لمپنیزم افسارگسیخته رجوی ها و چماقدار-تروریست های این زوج تبهکار
حامد صرافپور، بیست و هشتم ژانویه ۲۰۱۵:… محمد اقبال بار دیگر هویت خود و رهبر عقیدتی خویش را به نمایش گذاشت و با ادبیاتی انزجار آور و زشت، خواهرش “عاطفه اقبال” و تنی چند از دیگر منتقدان فرقه مجاهدین را مورد “رحمت قجری-رجوی” قرار داد و همانطور که در متن تصویر قابل رؤیت می باشد او را “حیوان لیبرتی و ماماچه پلیدک” خطاب، و با صفاتی شایسته مریم و مسعود رجوی، دیگر منتقدان را …
گزارش سحر، ۲۰۰۹: پادگان مریم رجوی (فرانسه) از بیرون و از درون
قرارگاه اروپایی سازمان مجاهدین خلق در نزدیکی شهرک حومه ای اورسورواز Auvers-sur-Oise در استان سرژی پونتواز Cergy-Pontoise در کشور فرانسه از زمان پیدایش خود با تأیید دولت وقت فرانسه نقش مقر سرفرماندهی عملیات ترور در کشور های مختلف را به اشکال مختلف ایفا کرده است.
Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) Our Men in Iran? (Seymour M. Hersh, The New Yorker, April 2012)
لینک به منبع
لمپنیزم افسارگسیخته رجوی ها و چماقدار-تروریست های این زوج تبهکار
در پی افشای روزافزون جنایات رجوی توسط منتقدان و ریزش شدید نیرو در درون تشکل مافیایی فرقه مجاهدین، بار دیگر مریم قجرعضدانلو چماقداران خود را به صحنه فرستاد تا با هرزه درایی و توهین به منتقدان چند صباحی بیشتر به حیات سیاسی شکست خورده خود بیفزایند. جای تأسف و انزجار است که مسعود رجوی تا به این حد پرنسیب های انسانی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را زیر پا لگدمال، و مرزهای پستی را درنوردیده است. تاکنون در جایی ندیده ام کسی تا به این حد مرزهای لمپنیزم را حداقل در خانه و خانواده خویش در هم شکسته و آنان را در محیط اجتماعی زیر ضرب انواع واژه های رکیک برده باشد.
محمد اقبال که برای بسیاری از دوستان و هموطنان به “دریدگی” مشهور است، بار دیگر هویت خود و رهبر عقیدتی خویش را به نمایش گذاشت و با ادبیاتی انزجار آور و زشت، خواهرش “عاطفه اقبال” و تنی چند از دیگر منتقدان فرقه مجاهدین را مورد “رحمت قجری-رجوی” قرار داد و همانطور که در متن تصویر قابل رؤیت می باشد او را “حیوان لیبرتی و ماماچه پلیدک” خطاب، و با صفاتی شایسته مریم و مسعود رجوی، دیگر منتقدان را هم مورد عنایت قرار داده است:
محمد اقبال که خود در تمامی سال های حضور در عراق جرأت و شهامت حضور در جنگ را نداشت و همچون رهبر خود از ترس زیر چتر “کار روابطی-بیماری-کمری بودن” پنهان می شد و از عملیات فرار می کرد (بعد از انتقال به فرانسه با کمک مریم قجرعضدانلو و ایمن شدن از هر تهدید تروریستی موجود در عراق)، به رجزخوانی پیرامون تسلیح لیبرتی پرداخته و برای قربانیان فرقه در خاک عراق نسخه بازپسگیری سلاح پیچیده و منتقدان این خواسته تروریستی را محکوم و به زعم خویش جلوی مریم خوشرقصی نموده است.
بی تردید محمد اقبال نیز همچون بقیه شکنجه گران و چماقدار-تروریست های این فرقه، خود قربانی یک سیستم مخرب کنترل ذهن بوده و بازیچه ای بیش در دست مسعود رجوی نیست، اما به رهبران این فرقه مخوف باید گفت دیگر خیلی دیر شده و این جملات خریداری جز بازمانده هواداران مواجب بگیر شما در غرب ندارد و دوران تهدیدهای چاله میدانی گذشته است. شما در این زمینه هم کماکان در دهه چهل-پنجاه بسر برده و قادر نیستید از غار بنیادگرایی و جهالت بیرون آیید. علت اصلی آن هم پنهان شدن مسعود رجوی به مدت طولانی در مخفیگاه است و اینکه او نتوانسته طی سی و چندسال گذشته در کوچه و خیابان قدم زده و با مردم صحبت کند و ببیند که دوران جدیدی فرا رسیده است، هرچند که بزودی عاقبت کار ستمکاران را خواهد چشید.
