فردای آن روز صدایم زد و رفتم اطاق فرشید ، دیدم دلش از من خون است و کلی گزارش از محفل های من رو کرد و به صورت قاطع به من اخطار داد که اگر من بعد این کارها را ادامه بدهم اخراج خواهم شد و ضمناً برای ماندن بایستی تعهد بدهم که دیگر به سمت محفل نروم. سرم را پائین انداخته و کارم را انجام بدهم ، من هم قبول کردم و تعهد دادم که دیگر این جور کارها از من سر نخواهد زد .
همه این موارد قبل از نشست های حوض و در شرایطی بود که کورسوئی از به اصطلاح آزادی در مناسبات وجود داشت و فرد می توانست تا حدی از این آزادی ها بهره ببرد . در واقع فرقه تروریستی رجوی بعد از جریان اشغال کویت توسط صدام روز به روز حلقه دیکتاتوری و بستن روزنه های آزادی هر چند کم را تکمیل و تکمیل تر می کرد تا اینکه وقتی با موج فزاینده خروج افراد از اشرف مواجه شد رجوی برای جلوگیری از ریزش نیرو دست به کارشد و جریان نشستهای حوض سال ۷۴ را که در واقع اعلان رسمی جنگ علیه اعضاء بود را به اعضاء با اتمام حجت و با شدیدترین لحن ممکن اعلام کرد . رجوی جنایت کار مشت آهنین را در مناسبات ساری و جاری کرد و آنجا بود که گفت بریده و طمعه وزارت اطلاعات نداریم ، خارجه نداریم و اگر فرد به هر دلیل نکشید اول بایستی در نشست جمعی جلوی دوربین بگوید من بریدم و اگر استخوان فرد باقی مانده باشد یک تیکه اش را برای من بیاورید . بعد از این پروسه دو سال در خروجی فرقه باقی خواهد ماند و سپس به دلیل عبور غیر قانونی از مرز به دولت عراق تحویل داده می شوید که بایستی ۸ سال در زندانهای ابوغریب بماند و نهایتاً با ایران تبادل خواهید شد.
در واقع یعنی هیچ ،(طرف را به مرگ گرفتن تا به تب راضی شود ) این قانون فقط برای رده های پائین فرقه بود و برای رده های بالاتر دیگر هیچ راهی برای خروج باقی نماند . تنها راه کشته شدن با انواع ترفندها و راه کارهایی بود که فرقه برای آن فرد در نظر می گرفت مانند زندان و حوادث مصنوعی رانندگی و کتک کاری در نشست های جمعی وغیره استفاده می کرد.
بله مفهوم آزادی در فرقه رجوی چنین معنا و مفهومی داشت و این همه جنایت و شقاوت در تاریخ است ، حال خود بخوان حدیث مفصل از این محمل .
حالا به طور مختصر و مفید به مفهوم آزادی در ایران عزیز خود می پردازم و آن اینکه در این ۱۳ سال و اندی که به ایران آمدم درک من از آزادی و مفهوم آن در ایران با آنچه که در فرقه رجوی دیدم زمین تا آسمان با هم فرق دارند .نکته مهم در این آزادیها احساس و لمس آزادی به طور مادی می باشد ، از آزادی سفر به تمام نقاط ایران گرفته تا سفر به خارج ایران ، از بهره برداری و سرک کشیدن به سایت و روزنامه ها و تنظیم رابطه آزادانه با هر نوعی از مردم ایران و حتی توریست هایی که به ایران سفر می کنند ، دسترسی آزاد به کامپیوتر و از این قبیل وسائل ارتباط جمعی ، بیان انتقادات و اشکالات به هر سیستم و ارگانی که مورد قبول من نباشد از طریق زبان و مستقیم و یا از طریق پیامک و تلفن و خلاصه بیان آزادانه نظرات در هر مقطع و شرایطی که در آن حضور داشتم .
حال از اعضای نگون بخت فرقه رجوی سوال می کنم که آیا آزادی در فرقه ترویستی رجوی اساساً وجود دارد و اگر نه چرا خود را اسیر این فرقه جنایت کار نمودید ؟ سال های متوالی خود و عمر مفیدتان را در بتکده رجوی سپری و چنان مسخ شرایط فرقه ای شده اید که قدرت تصمیم گیری را از شما گرفته شده است . راه رهایی تان ازچنگال رجوی و فرقه کثیف وی بیرون آمدن از آن بتکده و استشمام آزادی به مفهوم دقیق کلمه می باشد ، پس بشتابید که وقت تنگ و راه آسان می باشد .
شاید در دستگاه تبلیغاتی فرقه تروریستی رجوی دقت کنیم در خواهیم یافت که شاید آنان در مجامع مختلف مریم قجر از آزادی دم می زند ولی چیزی که من و سایر دوستانم مشاهده کردیم جز نفی آزادی و شکنجه و کشتار و خیانت و جنایت چیز دیگری یافت نکردیم پس باید گفت که فریب شعارهای مریم قجر در مورد به اصطلاح آزادی را نخورید .
یادداشت از عبدالله افغان
انتهای پیام