• امروز : دوشنبه - ۳ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 23 December - 2024

یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی ۹-۱۰

  • کد خبر : 1824
  • 29 مارس 2015 - 8:26

یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی قسمت نهم :

اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز ازخاطرم نمیرود!

رژه سال ۷۰ :

آماده سازی برای انجام رژه به قبل از جنگ عراق و کویت بر می گردد . سازمان سال ۶۹ دست به یک آموزشهای نظامی زد.
 در همه جا ارتش عارفی ها (عراقی ها)آمدند ،آموزش گذاشتند . آن موقع نفرات قدیمی در آموزش عارفی شرکت می کردند و هدف از آن آموزش مربی سازی  بود .
 بعد از یک ماه همان نفرات آموزشها را به کل نفرات رده پایین منتقل می کردند . آموزشها در زمینه زرهی شامل تانک، نفربر BMP1 و MTLB  ،  M113 ، ۵۷۰ M و خودروهای چرخدار شامل جیپ ، آیفا ، کمرشکن و آموزش مخابرات ، سیستم فرماندهی ، شناسائی ،رزم انفرادی ، سلاحهای پیاده ، برجک زرهی ، سیستم های پشتیبانی مثل اداری ،مهندسی،توپخانه ، تعمیرات و غیره . اما در وسط آموزش جنگ عراق با کویت وآمریکا شروع شد و سازمان تا یک ماه مانده به ۱۵ ژانویه آموزشها را ادامه داد ولی بعد از آن تمامی نیروها را به قرارگاه حنیف منتقل کرد. در این جنگ سازمان به نفع صدام جنگ را ادامه داد و این باعث شد صدام با دید جدیدی به مسعود نگاه کند که همان باعث شد سازمان با دست باز از صدام امکانات بگیرد .
حدود ۱۵۰ زرهی تانک و نفربر آیفا و حدود ۵۰ دستگاه کمرشکن نظامی تک وینچ و دو وینچ ، سلاحهای پیاده و انفرادی تحویل گرفت ، بعد از آن شروع به تعمیرات آنها نمود و قبل از شروع رژه که ۶ ماه به وقتش مانده بود، پیام مریم را به قرارگاه فرستادند که در آن پیام آمده بود که یک پروژه سنگین در راه است و می خواهم انقلاب را به نمایش بگذارید.
خلاصه بعد از آن پیام کارهای آماده سازی رژه مثل رنگ زدن و تمرین برای رژه شروع شد و این کار از ساعت ۷ صبح شروع می شد و تا ساعت ۱۲ شب ادامه داشت و در غذاخوری ها تماماً ظروف یکبار مصرف استفاده می شد تا وقت زیادی برای شستن ظرف ها تلف نشود و هر دسته کارش را مستقل انجام می داد .
سازماندهی
مسئول آماده سازی نفرات مهوش سپهری ، ثریا شهری ، سوسن ، سپیده ، ابراهیم ذاکری و مهدی برانی بودند که همه اینها وصل بودند به فهیمه اروانی که آن موقع معاون مریم بود .
هر یگان بعد از اتمام رژه مجددا  بایدسواربه خودروهای آماده شده از مقابل جایگاه رژه رفته و به دسته بعدی ملحق میشد وبدین ترتیب هرنفر حداقل چهار بار دردسته های مختلف رژه میرفت تا تعداد لشکرها را زیاد نشان دهند وبه خبرنگاران نشان داده شود که ما یک ارتش کلاسیک هستیم که البته درست نبود وما این همه افراد را نداشته و نیروی موجود را بیش از ۴برابر به خبرنگاران نشان داده وسر آنها کلاه گذاشتیم!
مثلاً نفربر ۱BMP  ، ۹ نفر می خواست که نداشت و دزدانه نفراتی ازواحدهای دیگر می آمدند ، یا مثلاًیگان مهندسی آخرین یگانها بودند . نفرات در سان با زرهی ها می ایستادند و بعد از سان با یگان زرهی می رفتند و بعد از یگان زرهی با یگانهای سلاح سبک و بعداً با لودرهای خودشان رژه می رفتند بعضی از این رژه ها ۴ یا ۵ بار انجام می شد مثل یگانهای پیاده که با لباس تکاوری در اول رژه] بودند و از جاده بعدی به یگانها می پیوستند.
مسئول اینکار سپیده ابراهیمی ،نسرین و ثریا بودند و یکسری امکانات را هم از بیرون تهیه کرده بودند مثل کمرشکن های شهری که با خاک استتار کرده بودند و یک سری زرهیها را هم استتار کرده بودند که نشان میداد این رژه یک مانور است.
درمراسم  جایگاه وبعضی از صحنه ها با ابزار فیلم برداری یا کامپیوتر  مورد استفاده  در فیلم های رژه قرار گرفت و بعد از رژه همان زرهی ها در قرارگاه ماندند .
بعد از این رژه مانورها شروع شد و در ضلع جنوبی تمرین می کردند که بعداً عارفی( عراقی ها) را به اطراف قرارگاه آوردند که مسعود در پیامی گفت صاحبخانه اجازه داده است تا فرودگاه ، محل مانور ارتش مریم باشد و  مسعود از قرارگاه اشرف یک مدرک آورده که نشان دهد، قرارگاه مربوط به مجاهدین است . همچنین گفت هنر انقلاب مریم این است که چشم من را باز کرد و از صاحب خانه مدرک قرارگاهها را گرفتم و اگر حکومت هم عوض شود قرارگاهها مربوط به مجاهدین است!   
آوردن نفرات شورا ویک سری هوادار برای تماشا:
روز رژه موقع عبور زرهی ها متوجه شدیم که یک سری با لباس عادی درکنار خیابان ما را تشویق می کنند برای ما خیلی سخت بود که بدانیم سازمان این نفرات راچطوری و از کجا آورده است. چون قبل از آن درنشست گفته بود راه عراق بسته شده است وآمدن ویا خارج شدن خیلی سخت و به همین خاطر شما باید درکنار ما باشید ولی در رژه یک مرتبه دیدیم که هواداران را از خارج برای تماشا آورده است وبعدازآن هم شورایی ها را آوردن.
اما همان رجوی که برای رژه از خارج هوادار آوده بود در نشست ها می گفت بدلیل اینکه دولت عراق اجاره نمی دهد نمی توانیم کسی که از ما می خواهد به خارج برود ببریم؟!
دم خروس دراینجا بیرون زد که دارد دروغ می گوید وبرای بستن درب به روی جدا شده ها این حرف ها را می زند درآن زمان حدود ۴۰۰ نفر از خارجه برای تماشا آورده بود ومی توانست آن دسته جداشده های که دراسکان زندانی بودند را هم به خارج ببرد ولی اینکار چون به ضرر اش بود انجام نمی داد ولی چون آوردن هوادار  که به آنها روحیه بدهد که من دراشرف یک ارتش دارم وبیا ازنزدیک ببین بنفع اش بود که انجام داد!
بلی ، رجوی استاد بکار بردن این حیله ها بود واگر هنری داشت، همان حیله گری ودروغگویی اش بود.


یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی قسمت دهم :

وضعیت جداشده ها:
 یک مرتبه مزدوری مسعود به صدام رو شد و در قضیه  کرد کشی  حدود دو هزار نفر جدا شدند اما در داخل قرارگاه اشرف در ضلع شرقی که قبلاً مرکز اسکان نفرات متاهل بود و بعد از عملیات کردکشی از فرصت استفاده کرده و بچه های آنها را به خارجه فرستاده بودند واسکان ها خالی بود آنجا را زندانی برای جدا شده ها  کرد و بعد از عملیات آنها را در یک جایی که دیوارهای پیش ساخته بتنی داشت زندانی نمودند . بعد ازایجاد زندان برای جدا شده ها به فکر گسترش  آن برای کل نفرات اشرف افتاد ودور کمپ را با سه لایه سیم خاردار که وسط آن با سیم خاردارهای حلقوی درست شده بود احاطه کرد وکل کمپ به زندان تبدیل  کردند !
بعد از اینکه صدام از کارهای مسعود که تماماً در اختیار او بود مطمئن شد و این رابطه دو طرفه شد و چون با ایران آتش بس شده بود در حمله به کویت هم ماشین جنگی صدام از هم پاشیده بود و همه می دانستند که صدام دیگر تهدیدی برای ایران نیست و دولت های عربی حمایت کننده صدام هم نبودند ، پس تنها راه برای رجوی حفظ نیروها در قرارگاه اشرف بود که می باید این کار با هماهنگی دولت عراق صورت می گرفت . رجوی بعد از داستان کردکشی در درون مناسبات یک انقلابی ، به نام انقلاب ایدئولوژیک برپاداشت که ادامه انقلاب طلاق و ازدواج خود با همسرسوم یعنی مریم رجوی می باشد . دراین مرحله رجوی به عنوان رهبر عقیدتی و مریم به عنوان تنها فردی که رهبری را شناخت و قدم به طلاق گذاشت و باید که همه مثل مریم می شدند و این انقلاب بنام “بند اول” یعنی طلاق بود که در مناسبات بند “الف” می نامند .
آنها که زن داشتند باید طلاق ایدئولوژیک می دادند , گام بعدی اعلام روسیاهی بود که با این روسیاهی باید فاکتی در گزارش  می آوردند که آری آنجائیکه مسعود می گفت غریزه حیوانی دارید درست است و آن را هرکس درمورد خود اثبات می کرد .
اگرچه برای بعضی ها این داستان مبهم است ولی واقعیت این بود که بذر فرقه گری را که در سال ۶۳ شروع  به کاشتن کرده بودند در این مقطع ذهنها را آماده می کردند که جوانه بزند و همه بدانند که اگر مسعود یک حرفی را می زند درست است و باید آن را تائید کنند و گوسفند وار به آن عمل کنند , اگر کسی عمل نمی کرد چه می شد؟ چون پایه ها براساس فرقه گری چیده شده بود رهبران فرقه بعد از طلاق و ازدواج با پول مزدوری مطرح شده بودند و هرچه نیاز داشتند با پوشش انقلاب بدست آورده بودند اما چگونگی بدست آمدن پول را تعریف نمی کردند که چه خون هایی برای آن ریخته شده درطرف ایران هزاران نفربه خاطر اطلاعاتی که به دولت عراق داده میشد هزاران نفر کشته و مجروح شدند و همچنین برای نشان دادن این که دارای قدرت نظامی برابرند دست به عملیات هایی می زدند که منجر به برادرکشی می شد و بعد اعلام می کردند که در فلان منطقه عملیات شد و کسی سوال نمی کرد که این عملیات علیه چه کسی است .
نیروی انقلابی واقعی باید خودش را به خاطر میهن و مردم ساکت نگه می داشت و یا برای حفظ نیروی خود در منطقه جنگی بین مرز دوکشورعلیه نیروی دشمن  ایجاد می کرد تا برای مردمش نشان دهد که حس وطن دوستی دارد و به خاطر وطنش دست از منافع خود برداشته است.
