این روزها تشکیلات فرقه رجوی بیشتر شکل یک باند تبهکار به خود گرفته است. در این یادداشت می خواهم به توضیح آنچه که در حال حاضر در این تشکیلات پوسیده و از هم پاشیده می گذرد بپردازم.
در حال حاضر چون سران فرقه رجوی این مدت صرفا با فریب و دروغ کارشان را پیش برده اند کوچکترین اعتباری ندارند و حتی نفرات داخل فرقه هم حرف آنها را گوش نمی کنند و به قول خودشان دیگر پشمی به کلاه فرماندهان نمانده است. از این رو خود مریم رجوی مدام وارد می شود و پیام می دهد تا بلکه آب ریخته را جمع کند اما همیشه کار را خرابتر می کند.
مسعود رجوی زمانی در عراق در زمان حاکمیت صدام حسین خودش را صاحب قدرت می دید و روی افراد تسلط داشت اگر کسی ساز جدایی می زد سر و کارش به زندان ابوغریب می افتاد. بعد هم که آمریکایی ها حفاظت اشرف را به عهده گرفتند باز پشتش به آنان گرم بود و مدام نشست می گذاشت یا پیام می داد و دروغ سرهم می کرد و رجز می خواند. به این ترتیب با دروغ و البته تهدید و بعضا امتیاز دادن افراد را حفظ کرده بود.
اما در این کشور یعنی در آلبانی از این خبر ها نیست. افراد زندگی عادی مردم را دیده اند و به دروغ های رجوی پی برده اند. فریب و تهدید و امتیاز دادن در این کشور تا حدی کارساز بوده اما نه به اندازه عراق. چشم ها دیگر باز شده است. حتی کسانی که هنوز در داخل فرقه مانده و به «اشرف ۳» هم رفته اند شکی ندارند که جز دروغ چیزی از سران این فرقه نشنیده اند.
فرقه رجوی در حال حاضر به جایی رسیده که دیگر نه راه پس دارد و نه راه پیش. وعده های دروغین مریم رجوی هم دیگر کارساز نیست. دیگر کسی نه به سرنگونی اعتقاد دارد و نه به پشتیبانی آمریکا. دیگر هیچ دلخوشی از هیچ نوعی برای کسی نمانده است. کسی نیست که نداند که فرقه رجوی در آلبانی به پایان راه رسیده است. به امید روزی که همه دوستان ما چشمانشان به دیدار با خانواده هایشان روشن شود.
یادداشت از محمد علی قدرتی
نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی
انتهای پیام