در سایت معلوم الحال مریم رجوی موسوم به ایران افشاگر، که خود به خوبی ماهیت پلید فرقه رجوی را در برابر ایرانیان برملا می کند و افشا می سازد، بحثی شروع شده که لازم است مجرم اصلی که باید پاسخگو باشد را معرفی کنم. او کسی جز خود مریم رجوی نیست.
از خود آن ملعون گور به گور شده نقل قول میکنم که می گفت: «هر که با ما نیست بر ماست». حالا از مریم رجوی سؤال می کنم که نظرش در این خصوص چیست؟ آیا چنین امکانی وجود دارد که کسی با شما نباشد اما لزوما دشمن شما هم نباشد؟ یا باید حتما او را به دشمنی وادار نمایید؟
از مریم رجوی باید پرسید که چه تلاشی کردی تا با جداشدگان تضاد و تعارض پیش نیاید و علیه تو حرفی نزنند؟ برعکس کاری کردی که ناچار شوند علیه خودت موضع بگیرند. آیا اجازه می دهی تا افراد آزادانه حرف بزنند؟ یا فقط سرکوب می کنی؟
من به مدت بسیار طولانی در این فرقه بودم و دیدم که سر کوچکترین انتقاد یا مخالفت یا حتی سؤال چگونه افراد را به صلابه کشیدند و آنقدر فشار روحی وارد کردند تا فرد را به مرز جنون رساندند و چه بسیار افراد که بعد از این فشارها تعادل روانی خود را از دست دادند و دست به خودکشی زدند.
در نشست های تفتیش عقاید موسوم به عملیات جاری افراد را وادار به اقرار به اعمالی کردند که هرگز مرتکب نشده بودند و بعد اقرارنامه کتبی گرفتند. افراد را وادار نمودند تا در نشست های بزرگ به اصطلاح اعتراف و بعد توبه کنند و اگر این کار را نمی کردند به جای نا معلومی برده می شدند تا به قول خودشان حقشان را کف دستشان بگذارند. مریم رجوی قبل از اینکه به کسی ایراد بگیرد اول باید پاسخگوی کارهای خودش و فرقه اش و ظلمی که به اعضای صدیق و وفادار خودش کرده است باشد و بداند آنچه امروز در آلبانی از جانب جداشدگان می بیند انعکاس اعمال خود اوست.
مریم رجوی به نفراتی که تنها در کشور غریب بدون کمترین امکان رها کرد مارک خود فروخته میزند. ولی بالاترین خود فروخته مسعود رجوی بود که خود و فرقه اش را به دشمن متجاوز به خاک میهن فروخت. آیا مریم رجوی توضیحی برای این بالاترین نوع خیانت ملی دارد؟
فرقه رجوی تلاش کرد تا بعد از صدام حسین در میان دشمنان ایران و ایرانی جایگزین دیگری پیدا کند تا راه خیانت به وطن را ادامه دهد. در همین رابطه به دنبال امریکا و اسرائیل و سعودی راه افتاد و کاسه داغ تر از آش شد و تلاش نمود تا جنگی دیگر علیه ایران براه اندازد. رجوی حتی برای مطامع خود از پشتیبانی از داعش و القاعده هم فروگذار نکرد.
مریم رجوی بهتر است به جای انگ بستن به کسانی که تمامی عمر مفید خود را به پای هوس های تمام نشدنی مسعود رجوی ریختند قدری توضیح دهد که سیاست «جرقه و جنگ»که مدام مسعود رجوی از آن دم می زد چه بود؟ آیا در جهت منافع ملی بود؟ حالا فرقه رجوی چه استراتژی دنبال می کند؟ آیا به غیر از تحریک دشمنان ایران کار دیگری هم دارد؟
مریم رجوی حتما خبر دارد که گند کارهایش کاملا بیرون زده و همه ایرانیان از بوی تعفن خیانت ها و جنایت های فرقه رجوی منزجر شده اند. کسانی که فرقه رجوی را افشا می کنند کار درست و بجایی می نمایند چون رهبر همین فرقه گفته است که «هر که با ما نیست بر ماست». به این ترتیب از نظر این فرقه همه مردم ایران در داخل و خارج از کشور دشمن تلقی می شوند و باید نابود گردند.
