جلب حمایتهای کلان در جهت توجیه ضرورت ماندن این فرقه در عراق بیش از پیش هزینه کند؛ پولهایی که بخشی از آن برای امضاسازی به نام مردم عراق و در جهت تداوم حضور در اشرف هزینه شد؛ امضاهایی که سران این فرقه معتقد بودند به شمار چندین میلیون رسیده است! او باید از همین سپردهها برای ایجاد تفرقه بیشتر در میان مردم عراق استفاده میکرد، برای سیاهنمایی عملکرد مسئولان عراق در میان مردم این کشور، خرید گران چهرههای شاخصی همانند صالح مطلک، عدنان الدلیمی، جبوری و … و نیز تحریک برای تظاهرات بر علیه دولت مرکزی استفاده میکرد. به روایتی، او از یک دست از صدام گرفته و با پولشویی، سرمایهاش را زنده نگهداشته بود و با یک دست دیگر باید همین سرمایه و سود را هزینه میکرد تا به اهدافش برسد و این یعنی اینکه اعضای این فرقه فقط باید به بخور و نمیر میساختند تا اهداف رجوی تحقق یابد و از همان پولهای حرام هم به اندک عیشی نرسند.
امروز البته همسر او بهتر از گذشته راه چاپیدن را یافته است و میداند هر کشوری که دشمنیاش با مردم ایران بیشتر است را بهتر میتواند بچاپد؛ حال این کشور عربستان و کامیونهای طلا و شبکه ایران اینترنشنالش باشد (عربستان در تیرماه ۹۵ نیز نشست منافقین را با شبکههای العربیه و اسکای نیوز پوشش داده بود) یا اسرائیل و حمایتهای آشکار و پنهانش یا سوئد، فرانسه، انگلستان، آلبانی (که به اجبار این گروهک را پذیرفته) و یا آمریکا که همواره و در صورت نیاز از این فرقه مانند دستمال کاغذی استفاده میکند و تا زمان مورد مصرف بعدی، آن را دور میاندازد.
این همه در حالی است که روز به روز بر لیست هزینههای رجوی افزوده میشود و آنها همچنان روال سنتی قاچاق انسان از ترکیه به اروپا را هم به عنوان بخشی از ابزار درآمدزایی، برای خود نگهداشتهاند. طبق اعلام یک سایت آلمانی یکی دیگر از حمایتهای آمریکا از این فرقه، فروش موادمخدر توسط سازمان جاسوسی آمریکا و تقدیم بخشی از پول آن به منافقین است.
با تمام این اوصاف، سران آمریکا، عربستان، امارات، اردن و بخشی از سیاستمداران آمریکایی و اروپایی که بخاطر یک مشت دلار از این سازمان حمایت میکنند به خوبی میدانند در هنگام رودررویی واقعی با جمهوری اسلامی ایران، باید به پشت پرده این سازمان تروریستی توجه بیشتری داشته باشند. به عبارتی آنها هم میدانند نباید در عمل بر روی این فرقه که هیچ جایگاهی در ایران ندارد و در توانمندی نیز به دلیل پا به سن گذاشتن و ریزش فراوان نیروهایش، هیچ چابکی و توانی برای تقابل مستقیم با ایران ندارند، حساب کنند. حساب حامیان تروریستها با این فرقه، همین کمکهایی است که میکنند تا به زعم خود به همان قصه موی دماغ سازی برای نظام جمهوری اسلامی برسند و لاغیر. سران این فرقه رو به اضمحلال نیز هر روز خود را با نشست و محکومسازی و صرف هزینههای گزاف مشغول میکنند با این خیال واهی که شاید، روزی روزگاری و با تحقق هزار اما و شاید و احتمال، به ایران برسند و حکومت خود را تشکیل دهند. و حکایت این خیالبافی درست همانند خیالبافیهای خود مسعود رجوی است که معلوم نیست در کدام گوشه و در کدام پستو هنوز با خیال آن روزها روزگار میگذراند.
مهدی عسکریفرسنگی
انتهای پیام / بنیاد هابیلیان