مسعود رجوی در سالهای اوج مستی در دوران صدام حسین جنایکار دست به کمر می زد و مشت گره می کرد و خطاب به قربانیان نگونبخت در قرارگاههای اشرف فریاد می زد.
وی می گفت جداشدگان را با مشت آهنین پاسخ می دهیم. اما به چشم هم زدنی صدام سرنگون گشت و در این فاصله بیش از هزار نفر از این فرقه گریختند. ناگفته نماند همان مستی که این اربده ها را می کشید به سرنوشت تلخی دچار گشت. با نابودی صدام حسین کاخ های رویائی مسعود رجوی نیز فرو ریختند او که در حریم صدام حسین مست و دیوانه و مجنون گشته بود فکر می کرد دنیا همیشه به همان منوال خواهد ماند اما دست روزگار و درس روزگار او را مانند زباله ای به زباله دان تاریخ پرتاب کرد .
امروزه دیگر مسعود رجوی نه صدا دارد و نه تصویر، نه زنده است و نه مرده البته فرقی نمی کند که او زنده است یا مرده مسئله این است شیادی که شب و روز نسخه مرگ برای دیگران میپیچید و در مغز علیلش رویای حکومت می پروراند برای همیشه بعنوان لکه ننگ تاریخ ایران به ثبت رسیده است.
پس از گذشت این همه سال درد و رنج و حرمان که قربانیان از دست فرقه رجوی کشیده اند اینک که در کشور آلبانی می خواهند از این فرقه جدا شوند با دیواری به نام شیادی فرقه بی صاحب مواجه می شوند .
همان کارهائی که مسعود رجوی می کرد اینک به شکل دیگری می کنند اما از آنجا که کمی دستشان بسته است شگرد تیغ ، تیر ، تبر و تپانچه را کنار گذاشته و از شیوه های ضد انسانی دیگری استفاده می کنند از جمله در اختیار گرفتن امور مالی و اقتصادی افراد و ایضا امور مربوط به کیس پناهندگی افراد .
موج جدائی از فرقه رجوی آن چنان بالا گرفته که همچون زلزله ای وحشتناک در درون فرقه است. آواری که نتیجه اعمال دیوانه ای بود که گریخته است او این ویرانه را به مریم رجوی سپرده تا همان اعمال را به شیوه دیگری پیاده کنند اما هیهات که اینها هیچگاه نه از گذشته شان درس می گیرند و نه از تاریخ . اگر بنا بود که با این شیوه ها جلوی موج ریزش را بگیرند پیش از اینها رجوی همه روش ها را به کار گرفته و نتوانسته از پس جدائی و ریزش نیرو براید .
وضعیت درونی فرقه رجوی در حال حاظر بگونه ای ا ست که هیچ علاجی برای آن نخواهد بود. اگر علاجی بود مسعود رجوی آن رهبر دیوانه را گم و گور نمی کردند اما اعمالی که این فرقه بر سر جداشدگان در آلبانی می اورد یادآور زنده به گور کردن انسانهاست. شرم و لعنت بر این فرقه باد که پس از این همه سال آوارگی این قربانیان نگونبخت دست از سرشان برنداشته و همچنان با اعمال ضد انسانی و ضد بشری تلاش می کنند این قربانیان را در اسارت خویش نگه دارند و یا آنکه زنده به گورشان کنند.
با امید به اینکه قربانیان جدا شده در آلبانی بتوانند هر چه زودتر به موقعیت مناسب برای زندگی در جامعه آزاد برسند و همچنین دیگر قربانیان فرقه بتوانند زنجیرهای اسارت را از هم بدرند و وارد جامعه آزاد شوند .
یادداشت از منصور نظری
انتهای پیام