جنگ تحمیلی با تهاجم سنگین و سراسری ارتش بعثی عراق به ایران در ۳۱ شهریور۱۳۵۹ آغاز شد. آنچه در کنار جریانات مربوط به این جنگ برای هر انسان آزادهای جالب توجه مینماید، حضور منافقین بهعنوان ستون پنجم ارتش عراق در خاک این کشور است. تاریخ هیچگاه همراهی گروه منافقین با دشمنان این مرز و بوم را در زمانی که دشمن به مرزهای ما هجوم آورده بود، فراموش نخواهد کرد.
عناصر این فرقه تروریستی با حضور در خاک عراق و بهعنوان یکی از ارکان ارتش این کشور فعالیتهای تخریبی متعددی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به انجام رساندند. عمده این اقدامات از جاسوسی در خط مقدم جبههها و تخلیه تلفنی گرفته تا ایجاد رعب و وحشت در داخل کشور با انجام عملیات تروریستی و حضور نظامی و رویارویی مستقیم با رزمندگان ایرانی توأم بود. این گروه تروریستی در قالب ارائه خدمات خود به رژیم بعث عراق حتی آمار بمبارانهای شهرهای ایران و میزان تلفات و تخریبهای انجامشده را منعکس میکرد و با ایجاد فضای روانی و شایعهپردازی سعی در تضعیف و تخریب پشت جبهه نیروهای ایرانی داشت. خدمات اعضای این سازمان برای رژیم بعث عراق آنقدر ارزش داشت که شخص صدام حسین رئیسجمهور عراق شخصا با مسعود رجوی در این خصوص دیدار و گفتوگو و مقامات بلندپایه ارتش عراق را به همهگونه همکاری با این گروه ملزم میکرد.
به این ترتیب خدمات منافقین خیانتپیشه به صدام را میتوان به دو دسته پنهان و آشکار تقسیمبندی کرد. جاسوسی از مواضع نظامی نیروهای مسلح ایران در جبههها، شنود و تخلیه تلفنی، بازجویی از اسرای جنگی و ایجاد فضای روانی علیه شرایط جنگی کشور و مواردی از این دست را میتوان بهعنوان اقدامات پنهان گروه تروریستی منافقین در راستای همراهی با رژیم بعث صدام قلمداد کرد.
اما این گروه تروریستی بهخاطر عمق خباثت خود نسبت به دولت و ملت ایران همزمان با اقدامات پنهان، بهتدریج و از نیمههای جنگ تحمیلی بهصورت آشکار و عیان در چندین حوزه، علیه نیروهای رزمنده ایرانی اقداماتی انجام داد. مهمترین این موارد که میتوان در این گفتار کوتاه به آن اشاره کرد، عبارتند از:
۱- انجام عملیاتهای کلاسیک با نام و عنوان سازمان مجاهدین خلق (هرچند پشتیبانی و حمایت رژیم بعثی عراق در این عملیاتها انکارناپذیر است). از جمله این عملیاتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف: عملیات آفتاب: درساعات اولیه بامداد ۸ فروردین ۱۳۶۷ در منطقه مرزی فکّه، از سوی ارتش عراق و نیروهای سازمان، عملیاتی صورت گرفت که بهگفته منافقین با شرکت ۱۵ تیپ رزمی و در منطقه وسیعی شروع شد. هدف منافقین از این عملیات، انهدام لشکر ۷۷ خراسان بود و چند تیپ مکانیزه ارتش عراق نقش اصلی را ایفا میکردند. نیروهای منافقین پس از پیشروی ارتش بعثی در خط پدافندی ارتش ایران، تمام سنگرها و استحکامات موجود را بهآتش کشیدند و اعلامیههای خود را توزیع کردند؛ اما این پیشروی چندان طول نکشید و حوالی ساعت ۱۳، منافقین از خاک ایران تا پشت خط پدافندی رژیم بعثی عقبنشینی کردند. مسعود رجوی در پایان عملیات آفتاب پیامی صادر کرد و این عملیات را هدیه نوروزی برای ملت ایران خواند! هدیهای مشترک با ارتش صدام؛ چراکه توپخانه ارتش عراق بهخصوص هنگام آتش تهیه و خمپاره باران شدید مواضع نیروهای ایرانی نقش بزرگی را ایفا کرده بود. بهعبارت دیگر، کشته شدن فرزندان و سربازان این مرز و بوم هدیه نوروزی خائن ملت برای مردم بود!
