حدود ۲۵ سال پیش دریک شو و نمایش برنامهریزیشده، مسعود رجوی با ترفندهای فراوان در چند جلسه فرمایشی شورای به اصطلاح مقاومت، مریم رجوی را به عنوان رئیسجمهور آینده ایران معرفی نمود و در این جلسات سعی و تلاش زیادی کرد تا با تحلیلهای ساختگی اعضای شورای دستساخته خویش را بهمانند همیشه با امید به سرنگون کردن دولت ایران فریب دهد و آنها را با تهدید و اجبار با نظرش هماهنگ نماید.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، او سرانجام در ۶ شهریور ۱۳۷۲ اعضای شورا را مجاب نمود گروه مخالف! نیاز به یک رئیسجمهور هم دارد و آنهم بایستی مریم رجوی باشد.
وقتی جلسات شورا در شهریورماه ۱۳۷۲ به اتمام رسید سپس در طی چند دوره جلسههای درونی دیگر تا اواخر مهرماه انتخاب دستپروردهاش را بهعنوان رئیسجمهور به لایههای مختلف سازمان اعلام نموده و قبولاند.
پسازآن به فاصله کوتاهی شوی دیگری اجرا شد و مریم رجوی ظاهراً از مسئولیتهای سازمانی استعفا داد و روانه اروپا شد.
این عمل در شرایطی انجام شد که سازمان منافقین بعد از شکست سنگین در عملیات فروغ و بسته شدن راههای مرزی توان انجام کارهای مهمی نداشت و همهساله با ریزشهای مضاعف نیرو و بحرانهای داخلی تشکیلاتی روبرو بود. مسعود رجوی نیاز داشت که به اعضای داخلی و شورا و همچنین سران عراقی بگوید علیرغم اینکه توان عملیات و پیش بردن کار دیگری ندارد ولی همچنان سازمان مجاهدین قدرتمند است و توان سرنگونی دارد. او با این اوهامات دست به چنین کار احمقانه و پرریسگی زد و حتی در جلسات درونی هم اعلام نمود که این تصمیم فقط به خاطر سرعت بخشیدن به سرنگونی و لازمه آن است و الا چنین تصمیمی از اساس غلط است… در ادامه تحلیلهایش در یک جلسه درونی در سال ۷۶ نیز گفت «اگر تا آخر دوره ریاست جمهوری (آقای) خاتمی، ایران سرنگون نشود ریاست جمهوری مریم رجوی خواهد سوخت»
حالا بنگرید ۲۵سال از آن تاریخ گذشته و همچنان مریم رجوی دلقک وار لقب رئیسجمهور را یدک میکشد و به استناد تحلیل خود رجوی ۲۰ سال است که رئیسجمهور او سوخته و دود هم شده است.
او بهزعم خودش فکرمی کرد با این عمل میتواند نیروهای جدیدی در خارج و داخل ایران جذب تشکیلات نماید و از ریزش باقیمانده نیروها هم جلوگیری نموده و مانور قدرتی هم در مقابل حریفان و رقیبانش انجام داده باشد. به همین دلیل تبلیغات و برنامههای زیادی بر سر انتخاب نمایشی مریم قجر هرساله برپا میشد.
درآن مقطع مریم قجر به مدت چهار سال در اروپا مستقر شد و به همراه او بیش از ۱۰۰۰ تن از نیروهای داخل کمپ هم روانه خارجه شدند که بهاصطلاح فعالیتهای بیشتری را بتوانند در آنجا سازماندهی نموده و پول و نیرو جذب نمایند. چهار سالی که مریم قجر با صرف صدها هزار دلار پول و ریختوپاشهای فراوان به دستور رجوی مانور ترقیخواهی و مدرنیزه شدن میداد. درحالیکه هر هفته مجالس کنسرت آواز و رقص با شرکت ایرانیان خارج از کشور برپا میکرد و شروع به جذب خوانندگان لوس انجلس ازجمله عارف و الهه و مرضیه و مرتضینمودند و تلاش میکردند ظاهراً چهره مترقی از سازمان به نمایندگان احزاب کشورها و خارجه نشینان نمایش دهند.
همزمان در داخل کمپهای عراق بدترین سالها از منظر مالی و مضیقههای شدید معیشتی حکمفرما شده بود. غذای بهاصطلاح رزمندگان گیاهی به نام پنیرک بود و جیرهبندی شد، به طوری که بعضی از وعدههای غذایی شامل یک عدد تخممرغ و مقداری گیاه پنیرک و یا یک پرس عدسی و یا لوبیا بود،به اعضا میگفتند پولنداریم و از آنطرف میلیونها دلار صرف خوشگذرانیها، جشنها و پایکوبیهای مریم قجر و مهمانان اجنبی میشد.
پسازآن رجوی به خاطر جذاب نمودن و فلسفه بخشیدن به تاریخهای خودساخته فرقه، همهساله از ۱۵ الی تا ۳۰ مهر را بهعنوان روزهای جشن و برگزاری مسابقات و پاس داشتن و جشن گرفتن روز انتخاب مریم قجر قرارداد و در آخرین روز یعنی سی مهر جشن و آیین پایکوبی مفصلی به مصداق ایرانیان باستان برگزار میشد و او را با القاب سیمرغ و مهرتابان ایران به جماعت بختبرگشته درون کمپها قالب میکرد.
سیمرغی که نه بالوپر داشت و نه مهری و نه تابشی و تا آنجا که میتوانست ظلم بود و شر بود یاوه و نیستی که با خود به ارمغان آورد.
به نظر میرسید رجوی که همواره عقده تقلید از رهبران دیکتاتور و شاهان قدیم را داشت میخواست از آیینهای قدیمی جشنهای مهرگان پیروی نماید؛ و البته در فشار و ظلم به زیردستان کم نمیگذاشتند؛ و در مهرماه با برنامههای فرسایشی و تمرینات شبانهروزی کارناوالهای نمایشی و وزرشی به اسم مسابقات سی مرغ برگزار میشد
و در آخر آنچه برای افراد محکوم و باقیمانده کمپ باقی میماند خستگی و در بدری و پیش بردن سیرک نمایشی رجویها بود.
برنامهای که اگر چه شاید بهطور مقطعی و کوتاه فریبدهنده بود ولی نتایج آن بسیار زیانبارتر شد. ابتدا پس از ۴ سال رجوی بار دیگر شکست سیاسی بزرگی خورد و مریم رجوی را سرافکنده به کشور عراق برگرداند. درحالیکه بیش از یکسوم نیروهایی که به همراه او به خارج کشور فرستاده بود در همانجا با پی بردن به ماهیت فرقه جداشده و فرار نمودند و دیگر به عراق بازنکشند؛ و رجوی هم رویای سرنگونی و ریاست جمهوری را به مخفیگاه برد.
سال ۸۰ و سال ۹۰ هم گذشت و دولت ایران هم پابرجاست و اکنون در سال ۱۳۹۷ هستیم
ایامی که ۲۵ سال از آن روزها گذشته، تغییرات زیادی ایجادشده و به دلیل اینکه ظاهراً راه پس و پیشی ندارند موضوع مسکوت مانده است.
یادداشت از: مریم سنجابی – پایگاه خبری-تحلیلی فراق
انتهای پیام