• امروز : پنج شنبه - ۶ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 26 December - 2024

خواهر خوزستانی یکی از اسیران فرقه رجوی: وقتی به خاطرات سالیان گذشته فکر می کنم گریه امان نمی دهد

  • کد خبر : 11522
  • 08 نوامبر 2017 - 10:24

 خواهر حسرت به دلِ یکی از اسیران فرقه رجوی از استان خوزستان برای برادر خود نامه نوشت.

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی فراق متن این نامه به شرح زیر است:

سلام سلامی با یک دنیا فاصله و دلواپسی و البته تماما عشق و احساس در حسرت دیدار
می دونم فاصله من و تو خیلی زیاد است مسافت را نمی گویم چون می شود با هر سختی آن را پیمود فاصله را می گویم که پرشدنی نیست. حتی با اشک های من و یا با خون دل خوردن های تو. گریه امانم نمی دهد وقتی به خاطرات سالیان گذشته که با تو داشتم فکر می کنم. وقتی که به خاطر در امان ماندن از قطرات زلال باران زیر سقف دبستان چشم درانتظارت بودم که با آن موتورت که من آن را اسب سرکش رویاهای کودکانه ام می دانستم می آمدی ومن را به خانه می بردی. وقتی دست های کودکانه ام را برشانه هایت می گذاشتم گویی به یک کوه تکیه داشتم. هیچ غم وغصه ای احساس نمی کردم تا زمانیکه تو را داشتم. تا اینکه فرقه جهنمی رجوی از راه رسید و تو را از من و ما گرفت. آن تاریخ پایان صبح روشنای زندگیم بود. دیگراجازه نداد دست هایم به شانه های مردانه ات برسد. اجازه نداد صدا و درد دل های همیشگی ام به گوشت برسد و طنین صدای گرم و مهربانت را بشنوم و احساس کنم. می گویند دوری بی احساسی می آورد ولی تو هرگز این چنین نبودی. برادرم شک ندارم که همیشه قلبت برای من می تپد. خدا ریشه این فرقه و رجوی را بسوزاند که دوران تاریک جدایی را برای ما رقم زد. چندین بارتصمیم گرفتم که دیگربرایت نامه ننویسم اما احساس وعواطفم نگذاشت چون می دانستم از این کارمن فقط رجوی و فرقه اش سود می برند و تو و ما زیان . چون رجوی ضد احساس وعاطفه است. او طی سالیان با شیوه های کثیف خود تلاش کرده عشق وعواطف خانواده را درشما بکشد وخود بی هویتش را جایگزین سازد. ولی هیهات احساس کردم اگرعواطفم را از تو دریغ کنم درحق تو ظلم کرده ام و به رجوی و فرقه اش خدمت.
نمی دانم به کدامین گناه فرقه با ما چنین کرد؟ دلم برای تمامی مهربانی هایت پر می کشد. به خدا بین ما از روزی که رفتی تا این لحظه دنیایی فاصله است و من طی این سالیان طولانی چشم به تلفن دوختم تا شاید این فاصله را بشکافد . لحظه شماری می کردم به امید روزی که جسم و ذهنت را از قفس فرقه رجوی آزاد کنی. ما وخانواده ات چه گناهی کرده ایم که چشمان اشک بارمان در انتظار تو باشد. می بخشی دلت را به درد آوردم آخر برای این سالیان چشم انتظاری دلم پر از درد است. امشب آرام تر از شب های گذشته و در اوج خلوت و سکوت شب دستانم را به آسمان بلند می کنم و دعا می کنم هرچه زودتر این قفس اسارت فرقه را بشکنی و خودت را از دست این ظالمان و دشمنان احساس وعاطفه رها کنی.
به امید وقت ودرد دلی دیگر

خواهرت

انتهای پیام / انجمن نجات مرکز خوزستان

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=11522