اکنون این فرقه رجوی است که بعد از عمری شعارهای ضد امپریالیستی به دنبال آمریکا راه افتاده است. رجوی آمریکا را عامل کودتا علیه دکتر محمد مصدق و حامی شاه معرفی می کرد و به کشتن مستشاران آمریکایی در تهران افتخار می نمود. حالا چه شده که مدام سنگ آمریکا را به سینه می زند؟ این همه دورنگی و نفاق را کجا می توان سراغ گرفت؟
این که فرقه رجوی به مزدوران خود دستور می دهد تا نفراتی که رهایی را برگزیده اند را ترد کنند و تحت فشار قرار دهند و حتی تهدید می کند چیز جدیدی نیست. این فرقه راهی جز تهدید و ارعاب و ترور برای پیش برد خطوطش نمی شناسد. اما واقعا فکر می کند که این روش ها همچنان کاربرد دارد؟
عده ای از فرقه رجوی مستمری دریافت می کنند و از قطع شدن این مستمری می ترسند و دقیقا به این دلیل در مقابل فرقه نمی ایستند. آیا این نوع انگیزه برای بودن با فرقه ای که خود را انقلابی می داند کافی است؟ آیا ترس از قطع مستمری ماهیانه که علی القاعده می بایست توسط کمیساریا پرداخت می شد می تواند مشکلی از انبوه مشکلات فرقه رجوی حل نماید؟
وقتی پای صحبت این گونه افراد می نشینی به خوبی عمق نفرت آنان از فرقه رجوی و بخصوص مسعود و مریم را متوجه می شوی. آنان می گویند که اگر یک کلمه اضافه حرف بزنیم فورا به دولت آلبانی و کمیساریا اطلاع می دهند که فلان کس برای وزارت اطلاعات رژیم ایران کار می کند و بعد به این بهانه مستمری را قطع می کنند.
ای لعنت خدا بر مسعود رجوی باد. ای نفرین خدا بر مریم رجوی باد. آیا این بی خبران خدایی هم می شناسند. مسعود رجوی که خودش را به جای خدا گذاشته و کسانی که مانند مریم او را می پرستند قطعا خدای دیگری نمی شناسند. وای به روزی که دست جداشدگان از زیر ساطور فرقه رجوی خارج شود. وای به روزی که ترس از دلشان برود و درونشان را بیرون بریزند. آن وقت خودتان پشیمان خواهید شد و افسوس خواهید خورد که چرا با آنان چنین کردید.
باید به خود مریم رجوی بگویم که این تازه شروع قضیه است. بهمن اعظمی ها که همچون بهمن اعظمی بر سرت فرود خواهند آمد همچنان در راه هستند. آنجاست که دیگر ماهیت اصلی انقلاب ایدئولوژیک تو دیده می شود که چقدر ظالمانه است.
مریم رجوی می تواند بر بن بست مرگبارش با تهمت زدن به این و آن سرپوش بگذارد. اما این اصل ماجرا را تغییر نمی دهد. اصل ماجرا اینست که جداشدن از فرقه رجوی در آلبانی به یک جریان روزمره تبدیل شده است و دیر نیست که به شکل گروهی صورت گیرد و شالوده این فرقه پوسیده از هم بپاشد و همه اسرا آزاد گردند.
فرقه رجوی می تواند روش جاری سالیان یعنی تهمت زدن به ناراضیان را ادامه دهد اما باید انتظار داشته باشد که در مقابل هم جواب افشاگرانه دریافت نماید. خیلی ها در دنیا به پشتیبانی آمریکا و مزدوری برای امپریالیسم دلخوش بودند و فکر می کردند که بر خر مراد سوار هستند اما عاقبت آنان را دیدیم که چگونه شد. فرقه رجوی قطعا عاقبت بهتری نخواهد داشت.
یادداشت از مجید آتش افروز