به حامیان غربی این زوج تروریستی باید گفت بیچاره آن دمکراسی و آزادی بیان که در شعار های شما تکرار می شود. آیا دمکراسی مورد نظر شما دم حمایت از چنین موجودات مسخ شده با اندیشه های تروریستی است؟ آیا همین حمایت های شما از فرقه رجوی و گروه های تروریستی در سوریه، عراق، افغانستان و یمن نیست که منجر به بسیاری معضلات در جامعه اروپا –از جمله گسترش تروریسم- شده است؟ آیا حمایت شما از بن لادن و طالبان نبود که یازده سپتامبر را آفرید؟ آیا حمایت شما از داعش و القاعده نبود که حوادث اخیر سوریه و عراق را آفرید و نهایتاً راه به اروپا برد؟ آیا حمایت شما از فرقه رجوی و ارتش آزاد سوری عاقبتی جز تقویت تروریسم در اروپا خواهد داشت؟
سازمان های حقوق بشری و مدافع زنان کجا هستند که مریم رجوی را بخاطر اینگونه حمله به زنان منتقد محکوم کنند؟ چرا این نهادها و سازمان ها فقط برای شرایط خاص و برای اهداف خاص سیاسی فعال می شوند؟ ما از دولت فرانسه و دیگر دولت های غربی که اجازه می دهند سران این فرقه خطرناک در قلب اروپا جولان داده و با کت و کراوات و یا انواع آرایش و مدهای زنانه، زیر نقاب دمکراسی، به تهدید و توهین مخالفان و منتقدان بپردازند، می خواهیم تا سیاست دوگانه برخورد (با تروریسم و بنیادگرایی) را کنار گذاشته و به جای خاورمیانه، به درون کشورهای خویش نظر داشته و خطر بنیادگرایی و تروریسم را در کنار خود حس کنند و راه حلی برای آن بیابند، که از نظر ما چیزی جز مهار کردن مریم رجوی و به دادگاه کشانیدن او و همکارانش نیست. و باید بدانند که سر این فتنه ها همان کسی است که ده ها سال در کنار صدام حسین علیه ملت ایران در جنگ و سرکوب بود.
حامد صرافپور
۲۸ ژانویه ۲۰۱۵
۸ بهمن ۱۳۹۳
***
سخنگوی وزارت خارجه فرانسه: این گروه (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) بشدت غیردموکراتیک و خشن است
Survivors of Rajavi cult demand security in France (open letter to President Hollande)
Anne Khodabandeh (Singleton): In a democracy we don’t beg terrorists not to kill us – Instead we expect our elected leaders to ensure that such crimes are prevented
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=15830
حمله بی سابقه رجوی به شورایی های منتقد
حامد صرافپور، بیست و ششم ژانویه ۲۰۱۵:… این حمله بی سابقه (برخلاف ظاهر تهاجمی) دقیقاً از موضع تدافعی، و بیانگر ضعف و وحشت مسعود رجوی از گسترش ریزش و اعتراض در درون شورای ملی مقاومت است. این حرکت، یک خودزنی دیگر سیاسی به پیکر فرتوت فرقه مجاهدین می باشد که (همانند سلسله نشست های سرکوب درون تشکیلاتی موسوم به طعمه) اگر چه شاید چند هفته ای بر شورایی ها …
چرا اصرار دارید خودتان را مضحکە کنید؟
اطلاعیه جدید کمیسیون شورای ملی مقاومت در مورد فرا خواندن به اقامه دعوا
لینک به منبع (صفحه فیسبوک)
حمله بی سابقه رجوی به شورایی های منتقد
مسعود رجوی در یک حرکت ناشیانه اقدام به انتشار ده ها فیش حقوقی متعلق به آقایان: اسماعیل وفایغمایی، دکتر کریم قصیم و محمدرضا روحانی، سه عضو مستعفای شورای ملی مقاومت تحت عنوان “فراخوان مجدد چاکران ولایت به اقامه دعوا و پیگرد قضایی در مورد مرگ های مشکوک، طلاق های اجباری و کلاهبرداری مالی” نموده است:
