در عصر جاهلیت خیلی از افرادی که از نظر مالی بی نیاز بودند برای خود انسانهای تهی دست را به عنوان برده انتخاب نموده و او را به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا وادار می نمودند و تا زمانیکه آن برده بمیرد و یا کسی او را با پرداخت پول آزاد نکند در اختیار ان شخص طماع بود و اکنون قضیه فرقه تروریستی رجوی نیز دقیقا الگو برداری شده از همان عصر جاهلیت میباشد و انسانهایی که در این فرقه گرفتار شده اند مانند همان برده های جاهلیت منتهی در عصر پیشرفته میباشند و سران این فرقه برای رسیدن به امیال پست خود از هیچ رذالتی رو گردان نبوده و نیستند و تا اخرین نفری که در راه اهداف کثیفشان قربانی نکنند دست بردار نبوده و همچنان در زیر لوای کشورهای بظاهر متمدن ولی حامیان اصلی تروریستها براحتی به انجام اعمال خائنانه خود مشغول هستند .
امروز به ملاقات خانواده حمیدمحمد آق آتابای رفتم و با مادر او دیدار صمیمانه داشتم و پای درد دلهای او نشستم و او بعد از احوال پرسی گرمی که داشت اشک در چشمانش جاری شد و بیاد دو سال قبلی که با همسر مهربانش با آنها دیدار داشتم و عکسی نیز گرفته بودم افتاد که من فاتحه ای برای شادی روح آن مرحوم خواندم .
بعد از سکوتی که حاکم شده بود از حال و روزش پرسیدم که گفت امروزها که پاییز شروع شده خیلی دلم گرفته و با وجود اینکه دور و برم از بچه هام و نوه هام پر شده ولی خیلی دلم هوای پسرم رو کرده و دلم برایش تنگ شده و شبها به یادش تا پاسی از شب بیدارم و در خلوت خودم برای دیدنش اشک میریزم و از خداوند آرزوی سلامتیش و بازگشتنش به خانه رو میخوام و همچنین از خدا میخوام که دل هیچ مادری رو در دوری از فرزندش گرفتار نکنه .
در ادامه در مورد گذشته حمیدمحمد میپرسم که وی جواب میدهد که حمیدم فردی با ایمان و با اخلاق بود و در زمان تحصیلش برای کمک به پدرش در شیفتهای مخالف کار میکرد و حتی تابستان که میبایست به تفریح و استراحت میپرداخت به سر کار میرفت و در مخارج پدرش کمک حال بود و در امر ورزش هم همیشه در بین جوانان پیش قدم بود و در تیم فوتبال روستا بازی میکرد و یادم هست همیشه مجله دنیای ورزش را مطالعه میکرد و بهمراه سایر جوانان روستا در کمک به هم روستاییان پیش قدم بود و در آبادانی روستا سهم بسزایی داشت .
از مادر حمید محمد که چهره خسته و درد کشیده ایی دارد سئوال میکنم که چرا حمید محمد که چنین سابقه خوبی دارد گرفتار سازمان تروریستی مجاهدین شده که او جواب میدهد پسرم آدم بسیار ساده و مردم داری بود و همچنین با غیرت ترکمنی که مثال زدنی بود و حتی برای دفاع از خاک وطنش ۲ ماه زودتر و بصورت داوطلب به خدمت اعزام شده بود ولی متاسفانه ساده لوحی او باعث شد تا از خدا بی خبرهایی او را اغفال نمایند وگرنه پسرم اصلا اهل سیاست نبوده و نخواهد بود و من به جرات میتوانم بگویم که همین الان هم از همین سادگی او سوءاستفاده نموده و او را بزور نگه داشته اند وگرنه بچه هایم چندین بار برای ملاقاتش به عراق رفته اند و جلوی زندانهای فرقه رجوی تحصن کرده اند ولی متاسفانه سران فرقه به او اجازه ملاقات با خانواده اش را نداده اند وگرنه پسرم اگر بفهمد برادر و خواهرانش به دیدنش امده اند محال است آنها را دست خالی بفرستد و حتما به دیدنشان میامد و این سران فرقه رجوی هستند که به او اجازه نداده اند و او را زندانی کرده اند .
مادر حمید محمد که دیگر پاهایش توان راه رفتن ندارد ادامه میدهد که پسرم را با هزار بدبختی و نداری بزرگ کرده ام تا عصای دستم شود ولی در این آخر عمری برای دیدنش لحظه شماری میکنم که حداقل بتوانم قبل از مردنم او را ببینم ، پسرم کسی نبود که پدر و مادرش را هیچ وقت تنها بگذارد ولی متاسفانه پدرش در نبودش با چشمانی باز از دنیا رفت و تا اخرین لحظه تشنه دیدارش بود و من نیز روزهای اخر عمرم را سپری میکنم و از خداوند طلب دیدار با پسرم را دارم که در این روزهای پایانی عصای دستم باشد و او دوباره شروع به گریه میکند و دیگر قادر به ادامه مصاحبه نیست و دلم با دیدن این صحنه داغون میشود که خدایا این چه دردی بود که برای این مادران و پدران سالخورده و رنجدیده ترسیم کرده ایی ؟
مادر حمید محمد آتابای را با دنیایی از ارزو و درد و رنج تنها میگذارم و او را به خدا میسپارم ولی با خودم فکر میکنم که چند نفر از این مادران رنجدیده از این فرقه ضد بشری رجوی باید چشم انتظار از این دنیا بروند ؟
چرا ارگانهایی که مدعی حقوق بشر هستند و برای درد و رنج اجتماعی اشک تمساح میریزند به داد این خانواده ها نمیرسند و تنها خواسته بحق انسانی آنها که تنها دیدار و ملاقات با فرزندانشان میباشد را نادیده میگیرند ؟
آیا انسانهای پاکی مانند مادر حمید محمد آتابای سزاوار چنین دوری از فرزند هستند که دنیای متمدن امروزی با هزاران شعار انسانیت و آزادی آنها را در خود فرو بلعیده و اهمیتی به تنها خواسته انساندوستانه آنها که همانا ملاقات با جگر گوشه شان میباشد نداده و نمیدهد ؟
پناه میبرم به خداوند بلند مرتبه از ظلم و ستم انسانهایی مانند سرکرده ها و سران سازمان تروریستی مجاهدین که در عصر پیشرفت بشریت هم به برده داری و جنایت علیه بشریت مشغولند .
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز گلستان