این موضوع که اعضای فرقه رجوی خود را چگونه میبینند یا تمایل دارند خود را چگونه به دیگران نشان دهند موضوعی قابل توجه است.
تاریخچه خشونت آمیز فرقه رجوی باعث شده تنها دوستان آنان، کسانی باشند که میخواهند به هر قیمت ممکن، ایران را عوض کنند.
اما اعضای فرقه رجوی واقعاً کیستند؟ چگونه این گروه، که ادعا می کند آمیزه ای از تشیع و مارکسیسم است و تا سال ۲۰۱۲ در فهرست تروریستی ایالات متحده قرار داشت ، به متحد نزدیک سیاست خارجی آمریکا و ابزاری برای اعمال فشار بر ایران تبدیل شد؟
بیش از ۵۰ سال از تأسیس این گروه میگذرد و تفکرات و رفتارهایش برای کسانیکه از نزدیک آن را میشناسند یا درباره آن پژوهش و مطالعه کردهاند کاملا شناخته شده است. طبیعتا و به طریق اولی نیز مردم خاطره برخورد نزدیک با فرقه و خشونت آنان در سالیان نه چندان دور گذشته را از یاد نبرده اند. منافقین در مقاطع مختلف زمانی و بر اثر اقتضائات تحمیل شده، تلاش کرده اند تا برای ادامه بقا، خود را با شرایط موجود وفق دهند و چهره ای مغایر با واقعیت درونی خود و آنچه که در پستوهای مناسبات درون فرقه ای اش میگذرد ترسیم کند.
سرنگونی دیکتاتور سابق عراق، کسی که منافقین نزدیک به دو دهه زیر چتر حمایتی وی بودند و شعارهای شدید ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی سر میدانند و تغییر رویه ناگهانی این گروه از دشمنی با آمریکا تا دوستی با آن، نمونه ای از این تغییر رنگ است.
جالب آنکه فریب کاری و ادعاهای منافقین لزوما منطبق با شرایط فعلی و حال آنها نیست. به طور مثال آنها دم از حقوق زنان و اختیار در پوشش میزنند اما صدها زن اسیر در اردوگاه ها و مقرهای آن از سال های قبل تاکنون، حق انتخاب پوشش و یا خروج از این گروه را نداشته اند.
با این وجود این، گروه در سایت رسمی خود، تلاش دارد تا پرستیژی دمکراتیک به خود بدهد که در حقیقت و واقعیت فرسخ ها تا آن فاصله دارد. فرقه رجوی در معرفی خود در یک سطر میگوید: «مجاهدین در پی جایگزین کردن حکومت ایران با یک دولت سکولار، دموکراتیک و کثرت گرا هستند که به آزادیهای فردی و تساوی زن و مرد احترام میگذارد!»
منافقین به هیچ یک از ۵ ویژگی تعبیه شده در تعریفی که خودشان ارائه داده اند عمل نکرده اند و اساسا مبانی ساختاری و تشکیلاتی این گروه با ویژگی های بیان شده فوق تناقض آشکار دارد.
گروه موسوم به شورای ملی مقاومت در سال ۱۳۶۰ شکل گرفت. اختلافاتی که علت اصلی آن ناشی از هژمونی طلبی رجوی و فرقه اش بود ادعای منافقین در تعریفی که از خود ارائه داده اند یعنی احترام به آزادی های فردی و تساوی حقوق زن و مرد به خودی خود و با هزاران گزارش منتشر شده و اظهارات صدها عضو جداشده از این گروه درباره چگونگی برخورد سران گروه با زنان و اعضا تناقض آشکار دارد.
سلب حق انتخاب ماندن یا رفتن از این گروه، تحمیل پوشش و یونیفورم یکدست به همه اعضا اعم از زن و مرد، منع اعضا از حق تشکیل خانواده، محروم کردن نیروها از دیدار با خانواده خود، منع اعضا از دسترسی آزاد به اطلاعات و اخبار و اینترنت و تلفن و … بخشی از محدودیت های شدید و رفتارهای مراقبتی و کنترلی این فرقه بر اعضای خود است. و اساسا ساختارهای فرقه ای با کنترل شدید اعضا، مانع از تصمیم گیری فردی اعضا میشوند. بنابراین فرقه ها هیچ وقت نمی توانند ادعای احترام به آزادی های فردی اشخاص را مطرح کنند.
پرسش اینجاست که گروهی که هیچ تمرینی در شنیدن صدای دیگران، دمکراسی و اعطای آزادی فردی به اعضای جامعه کوچک خود نداشته و ندارد و با روش های سرکوبگرانه با آنها و حتی همپیمانان سابقش برخوردکرده، چگونه خواهد توانست در جامعه ایرانی حکومت تشکیل دهد؟ پرسشی که نیاز به تأمل و اندیشیدن چندانی ندارد و حال منافقین گویای پاسخ است.
حال یکی از معمولترین روشهای تروریستها برای آنکه خود را نه بهعنوان یک تروریست، بلکه چهرهای اثرگذار نشان دهند، پنهان شدن پشت نقابهای فرقهای است.
گذشته کثیف فرقه رجوی نشان می دهد چرا تنها دوستان باقی مانده آنها کشورهای غربی و متحدین آنها هستند که به دنبال تغییر رژیم در تهران اند. این گروه همواره از نقش آفرینی در تلاش ها برای تغییر در ایران در ازای تحت حمایت قرارگرفتن و جذب منابع استقبال کرده است. فرقه رجوی به زودی به ابزاری بدل شد که هر موجودیتی که در پی سرنگونی حکومت در تهران بود، از آن بهره می جست. از جمله اسرائیل که معمولاً از این گروه به عنوان منبعی برای درز اطلاعات استفاده می کند، بدون این که به آن ها باور داشته باشد.
از مسعود و مریم رجوی سرکرده فرقه گرفته تا سرکردگان داعش، هر یک از رهبران تروریست میکوشند تا بهجای آنکه به نقش تروریستی خود معترف باشند، برای خود جایگاهی ایدئولوژیک تعریف کرده و حامیانشان را نیز از این طریق فریب دهند .
انتهای پیام/ انجمن نجات مرکز یزد