این اسناد به پیوست یک بیانیه از سوی شورای ملی مقاومت (نام مستعار مسعود رجوی)، انتشار یافته و در گوشه هایی از آن چنین نوشته شده:
(((اما سرویسهای رژیم ولایت بیکار ننشسته و برای مقابله با فضیحت، اکنون از طریق ”دریچه زرد“ (اسماعیل یغمایی) با انتشار خزعبلات و الفاظ رکیک که تماماً در دستگاه بازجویان اطلاعات آخوندی است، مدعی کلاهبرداری مالی مجاهدین و مقاومت ایران از یک زن انگلیسی شدهاند که یغمایی سالها پیش با دوز و کلک و معرفی خود بهعنوان شاعر مقاومت ایران، با او ازدواج کرده است. یغمایی با این خانم انگلیسی که از سالها قبل از آن به مقاومت ایران کمک میکرد و یغمایی را هم نمیشناخت طرح دوستی ریخت و نهایتاً با او ازدواج کرد.
یغمایی در خرداد ۹۲ دقیقاً به موازات و پا به پای اطلاعات بدنام آخوندها، مدعی ”مرگهای مشکوک“ و ”طلاقهای اجباری“ در درون مجاهدین شده بود که با جواب دندان شکن خانم اکرم حبیب خانی (مجاهد اشرفی در زندان لیبرتی) که از سوی یغمایی سوژه این توطئه قرار گرفته بود، مواجه شد….
اکنون اطلاعات بدنام آخوندها از طریق دریچه زرد، ”احساسات انسانی“ اش به جوش آمده و ”کلاهبرداری مالی“ از یک زن انساندوست انگلیسی را هم بر دعاوی ”مرگهای مشکوک“ و ”طلاقهای اجباری“ از جانب یک مداح منفور نظام (اسماعیل یغمایی) افزوده است….)))
این حمله بی سابقه (برخلاف ظاهر تهاجمی) دقیقاً از موضع تدافعی، و بیانگر ضعف و وحشت مسعود رجوی از گسترش ریزش و اعتراض در درون شورای ملی مقاومت است. این حرکت، یک خودزنی دیگر سیاسی به پیکر فرتوت فرقه مجاهدین می باشد که (همانند سلسله نشست های سرکوب درون تشکیلاتی موسوم به طعمه) اگر چه شاید چند هفته ای بر شورایی ها اثر گذار باشد، اما در آینده گریبان رجوی را با شدت بیشتر خواهد گرفت، همانگونه که نشست سرکوب دسته جمعی طعمه -یکسال و نیم بعد از برگزاری- معضل جدی رجوی شد و دشمنان زیادی برای او در درون مناسبات تولید کرد. به جرأت می توان گفت همین الان هم درج چنین اسنادی یک ضربه بر دکان عوامفریبی شخص رجوی است که طی سال های متمادی در صدد بود تعدادی مواجب بگیر را تحت عنوان ” اعضای شورای ملی مقاومت” به خورد مردم ایران و دولتمردان خارجی بدهد.
طی سال های گذشته، جداشدگان این واقعیت را برای مردم آشکار نمودند که همه این افراد تنها به دنبال منافع شخصی هستند و حضورشان در شورای رجوی جز برای پر کردن جیب نیست، اما امروز این خود رجوی است که اذعان می کند این افراد جز کاسب کارانی حقیر که حقیقت را به بهایی نازل فروخته اند نیستند.
اگرچه آقای کریم قصیم تا سه سال قبل جداشدگان منتقد فرقه را با شدت تمام می کوبید و برای دفاع از مریم قجرعضدانلو رگ گردن بیرون می زد، اما امروز با فاصله گرفتن از این باند تبهکار شاهد چهره اصلی رجوی است که به هیچ منتقد و مخالفی رحم نمی کند و برای کوچکترین انتقادی، چنگ و ناخن (و سلاح) نشان می دهد و با این کار عملاً بر نمایش “راه حل سوم” مریم قجرعضدانلو و “شیوه های دمکراتیک” او لگد می زند و خوی تروریستی خویشتن را در معرض تماشا می گذارد و اثبات می کند که جداشدگان بدرستی ایشان را در مورد بازی های دمکراتیک در عرصه سیاسی متهم به دغلکاری نموده و آنرا یک حرکت سیاسی جهت برون رفت از لیست تروریستی برخواندند که امروز صحت آن بر همگان آشکار شده است.
