بدون اعلام نظر در کیفیت و نحوه پیدایش سازمان مجاهدین توسط بنیانگذاران آن در دهه چهل ، آنچه مسلم بوده این است که این سازمان دارای کمیته مرکزی که متشکل از پنج تا هفت نفر بوده و اصل سانترالیزم دمکراتیک یعنی آزادی کامل اعضاء بدون استثنای حضور در هر رده و لایه تشکیلاتی ، جهت اظهار نظر برای ارزیابی عملکرد آن وداشتن آزادی در هریک از بحث های سیاسی مطرح شده که منجر به تصمیم سازی گردد ، درآن تعریف شده بود . حال بگذریم که خود این اصل سانترالیزم دمکراتیک منبعث از ساختار تشکیلاتی سازمانهای سیاسی ، مارکسیستی دهه های ۴۰ و ۵۰ میلادی بوده است و اینک با رشد آگاهی های سیاسی و اجتماعی مردم در قالب تشکل های حزبی ، مردم در تک تک انتخابات درون حزبی دخیل و موثرند .
این ساختار غلط فکری و سیاسی در فرقه مجاهدین منجر به برجسته شدن افرادی همچون تقی شهرام که از اعضای کمیته مرکزی و سپس مارکسیست شده بود ، می گردد . یعنی اعضاء کاره ای نیستند ! . همین اقدام غلط منجر به صدور حذف فیزیکی دو تن از اعضای مارکسیست نشده از جمله لبافی نژاد و شریف واقفی میشود . فرقه رجوی با هفتاد عضو باقیمانده روزهای انقلاب ، ورود خود را به فضای سیاسی آغاز می کند . تا بهمن ۱۳۶۴ این سازمان با همان ساختار تشکیلاتی به حیات خود ادامه می دهد . و نهایتا با توجه به کاراکتر خود شیفته شخص مسعود رجوی ، وی در بحبوحه تحمل ضربات تشکیلاتی منتج از شناسایی و دستگیری و یا کشته شدن تیم و گروههای ترور و نظامی اش در داخل کشور و هکذا کشته شدن موسی خیابانی در تهران به همراه مسئولین ارشد داخل کشور ، فیل راه انداختن انقلاب ایدئولوژیک درون سازمانی را هوا می کند . با اراده حتمی او مریم رجوی طلاق گرفته و همسر مسعود میشود . کمیته مرکزی سازمان منحل می شود . مسعود رجوی از رده عضو کمیته مرکزی به عنوان موسوم هر فرقه یعنی رهبر عقیدتی سیاسی اعضاء توسط خودش ! ارتقاء داده می شود . دیگر هیچ حق انتخاب اولیه سیاسی و اجتماعی برای اعضا وجود ندارد چون کلمات مسعود رجوی عین اجرای صددرصد تلقی می شوند . همه باید اعم از زن و مرد در او ذوب شوند ! . واژه های سرسپاری سرزبان هر مسئول و عضو ساده ای در داخل تشکیلات باید باشد . هیچکس حق انتقاد از رهبری سازمان را ندارد . بعدها این موضوع حتی به مسئول دو و یا حتی سه نفر نیز تسری داده شده بود . یعنی هیچکس قادر نیست از مافوق خود انتقادی بعمل آورد . در چنین شرایطی ، تسلیح گسترده سازمان در خاک عراق و قرارگاه اشرف شرایط خفقان ویژه و سرکوب هر اشعه منتقد را می افزاید . بطوریکه این اختناق در کنار سازو کار سیستم مغزشویی و مجاب سازی ذهنی اعضا ، پدیده های بسیار دهشتناک دیگری از جمله همسرشدن اجباری زنان تشکیلات در عقد مسعود رجوی و تعرضات وسیع و استثمارگرایانه او در این بستر و عمق بخشیدن به ایجاد جلسات سرکوب فرقه ای همچون جلسات موسوم به ” دیگ” را فراهم می آورد . از زمان حضور سازمان در قراراشرف تا موقعیت فعلی آنان در پایگاه اشرف ۳ در کشور آلبانی ، در انتخاب مسئول اول سازمان آنهم در یک مناسبات فرقه ای ، همواره مسعود رجوی فرد مورد نظر را به مسئولین ارشد دیکته و آنها در یک جلسه با اعلام این موضوع و ایجاد الزام برخاستن اجباری اعضا از روی صندلی در سالن ، حتی بدون وجود یک مخالف ، انتخاب و معرفی میشوند . بطوریکه واژه مشارکت حرفی خنده دار می تواند بنظر برسد . بی شک بدون داشتن حق هرگونه آزادی های فردی و اجتماعی و سیاسی انتظار رفتارهای سالم سیاسی از فرقه رجوی موضوعی نا محتمل همواره خواهد بود .
یادداشت از: مصطفی آزاد
انتهای پیام / فراق