• امروز : دوشنبه - ۳ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 23 December - 2024

خاطرات ۲۵ ساله کرم خیری از فرقه رجوی قسمت ۴

  • کد خبر : 1804
  • 29 مارس 2015 - 5:38

عملیات جاری یکی از قوانین رجوی برای سرنگونی بود

Karamkheiri2

رجوی در ادامه نشست به موضوع عملیات جاری اشاره کرده واز حاضران در جلسه خواهان اجرای  عملیات جاری بصورت یومیه شد واین را جهاد اکبر نامگذاری کرده وبا چند عملیات نظامی مقایسه و اضافه کرد که هرکس در عملیات جاری خوب دارد میشود! پس در عملیات نظامی نیز باشهامت دارد میشود و هرکس در عملیت جاری شرکت نمی کند لاجرم بر ضد مناسبات کار کرده ویک شعبه  از پاسداران را تشکیل میدهد.

سرهمین حرفهای مزخرف رجوی ، تعدادی از نفرات پاشده وبه او گفتند تا به امروز که عملیات جاری نداشتیم همه در شعبه سپاه پاسداران ثبت کرده بودیم ؟ رجوی گفت: نه تا دیروز یک قانونمندی وجود داشت واز امروز نیز قانونمندی جدیدی را خواهیم داشت.

از وقتی که بحث عملیات جاری به میان آورده شد روزگار همه ما سیاه تر شد ، روز به روز سخت گیری ها افزوده شد. در ابتدای این طرح مسعود رجوی ، حرفها وانقادات ما بصورت شفاهی بوده ولی برخی ها که در آتش بودند برای اینکه خودشیرینی کرده باشند موارد وانتقادات به دیگران یا بهتره شفاف بنویسم ، برای اینکه زیر پای دیگران را خالی کنند در کاغذ نوشته ودر زمان نشست یگانی از روی یادداشت  به نفرات انتقاد و زیرپایشان را خالی می کردند.

بعد از این نشست ها موارد به صورت مکتوب نوشته ودر جمع خوانده می شد.وهرکسی به نوعی بعد از خواندن فاکت هایش برای این گروهک سوژه می شد و از سوی یک سری نفرات مشخص وثابت سرفاکت هایش موضع گیری کرده وبا بدترین حرف ها به استقبالش می رفتند وهرکس موضع گیری نمی کرد کارش زار بود ، چونکه سوژه ها را رها کرده وبر سر کسی که موضع گیری نمی کرد می ریختند و جو را طوری به وجود می آوردند که همه وادار به موضع گیری علیه سوژه شوند.

یک بار شنیدم یکی از نفرات مرکز ۳۵ زمانی که سوژه شده بود بر سر حرفهای زشت وغیر قابل تحمل دیگران خودش را به آتش کشیده بود . ویکی دیگر بنام مهدی نادری که در محور ۹ بود وهم یگان ما بود پس از اینکه در نشست به او بدو بیراه گفتند و در هنگام نگهبانی اقدام به خودزنی نموده و با شلیک گلوله به قلب خود خودکشی کرد.درآن هنگام ما در آسایشگاه بودیم ناگهان صدای شلیک شنیده وسراسیمه به طرف صدا دویدیم اما فرماندهان خیلی زود جلوی همه را گرفتند وگفتند هیچ اتفاقی نیافتاده وفقط شلیک ناخواسته بوده وبه این ترتیب سرهمه را کلاه گذاشتند که بعد ها این موضوع برایمان روشن شد.

در همین ایام بود که سختگیری ها افزایش یافته بود که در همین محور ۹ بر اثر فشار وارده از سوی دست اندرکاران , یکی از نفرات در داخل غذا سم ریخته و اکثر نفرات مسموم شده بودند .. بطوریکه افرادی بودند تبشان بالای ۴۰ رسیده بود و حدود ۱۶ روز طول کشید و کمترین آنها بیست کیلو وزن کم کرده بود. ولی بعداً که وضعیت عادی شده بود به ما گفتند که عوامل نفوذی رژیم ایران بوده که این کار رو کرده .. اما هیچوقت نام نفوذی گفته نشد؟!؟ ولی ما شنیدیم بر اثر فشارهای روحی روانی این کار صورت گرفته بود و نه چیز دیگر و برای رد گم کنی آشپزخانه را پلمپ کرده ونفرات پرسنل آشپزخانه را نیز عوض کردند.  سپس همه را ساماندهی کرده و هرکس را به یک جای دیگر فرستادند وبرای توجیح کارشان به همه افراد گفته شد که چون همه اکثراً با یکدیگر محفل میزنند برای جلوگیری از این ویروس تخریب کننده در مناسبات تشکیلاتی، مجبوراً این سازماندهی به مراحل اجرا گذاشته می شود واین امر باعث میشود تا ذهنتان به چیزهای فاسد وآلوده نرسد. و از بس این حرفهای مزخرف به گوشهایمان خورده بود که همه می فهمیدیم که اینها بهانه ای بیش نیست.

سال ۷۵ از محور ۹ واز رفیق هایم جدا شده وبه محور ۷۳ منتقل شدم ؛ نام فرمانده این محور عاطفه خرسندی اهل خوزستان بود. فعالیت من در این محور خیلی کم بود چرا که خیلی زود منحل شد و یک سازماندهی جدیدی شکل گرفت . این بار نام “مرکز” را انتخاب کردند  و خودم هم معنی این کار را هنوز هم نفهمیدم. چون خیلی بی محتوا وفرمالیته بود

در مرکز جدید که مستقر شدم کلیه فرماندهان قبلی که همگی از زنان جدیدالورود بودند یکی یکی از روی صحنه حذف شدند وجای خودشان را به اصطلاح به زنان ذیصلاح تعویض نمودند؛ چونکه آنها نه تنها اهداف سازمان را پیش نبردند بلکه یک سری کارهائی را مرتکب شدند که آبروی نداشته سازمان را هم بردند و بعداً مشخص نشد که زنان جدیدالورود که اکثراً دختر بودند, با تحت مسئولیتی خود چه کارهائی را که مرتکب نشده اند… یادم هست که به دلیل این رفتارها بود که تعدای از زنان ومردان را از پیش هم بردند وبعضاً هم منجر به اخراج آنان به مکان های نا معلوم شد که دیگر هیچوقت آنها را ندیدم.

ادامه دارد…

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=1804