ب: عملیات چلچراغ (مهران): منافقین و سران رژیم بعث عراق که سرمست پیروزی در عملیات آفتاب بودند، پس از حدود سه ماه در ۲۸خرداد ۱۳۶۷ یکی از بزرگترین عملیاتهای مشترک خود را بهمنظور تصرف شهر مهران به انجام رساندند. پس از پیروزی چند ساعته منافقین در ۸ فروردین ۱۳۶۷، صدام کمکهای نظامی فراوانی را به پادگان اشرف سرازیر کرده بود و این گروه تروریستی در عملیات چلچراغ بسیار مجهزتر از عملیات آفتاب ظاهر شد.
عملیات چلچراغ بهسان عملیات آفتاب از ابتدای شب و با آتش سنگین توپخانه ارتش عراق آغاز شد؛ بهطوریکه شهر خالی از سکنه مهران رابهطور کامل ویران ساخت. منافقین خائن و مزدور، شهری را به تصرف خود درآورده بودند که از مدتها قبل خالی از سکنه بوده و اینگونه وانمود کردند که فتح عظیمی نصیب آنها شده است. منافقین پس از ورود به شهر با دعوت از خبرگزاریهای خارجی دست به راهاندازی یک برنامه بزرگ تبلیغاتی زدند و سرکرده این گروه تروریستی پس از عملیات، مدعی شد که وقتی در یک عملیات، شهری تصرف میشود، بنابراین دسترسی به تهران مشکل نخواهد بود. از این رو شعار «امروز مهران، فردا تهران» را سر دادند؛ حال آنکه بیچارگان نمیدانستند کمتر از دو ماه دیگر بساط ارتش نفاق توسط ملت و فرزندان آن در هم پیچیده خواهد شد.
ج: عملیات فروغ جاویدان: عملیات فروغ جاویدان پس از مقدمات آمادهشده توسط عراق با حمله گسترده به مرزهای غربی کشور در ۳۱ تیر۱۳۶۷ و بمباران پایگاههای نیروی هوایی غرب کشور، بمباران هوایی و توپخانه شهرهای نواحی مرزی ایران توسط ارتش عراق و درنهایت تهاجم گسترده به مرزهای جنوبی برای منحرفکردن اذهان از تهاجم منافقین به غرب آغاز شد. گروه تروریستی منافقین نیز بر اساس تحلیل و برداشت خود و با مغتنم دانستن فرصت پیشآمده، در ۳ مرداد ۱۳۶۷ عملیات خود موسوم به فروغ جاویدان را آغاز کرد و تا حوالی کرمانشاه پیش رفت.
مرحله سرنوشتساز عملیات فروغ جاویدان در صبح روز چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۶۷ توسط نیروهای جمهوری اسلامی با عملیات مرصاد و با رمز «یا علی بن ابیطالب(ع)» آغاز شد. در این عملیات سه گردان از تیپ نبیاکرم(ص)، تیپ مسلم و یک گردان از ایلام به سمت اسلامآباد غرب حمله و نیروهای لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) نیز از سهراهی غرب اسلامآباد تلفات زیادی بر آنها وارد کردند. بنابراین رجوی پس از تحمل تلفات فراوان، ناامیدانه و دست از پا درازتر از پشت بیسیمها و رادیو، فرمان «حفظ خود» و عقبنشینی نیروها به خاک عراق را اعلام کرد. شکست مفتضحانه عملیات فروغ جاویدان، پایان بخش عملیات نظامی «ارتش آزادیبخش» منافقین بود.
۲- عملیاتهای گردانی: انجام عملیاتهای ایذایی تحت عنوان عملیاتهای گردانی که طی آن تعدادی از نیروهای مسلح منافقین با حمایت تسلیحاتی و لجستیکی ارتش عراق به مواضع نیروهای ایرانی هجوم آورده و بلافاصله اقدام به ترک محل و درگیری میکردند. بهدنبال عزیمت مسعود رجوی از پاریس به بغداد، شیوه جنگها که پیش از این پارتیزانی در کردستان و جنگ چریک شهری در شهرهای ایران بود، به شکل جنگهای گردانی در مناطق مرزی با ارتش و سپاه پاسداران ایران سازماندهی شد. با آغاز عملیات گردانی که تکامل جنگهای چریکی و پارتیزانی نامگذاری شد، استراتژی جنگ آزادیبخش در آذر ۱۳۶۵ پا گرفت. در این راستا چون این استراتژی درنهایت به سود طرف عراقی تمام میشد، سیل آموزشهای نظامی، کمکهای مادی، تسلیحاتی، پشتیبانی، لجستیکی، اطلاعاتی و سلاحهای عراقی به سمت گروه منافقین سرازیر شد.
