آنطوری که در فضای مجازی خوانده ام، مصرف قرص ترامادول آدمی را به هذیان گوئی وا می دارد. صحبت های مهدی ابریشمچی را که خواندم از چشمهای خمار وی و صحبت هائی که تنها به پرت و پلا گویی می ماند در من این احساس را زنده کرد که این آقا ترامادول مصرف کرده اون هم در حد زیاد.
ابریشمچی که در واقع بعد از موسی خیابانی مرد شماره دو فرقه از او نام برده می شود در سخنرانی اخیر خود حرف های عجیب و غریبی را به زبان آورده که تنها برای مصرف درون تشکیلاتی کاربرد داشته آن هم نه الان بلکه در زمانی که اعضای فرقه زیر هیپنوتیزم رجوی ها در عراق و در اردوگاه مرگ اشرف گرفتار بودند.
تلاش من این است که پاسخ پرت و پلاهای ایشان را تا جایی که به درستی اطلاعات دارم بدهم.
در مورد عملیات فروغ باید گفت، اگر نبود صدام و ارتش مزدورش، شما جرئت نمی کردید نزدیک مرز شوید، درست مثل همین امروز که در آلبانی و فرانسه لنگ هایتان را دراز کرده اید و تنها به حرافی و زوزه کشیدن و زدن بر طبل جنگ مشغولید.
آن بیمه نامه ارتش کاذب شما هم یک حرف چرند بود که مسعود رجوی از سر استیصال مطلق به شماها قالب کرد، البته نه به امثال تو که از تمام ماجرا با خبر بودی، که به اعضای ساده لوحی که در چنبره دیو بودند. البته که ارتش شما زائیده جنگ بود، این که پس از آتش بس عملیات خیانتکارانه فروغ را انجام دادید دلیل بر این نیست که ارتش شما زائیده جنگ نبود، بلکه برعکس، ابریشمچی خود خوب می دانی که برای اجازه عملیات فروغ مسعود رجوی چقدر به صدام حسین التماس کرد، حرفی که خودش در نشست می گفت، بهتره خودتو را به اون راه نزنی و واقعیت را بیان کنی.
مسعود رجوی خوب می دانست که با آتش بس بین ایران و عراق ارتش دست سازش هیچ کاربردی نخواهد داشت و دردرون عراق قفل خواهد شد، به همین دلیل هم به محض سروصدای آتش بس به دست پای صدام افتاد که اجازه یک عملیات را از او بگیرد.
خود مسعود می گفت که به صدام گفته فقط مذاکرات را چند روز کش بدهید کار تمام است، که صدام هم با سه روز کش دادن مذاکرات موافقت کرده بود، درهمان حال هم ژنرال های ارتش صدام به مسعود رجوی گفته بودند، این کار تو خودکشی کردن است اما گوش نداد و در یک عملیات خائنانه بیش از ۱۵۰۰ نفر را تنها از طرف خودش به کام مرگ کشید، آن وقت شماها با وقاحت تمام هنوز به این عملیات ننگینتان افتخار می کنید؟ و نام ارتشی که پس ازآتش بس تحت امر صدام درآمد تا خیزش کردها را در شمال و شیعه یان عراقی را در جنوب عراق سرکوب کند را ارتش آزادی می نامید؟ راستی کجاست اون ارتش آزادی شما که ازش دم می زنید وبه آن افتخار می کنید؟ درآلبانی؟ در ۳۴۳۰ کیلومتری تهران؟ نکند منظورتان از پرسنل ارتشتان همین کسانی هستند که از اشرف به آلبانی بردید؟ همان کسانی که میانگین سنیشان ۵۵ سالگی است؟ همان بچه هائی که دیگر رمقی برایشان نگذاشته اید، همان کسانی که با دروغ و وعده سرخرمن سالهاست که در چمبره دیو به اسارت کشیده اید، همان کسانی که هنوز اجازه ندارند برای خود مستقلآ تصمیم گیری کنند؟ همان کسانی که امروز در زندان دیگری به نام اشرف ۳ گرفتارند و اجازه ملاقات به عزیزانشان را ندارند؟ بله آقای ابریشمچی، پایان جنگ ایران و عراق، پایان ارتش به قول شما آزادیبخش بود.
انتهای پیام / ادوارد