در هر صورت، چنانکه در متن بیانیه مشاهده می شود، وی اسماعیل وفایغمایی و سایت “دریچه زرد” ایشان را به “سرویس های رژیم” پیوند زده و در مورد “طلاق های اجباری و مرگ های مشکوک” به دروغگویی متهم کرده است. باید پرسید به فرض که ایشان به دستور و خواست سرویس های امنیتی جمهوری اسلامی این واقعیت های تلخ را بیان نموده باشد، با صدها جداشده که تأیید کننده این واقعیت تلخ هستند چه می کنید؟ با هزاران عضو فرقه خود که گروه گروه دارند از شما فاصله می گیرند چکار می کنید؟ آیا مرگ های مشکوک و طلاق های اجباری را اولین بار آقای یغمایی افشا کرد که امروز می خواهید با تهمت و تهدید آنرا نفی کنید؟
عجبا که نوشته اید یغمایی با این زن انگلیسی که از او شناختی نداشت طرح دوستی ریخت و ازدواج کرد… مگر شما در سلسله “ازدواج های اجباری” سال ۱۳۶۷، آدم ها را با شناخت از هم به ازدواج یکدیگر در می آوردید؟ مگر همه ازدواج ها با دستور و خواست تشکیلات و به اجبار نبود؟ چطور دو نفر در کشورهای غربی می توانند بدون شناخت از همدیگر دوستی کرده و با همان عدم شناخت که ادعا می کنید با یکدگر ازدواج کنند؟ شما آنقدر در تنگنای بحران های مختلف گرفتار شده اید که هر خزئبلاتی را علیه منتقدان به هم می بافید…
در گوشه دیگری از همین بیانیه گفته شده:
(((کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا در قبال دعاوی رژیم و کاربرانش، موارد زیر را خاطرنشان میکند:
۱-اسماعیل یغمایی که اکنون در آستان بوسی و چاکری ولایت از اشعار و سرودههای پیشین خود سراپا نادم شده و مدعی است که مجاهدین ”جیب زنی“ کردهاند، در سه دهه گذشته صدها هزار دلار بابت تأمین کلیه مخارج زندگی و سرودن شعر و ترانه و سفرهای متعدد و متنوع، حتی پول توجیبی، از مجاهدین دریافت کرده است که نمونههایی از اسناد آن ضمیمه است.
۲-کریم قصیم و محمدرضا روحانی نیز که اکنون مدعی مجاهدین و همسنگر مداح منفور نظام، علیه مقاومت ایران شدهاند، در مجموع یک میلیون و ۲۰۰هزار دلار از مجاهدین گرفتهاند که آخرین دریافت آنها ماه می۲۰۱۳ (قبل از استعفای ۵ژوئن ۲۰۱۳) بوده است. مبلغ واقعی البته با محاسبه هزینههای مجاهدین برای سفرها و چاپ کتاب و کمترین کاری که این دو برای شورا کرده باشند، بسیار بیشتر است. اینهم که هزینههایی که سه دهه توسط مجاهدین تأمین میشد، اکنون چگونه و با چه ما بهازایی جایگزین شده است، موضوع بحث جداگانهای است. اما اقتضای ندامت از تمامی مواضع پیشین و پیدا کردن منابع مالی جدید، در هر مرام و مسلک انسانی، برگرداندن مبالغ دریافتی از مجاهدین بود که در حقیقت دسترنج و پول خون رزمندگان آزادی مردم ایران است.)))