ارتش آزادیبخش کار خود را با تهاجم به واحدهای کوچک و دستههای سپاه و ارتش و ژاندارمری شروع کرد. با افزایش نفرات و امکانات سازمان که توسط دولت عراق تامین میشد، در عرض چند ماه سوژههای بزرگی مورد تهاجم ارتش آزادیبخش قرار گرفت. مثلا گردان گیلان تا اوایل سال ۶۷ سه رشته عملیات گردانی در مرز مریوان روی لشکر ۲۸ سنندج و دو رشته عملیات مشترک با گردانهای مازندران و آذربایجان روی لشکر ۳۰ گرگان و لشکر۶۴ ارومیه در مرز پیرانشهر انجام داد. دیگر گردانها نیز عملیات مشابهی در همین مدت انجام دادند.
۳- عملیات تپهزنی: طبق استراتژی جدید کار در جبهه، گروهانهای رزمی تازه تشکیلشده منافقین باید کار نظامی خود را (به قول رجوی) از اولین تپه و ارتفاعی که در جبههها پیش رو دارند، شروع کنند تا با زدن این تپهها آداپتسیون بیشتری برای عملیاتهای بزرگتر کسب کنند. رجوی در این دوره دو هدف را دنبال میکرد: اول آمادگی ذهن نفرات برای کار در جبهههای عراق و همکاری با آنها، دوم اینکه مسئولان سازمان که خوب میدانستند نیروهای کلت به دست جنگ چریک شهری، نمیتوانند یک دفعه در جنگی کلاسیک شرکت کنند و به این امر نیز واقف بودند که چنین ذهنیتی باعث افت روحیه نیروهای این گروه میشود، با طرح عملیاتهای کوچک در خط مقدم (تپهزنی) درصدد روحیه دادن و امکانپذیرکردن این عملیات در اذهان رزمندگان برآمدند.
عملیاتهایی که منافقین در آن شرکت داشتند، بعد از ساعت ۱۲ شب انجام میشد. شناسایی از حدود سه ماه قبل، از منطقه مدنظر بهعمل میآمد و از حدود ۲۰ روز قبل از عملیات، عراقیها شروع به تقویت نیرو در نقطه مدنظر میکردند و تانکها و توپها و انواع سلاحهای سنگین در آنجا مستقر میشد. در شب موعود و دو ساعت قبل از زمان حمله، نیروهای منافقین در منطقه عملیاتی حاضر میشدند. آنها بهطور معمول مجهز به سلاحهای سبک از قبیل تفنگ کلاشینکف و موشکانداز آرپیجی و کلت کمری و نارنجک بودند. آتشبازی سنگین توسط عراقیها روی مواضع ایرانیها شروع میشد. گاهی در این آتشبازی تا بیش از ۵۰۰ قبضه توپ بهعلاوه چند قبضه کاتیوشا و… بهکار گرفته میشد. آنگاه منافقین بهسرعت به سنگرهای نیروهای ایرانی ریخته و درحالی که رزمندگان ایرانی انتظار مواجهه با هموطنان خود را نداشتند یا هدف گلوله قرار گرفته یا دستگیر میشدند. بیشترین هدف منافقین از چنین عملیاتی، گرفتن هرچه بیشتر اسیر جهت خوراک تبلیغاتی بود.
۴- منافقین و اسرای جنگی ایران: از دیگر نتایج همکاری منافقین با رژیم عراق، اجازه عملیات نفوذی و آوردن اسیر و نگهداری و بازجویی آنان بود. هدف اصلی منافقین از این اقدام، تخلیه اطلاعاتی اسرا درخصوص یگانهای نظامی ایران بود. این اسرا دو دسته بودند؛ دستهای توسط رژیم عراق به اسارت درآمده بودند که در وضعیت بسیار مشقتباری زندگی میکردند و دسته دوم اسرایی بودند که خود منافقین در جبهه اسیر میگرفتند. به اسرایی که از اردوگاه عراق به کمپ اشرف آمده بودند، RD یعنی اسرای داوطلب میگفتند و به اسرایی که سازمان در جبهه اسیر کرده بود RP یعنی اسرای پیوسته میگفتند. برای افرادی که توسط عملیات منافقین در نواحی مرزی ایران و عراق به اسارت در آمده بودند، سازمان منافقین از دولت عراق اجازه گرفته بود که این اسیران را رأسا نگهداری کند. برای این کار دولت عراق زندانهای بزرگی را در اطراف شهر کرکوک در اختیار سازمان قرار داده بود. یکی از زندانها، زندان دبس (Debec) نام داشت که در آن حدود ۱۲۰۰ اسیر زندانی بودند. آنها اسرا را با وعدههای دروغین فریب میدادند و اگر قبول نمیکردند تحت فشار روحی قرار میدادند تا در عملیات شرکت کنند. در چنین شرایطی تعدادی از اسرای ایرانی که کمترین شناختی از سازمان منافقین نداشتند، برای گریختن از فشارهای طاقتفرسای عراقیها فریب وعدههای منافقین را خوردند.
محمدرضا سرابندی
انتهای پیام / کانون هابیلیان