فرقه رجوی با تمام تلاش خود سعی دارد بر بحران های روز افزونی که تشکیلات را فراگرفته سرپوش بگذارد و مانند همیشه شکست ها را پیروزی جلوه دهد اما گستردگی وعمق این بحران ها چنان است که هر ناظر بیرونی را به عبث بودن این تلاش های مذبوحانه معترف می سازد.
موج ریزش نیرویی که به طور بی سابقه ای در حال افزایش است و تمام لایه های این فرقه را در بر گرفته است. مریم رجوی را در حل مسائل درون تشکیلات به شدت ناتوان کرده است و حتی حضور مکرر او در آلبانی و برگزاری نشست های مستمر درونی نیز ثمری نداشته و نمی تواند مانعی بر سر راه پرسش های بی جواب، مخالفت ها، انتقاد ها و نارضایتی افراد اسیر در تشکیلات جهنمی فرقه باشد که در نهایت با تصمیم خروج از این فرقه پاسخ خواهد یافت.
عدم موفقیت رجوی در سوار شدن بر موج نارضایتی مردم و بهره برداری از تظاهرات اخیر داخل ایران از سویی بار دیگر بی ریشه گی و نداشتن پایگاه و جایگاه مردمی این فرقه را به رخ همگان کشید و از سویی به نا امیدی بیشتر سران این فرقه از توهم تاثیر گذاری بر حرکت های اعتراضی مردم ایران منجر شد و با بی اثر شدن ادعاهای سران فرقه در درون تشکیلات مبنی بر فاعلیت داشتن در رخدادهای مربوط به ایران، آن دسته از اعضایی که تا کنون در فضای ایزوله تشکیلاتی به توهم فرقه باور داشتند نیز به بی محتوا بودن این ادعاهای واهی بیشتر پی برده و همانطور که شاهد هستیم روز به روز به نیروهایی که از این فرقه جدا می شوند افزوده می شود .
هرچند میان جدایی از این فرقه و رهایی از آن، رهایی از حصار های ذهنی و خصلت های فرقه ای، تفاوت هست اما نفس این جداشدن خود اولین قدم و آغاز راه رهایی است.
از سویی نامعلوم بودن موقعیت فرقه در معادلات سیاسی و از سوی دیگر وضعیت مبهم تشکیلاتی که عوامل درونی و بیرونی، چشم انداز تیره و تاری را برای آن رقم زده است، عملاً موجودیت تشکیلات را حتی از منظر رهبری فرقه غیرممکن ساخته است و بر دامنه بحران های پیش روی آن افزوده است .
وضعیت در آلبانی اما دیرزمانی است که از کنترل خارج شده است. با وصف فشارهای مضاعفی که سران این فرقه بر اعضای ناراضی و جداشده اعمال میکنند اما دسترسی این افراد حتی به صورت محدود به دنیای آزاد و جهان ارتباطات عملا کنترل سران فرقه را بر اعضا دشوار کرده و حتی انتقال نیروهای باقیمانده به محلی دورافتاده و ایزوله و تلاش برای برقراری مناسبات فرقه ای همچین گذشته نیز دیگر تاثیر چندانی ندارد.
در این میان نقش جداشدگان فعال در افشاگری ماهیت فرقه و شفاف سازی عملکرد آن در ارتباط با اعضای اسیر در فرقه و نیز در موضع گیری های بیرونی این جریان از یک سو و تلاش های خانواده ها که خستگی ناپذیر خواهان ارتباط با عزیزان خود هستند موانع بزرگی در راه تحقق اهداف رجوی قرار داده است که عبور از آن برایش امکان پذیر نیست. فروپاشی تقدیر محتوم فرقه رجوی است و نابودی این اندیشه ضد ملی، ضد اسلامی و ضد انسانی نتیجه اتودینامیک عملکرد گذشته فرقه و خیانت های رجوی هاست.
سران فرقه رجوی باید بدانند که دوران به بردگی کشاندن انسانها دیرگاهی است که به پایان رسیده و درعصر ارتباطات و در دنیایی که انسان ها را نمی توان از آگاهی دور نگاه داشت جایی برای تفکرات فرقه ای و بنده ساز همچون اعضای فرقه وجود ندارد و این اندیشه واپس گرا محکوم به نابودی است و چنین خواهد شد.
یادداشت ازشهروز تاج بخش
انتهای پیام