واقعا عجب روزگاری در پادگان مخوف اشرف داشتیم. از ابتدایی ترین آزادی برای هر انسان در فرقه رجوی خبری نبود صبح زود کله سحر بایستی بیدار می شدیم و تا شب مثل برده کار می کردیم فکر می کنم. در دوران برده داری تنظیم رابطه ای که اربابان با برده می کردند باز هم بهتر از تنظیم رابطه ای بود که فرقه رجوی با ما می کرد . تازه بعد از کلی کار یومیه حالا بایستی شب در نشستی بنام عملیات جاری پاسخ می دادیم که چرا فلان کار نیمه کاره روی زمین باقی مانده اگر می گفتیم وقت نبود در جمعی که در نشست حاضر بود تحقیر می شدیم و بد و بیراه به ما می گفتند .
دوران خیلی بدی را در فرقه رجوی سپری می کردیم. حق اعتراض نداشتیم، به خانواده حق نداشتیم فکر کنیم، حق نداشتیم با یکدیگر دوست شویم می گفتند دوستی فتنه است به محفل منجر می شود. سلام کردن به زن ها ممنوع بود، اگر به زنی سلام می کردیم با ما برخورد می شد و به ما برچسب می زدند و می گفتند شما غرق جنسیت هستید و بایستی این را هم جواب می دادیم. کسی نمی توانست اقدام به فرار کند. رجوی و سرانش چند مدار بیرون از پادگان اشرف سیم خاردار و نیرو گماشته بودند و اگر فردی اقدام به فرار می کرد طولی نمی کشید آن را دستگیر و بدترین برخوردهای فیزیکی را با وی می کردند . فرد تشکیلاتی در فرقه نبودم، چند نفری بودیم با هم محفل می زدیم، محفل ما بر سر آزادی خودمان از فرقه رجوی بود. به یکدیگر می گفتیم زمانی می رسد از پادگان مخوف اشرف نجات پیدا کنیم و یک زندگی آزاد داشته باشیم .
زندگی کردن در فرقه رجوی بسیار دشوار بود و تکراری . زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد به هم محفلی ها می گفتم این هم مثل جنگ خلیج اتفاق خاصی نمی افتد. خبر نداشتیم سرنگونی صدام نزدیک است و فرقه رجوی بایستی فکری به حال خودش بکند. صدام سرنگون شد و ما خوشحال. به صورت محفلی شنیده بودیم رجوی و سرانش دیر یا زود بایستی پادگان اشرف را تعطیل کنند. از طرفی وقتی آمریکا فرقه رجوی را خلع سلاح کرد اکثرا خوشحال بودند. از این بابت خوشحال بودیم که دیگر نه جنگی در کار است و نه صبحگاهی که هر روز صبح بایستی چهره های منحوس رجوی با زنش را می دیدیم. گذشت زمان راه فرار را باز کرد و افراد خیلی راحت اقدام به فرار می کردند و کسی نبود مانع آنها شود ازجمله من فرار را از فرقه رجوی ترجیح دادم و به تیف پناهنده شدم. تیف با هر ضعفی که داشت به مراتب بهتر از فرقه رجوی بود . ماندنم در تیف یک سالی طول کشید و بعد از مراحل اداری به ایران باز گشتم . ایرانی که رجوی و سرانش در رابطه با آن دروغ می گفتند، اخبار کذب به خورد ما می دادند و می گفتند تمامی قشر جوان جامعه هوادار ما هستند در صورتی که تمام قشر جامعه برای رجوی و سرانش تره هم خورد نمی کنند . خوشا به حال خودم که از فرقه رجوی خودم را نجات دادم و طعم زندگی آزاد را چشیدم و در کنار خانواده ام زندگی آزاد دارم . به امید روزی که فرقه رجوی نابود گردد .
مرگ بر رجوی و سرانش .
یادداشت از فواد بصری
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز اراک