از رجوی باید پرسید شما به چه حقی دسترنج و پول خون قربانیان فرقه خود را طی ده ها سال به جیب شورایی ها ریخته اید؟ به چه دلیل ده ها نفر باید به اسم حضور در شورای دست ساز شما پول های هنگفت به جیب زده و در کشورهای غربی به سیر و سیاحت بپردازند و تنها وظیفه آنها امضا کردن پای بیانیه های شما باشد؟ مگر فرقه شما گداخانه و یا خیریه بود که هرکسی نیازمند وام، پول توجیبی و درمان بود بدان مراجعه کند؟ چرا این بودجه ها را صرف بیماران اشرف و لیبرتی نکردی که امروز بدلیل حاد شدن بیماری دچار مرگ و میر نشوند؟
مگر هیاهوی تبلیغی علیه جداشدگان براه نینداختید که یک میلیون دلار برای ساکنان “تیف” هزینه کرده اید تا به آنها کمک مالی! بدهید؟ پس چرا برای دو تن از اعضای شورای صوری خود یک قلم یک میلیون و دویست هزار دلار خرج کرده اید و هیچ هیاهویی تا زمان استعفای ایشان در میان نبود؟ از همین الان بگویید برای مهدی سامع، زینت میرهاشمی، منوچهر هزارخانی، امیر آرام، محمد شمس، مسلم اسکندر فیلابی، پرویز خزائی، عزیز پاکنژاد و دیگر اعضای شورا چند میلیون دلار هزینه کرده اید و ماهانه چقدر از دسترنج و خون قربانیان فرقه را به کام آنان ریخته اید که در اروپا و آمریکا به تفریح مشغول باشند؟ شما به عمد این اسناد را رو کرده اید تا افسار دیگر اعضای شورا محکم تر شده و به طور غیر مستقیم تهدید شوند که اگر کوچکترین خطایی از آنان علیه شما سر بزند همه فیش های مالی آنها را افشا خواهید کرد.
واقعیت این است که بازی های موش و گربه آقایان یغمایی، قصیم و روحانی با رجوی طی چند سال گذشته او را جری تر ساخته تا حمله را شدیدتر کند. اگر این آقایان در این سه سال چند قلم از جنایت ها و خیانت های جدی رجوی و دیگر اعضای شورا را افشا نموده و با بهانه اینکه فلان افشاگری به نفع جمهوری اسلامی خواهد شد، خود را نفریفته بودند، رجوی ترسوتر از آن بود که بخواهد زیر نقاب فیش مالی به آنان حمله کند. بارها به این آقایان هشدار دادیم که کجدار و مریز نمی توان با رجوی بازی کرد اما متأسفانه در این بازی خود را سرگرم کردند تا شاید رجوی را به ملایمت با خود وادار کنند غافل از اینکه وی یک مرز سرخ دارد و آن انتقاد شدن است. مهم نیست این انتقاد سطحی باشد یا اساسی، چون در هرحال طرف مقابل را دشمن خواهد انگاشت. اما انتقادات سطحی و صوری به جری تر کردن وی خواهد انجامید. اینک مشخص می گردد که چرا برخی از اعضای شورا با وجود جدایی از رجوی همچنان سکوت پیشه کرده و جمله ای از آنچه در شورا گذشت بر زبان نمی آورند. جای تأسف است که آقا و خانم متین دفتری در این سالیان سکوت کردند و اجازه دادند رجوی ها هر روز بیش از پیش در این فضا به جنایت ها و خیانت خود ادامه دهند.
اینکه آقای یغمایی بعد از یک عمر حمد و ثنای مریم و مسعود اینگونه مورد “مرحمت!” قرار می گیرد جای شگفت نیست، اما رجوی نمی گوید اگر به اعضای شورا که در دنیای آزاد زندگی کرده و یک روز هم در اسارت فرقه نبوده اند و حساب های بانکی آنان همیشه دایر بوده اینگونه حاتم بخشی کرده است، چطور کسی که سال ها در داخل تشکل مافیایی ایشان از همه چیز خود دست کشیده نباید در صورت خروج از مناسبات مورد حمایت مالی قرار گیرد تا بتواند زندگی از دست رفته خود را سر و سامان بدهد؟ ضد انسانی ترین اقدام در این جریان، نه حمله به قصیم و روحانی، که حمله و رو کردن سند برای چند دلار هزینه زندگی یغمایی می باشد که سال ها از عمر خود را در مناسبات مجاهدین از دست داده و لاجرم وظیفه سران فرقه بود که زندگی او را تأمین نمایند و این هزینه ها نه از جیب مسعود و مریم که حاصل بخش اندکی از عمر تلف شده یغمایی (که به شکل دلار به رهبری فرقه رسید) می باشد که رجوی ها از یغمایی به یغما برده اند. البته در ابتدا اشاره شد که مسعود رجوی پیش از این نیز بر سر برخی جداشدگان که چند دلار در جیبشان نهاده شده بود منت گذاشت که یک میلیون دلار برایشان هزینه کرده است!. او یادش رفته یک میلیون دلار یک هزارم بیگاری هایی که آنان طی ده ها سال کشیده بودند هم نیست و قطره ناچیزی از صدها میلیون دلاری است که صدام حسین به اسم اعضای فرقه بدیشان داد.