در انقلاب چین  نیز نیروهای مخالف علیه دشمنشان تا زمان پیروزی جنگیدند  .اما نیروهای انقلابی که خود را بر آمده از مردم می دانند در زمان جنگ سعی می کنند در پشت جبهه برای مردم آسایش فراهم کنند و اینطور منافع مردم را بر منافع خود مقدم می شمارند اما رجوی چنین نکرد و سعی داشت به خاطر منافع خود برای دشمن هرکاری بکند و بر مردم هرچه فشار و کشتار هم پیش بیاید مهم نیست وبا چنین دیدگاهی برای حفظ خود باید درب اشرف را بسته نگه می داشت تا به آن اندک نفرات بگوید که جنگ، بین مسعود و حکومت ایران است و به همین خاطر هم بعد از جنگ در عراق باقی ماند . این دیدگاه یکسری مسائل حاشیه ای پیش می آورد این مسائل حاشیه ای با نام انقلاب سرکوب در درون و شروع اثبات کارهای مسعود بود برای رسمیت دادن و به کرسی نشاندن حرفهای مسعود که باید با تک تک نفرات وارد جنگ برعلیه آزادی های فردی می شد .
گام اول ، جداسازی بچه ها بود ، برای هر کسی فرزند یک شیرینی خاص دارد مگر اینکه آن فرد بین ایدئولوژی خود و فرزندش یکی را انتخاب کند مثلاً ایدئولوژی هایی وجود دارد که به این حریم قدم نمی گذارد و تلاش می کنند که فرد هر دو را داشته باشد اما در ایدئولوژی فرقه گری سازمان مجاهدین  قبل از هر چیز رهبر مقدم تر است , در آن ایدئولوژی گام اول رهبر , گام دوم غرق شدن در وجود رهبر , گام سوم فدا شدن برای رهبر . این تنها در فرقه سازمان مجاهدین نیست بلکه مناسبات فرقه گری در کل دنیا روی این سه گام حرکت می کند ممکن است یکی سوم را اول حساب کند . مثلاً در فرقه شیطانی گام اول از خود بی خود شدن است , گام دوم غرق در فساد اخلاقی شدن و گام سوم فدا برای بدست آوردن بالاترین ارزش در دستگاه ارزشی این فرقه بیان می شود . یا بعضی از فرقه های موجود برای هرکدام محور اول رهبری است و محور آخر بدست آوردن بالاترین ارزش در دستگاه خودش. فرقه رجوی هم مثل اینها عمل کرد در گام اول اثبات اینکه بین ارزش انسانی و زندگی باید زندگی مقدم باشد . اثبات رهبری در فرقه رجوی یعنی چه ؟ یعنی او هرچه می گوید درست است و باید انجام داد , چراها راباید کنارگذاشت تا راه برای گام بعدی آماده شود, در گام بعد آن چه را داده ای بدست می آوری . گام دوم غرق شدن در وجود آن , یعنی مثل آن حرکت کنی و دستگاه ذهنی خود را کنار بگذاری و با حرف او عمل کنی , مانند عروسک کوکی , شاید خیلی ها در بازیهای کودکانه خود دیده اند که چطور عروسک را کوک می کنند , هر طور دوست داشته باشد کودک کوک آن را تنظیم می کند یعنی با ذهن خود عروسک را تنظیم می کند و آن عروسک بی جان دست تو جان دارد و این را به آن القا می کنی و القای ذهنی که امروز در فرقه ها وجود دارد به آن مغزشویی می گویند . در فرقه رجوی مغزشویی را حل در وجود رهبری می نامند که این خودش بحث مفصلی دارد و بدون چون و چرا با چتر انقلاب و ایدئولوژی به نفرات القا می کنند . گام سوم فدا شدن برای رهبر ی, اگرچه  این جمله برای خیلی ها نشان دهنده فدائی واقعی می باشد اما در فرقه فدا جمله ای است که باید خود را روسیاه کنی برای کارهای فساد اخلاقی .
دراین مورد توضیح بیشتری خواهم داد.

 

 

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=1824

نوشته های مشابه

07نوامبر
مادرم، تو قهرمان این داستانی
برای معصومه رضایی، مادر چشم انتظار سعید فرج اله حسینی

مادرم، تو قهرمان این داستانی