این قضیه، ضمن رسوایی برای رجوی و افشا شدن مسائل پشت پرده شورای دستساز ایشان، پند بزرگی برای بازماندگان شورای افلیج رجوی است تا در آن سرنوشت محتوم خود را مشاهده کنند. بی تردید روزی همگی آنان باید در پیشگاه ملت ایران حساب شراکت در جنایت و خیانت رجوی را پس دهند.
حامد صرافپور
۶ بهمن ۱۳۹۳
۲۶ ژانویه ۲۰۱۵
***
برق موضعگیری سخنگوی مجاهدین!!!!! (اصرار رجوی بر مشروع کردن خون کهنسالان کمپ لیبرتی، چرا؟)
فرقه رجوی وهنرمندان پیوسته و گریخته _ از الاهه ومرضیه تا مرتضی برجسته و شاهپور باستان سیر
استعفا از شورا, مبطل اتهامات رجوی علیه جداشدگان؛ «ترتیبات اجرایی استعفا» یا پیشگیری از ریزش !
زندگی ساده ما و انحطاط آن آقا !
همچنین:
تبعیض کینه توزانه مریم و مسعود رجوی در رابطه با قربانیان «از مهین افضلی ها تا میرزا آقا پاک نیت»
حامد صرافپور، صفحه فیسبوک، نوزدهم ژانویه ۲۰۱۵:… همانطور که در متن خبر دیده می شود، مریم قجر بزعم خود این پیرمرد را (با بغض و کینه عجیب) تحقیر و بعد از ۲۶ سال بیگاری کشیدن، به “همکاری با مزدوران و پاسداران” متهم کرده و با “منت گذاری” مدعی شده که بعد از “گریختن” وی به ترکیه و درخواست “پناهندگی اش از مجاهدین!”، او را “به ع�
انتقاد از موضع ضعف یا اقتدار؟ «نقدی به مقاله اسماعیل وفایغمایی»
حامد صرافپور، صفحه فیسبوک، یازدهم ژانویه ۲۰۱۵:… آقای یغمایی گرامی! باید بگویم که متأسفانه شما همچنان در اسارت ذهنی “تشکل مافیایی-تروریستی” رجوی قرار دارید. هرچند تصور می کنید از این فرقه رها گشته اید اما به شدیدترین وجه زنجیری نامرئی برپای خویشتن داشته و همچنان خود را اسیر “ابهت” رجوی می دانید. حکایت موضعگیری ها
حمله مستأصلانه رجوی به منتقدان همزمان با درخواست سلاح
حامد صرافپور، صفحه فیسبوک، هشتم ژانویه ۲۰۱۵:… آقای تقی پور از اعضای قدیمی و مسئول سازمان مجاهدین (فرقه رجوی) می باشد که دو تن از اعضای نزدیک خانواده ایشان عضو “شورای رهبری” است. اما رجوی جرأت نکرده به این مسئله اشاره کند و در عوض تا توانسته برای وی سند و مدرک جعلی تولید نموده تا ایشان را تحقیر کرده و یک شخصیت بریده
پرده برداری از خوی تروریستی رجوی
حامد صرافپور، صفحه فیسبوک، هفتم ژانویه ۲۰۱۵:… شعار امروز سایت شما جز اینکه خوی تروریستی و هدف شوم شما برای قتل عام بازماندگان اشرف و لیبرتی را به نمایش می گذارد، چه معنایی دارد؟ به چه علت دیروز درخواست بازپسگیری سلاح می کردید و امروز شعار مسل