با سلام زهرا و بدری، مرا که بی شک فراموش نکرده اید، در حرف های دلم در ماه های قبل از فرارم از فرقه رجوی و بعد از فرار در مصاحبه هایم در آلمان گفته بودم، در سایت های اینترنتی، مصاحبه های دیگرم و مقالاتم که بر اساس تعهدم به افکار عمومیِ ملت کبیر ایران و مردم جهان و برای روشنگری این نسل و نسل آینده و همگان، کمترین وظیفه انسانی من اینست که از مناسبات پنهان و آشکار فرقه رجوی بگویم و سکوت نکنم.
در این نامه خطابم به شما است، زیرا که از مسئولینم در ستاد پارسیان بودید، من در ستاد داخله بودم یادتان هست؟ تلاش می کنم خلاصه بگویم.
ابتدا جا دارد از مسئول مستقیمم در آن سال ها یادی کنم؛ صدیقه مجاوری را می گویم که در آتش به فرمان که از طرف مسعود و مریم رجوی گرفتید او را سوزاندید! خوب باید بگویم سوزاندی، چرا که بدری، تو که مسئول مستقیم صدیقه خدا بیامرز بودی، فرمان را در سلسله مراتب تشکیلاتی فرقه به صدیقه منتقل کردی.
شاید بگویی در حضور زهرا مریخی بود، در واقع تفاوتی نمی کند در هر صورت تو مسئول مستقیم صدیقه بودی.
بدری، وقتی خبر همردیف مسئول اولی تو را شنیدیم یاد روزی افتادم که با مریم رجوی و چندین نفر بودیم که به ملاقات تو آمدیم. تو در درمانگاه نسبتاً شیک و جدید پارسیان بستری بودی. آری به فرمان مسعود و بی خبر تورا بالای قله خالی و تهی از جنسیت برده بودند.
بدری، یادت هست بعد از عمل زنانه، اولین کسی که به تو زنگ زد مسعود رجوی بود ( خوب ناموسش بودی آن هم در مدار بالا) و به تو تبریک گفت. مسعود گفت: “تبریک بدری، بالای قله رفتی.” ها ها ها، این قهقهه سنگدلانه مسعود است که همه ما به ویژه بانوان تشکیلات سازمان با آن آشنا هستیم و غالباً متنفر از این قهقه ی رجوی.
قهقه ی مسعود از این بود که به دلیل مقطوع النسل شدن زنان، دیگر برای ابد زنان در زنجیر بردگی مسعود می مانند و تکان نمی خورند و دیگر هیچ تهدیدی ندارند و در تشکیلات هیچ شاخ و شانه ای نمی کشند.
مسعود می گفت: “از این به بعد؛ هیچ مردی شما اکبیری ها (زشت ها) را نمی گیرد، شما پیر و پاتال و… شده اید و بر گردن من مانده اید. شما می خواهید به بیرون بروید و یا به قبل از انقلاب مریم (قبل از دگردیسی سازمان) برگردید که مجدد به مردان سواری بدهید؟”
حرف های زشت و رکیک این پیرمرد بی غیرت، مسعود خیانت پیشه، خیلی تنفرانگیز و خجالت آور است که برای حرمت کلمات ادامه نمی دهم.
بدری؛ متأسفانه به دلیل ِ الینه شدن تو (از خود بی خود شدن) در تشکیلات منادیان رهایی زنان، فرقه رجوی ترا مقطوع النسل کرده بود. در عمل زنان که روی تو انجام دادند تو سلامتی نسبی بعد ازعمل را کسب نمی کردی، زیرا قیچی در محل عمل جا مانده بود و تو تب، عفونت و درد داشتی با عمل مجدد متوجه قیچی شدند و آن را خارج کردند.
بدری، امیدوارم دلخور نشوی و غُر نزنی که چرا من بحث مربوط به زنان را اینجا در نامه سرگشاده مطرح می کنم.
اولاً: در جهان پیشرفته کنونی ما، این تابو شکسته است و تو نباید این موضوعات را مطرح کنی که زشت است، موضوع زنانه است و نامحرم و از این قبل موضوعات.
ثانیا: مجبورم نامه ام را در اینترنت بگذارم شاید به دست تو برسد و بخوانی. البته؛ احتمالش خیلی کم است، شاید در جلسه زنان مدار بالا و آن هم با تمسخر و آب و تاب همیشگی نامه ام به دستت برسد.
پس لطفاً پشت بحثِ نامحرم و جنسیتِ زنان سنگر نگیر.
وای بر سنگ دلان (مسعود و مریم) که این گونه با تحمیق (بحث بالا رفتن به قله رهایی، رهایی و آزاد شدن زنان از غُل و زنجیر جنسیت) سلامتی زنان را گرفتند و شما را فریب دادند.
زهرا و بدری راستی یادتان هست؛ X که قبلاً از مدار بسیار نزدیک مریم بود در انقلاب پا به پای مریم و شما جلو نیامد و به قول نسرین (مهوش سپهری) مثل حیوان نجیب در گِل ماند. هر از چند گاه؛ شما به بهانه روحیه و رفاه زنان شورای رهبری به X مسئولیت می دادید تا به آشپزخانه پارسیان برود و گوجه پلو با جوجه درست کند؟ زیرا با حقه زنانه می گفتید گوجه پلوهای X خوشمزه است و سفره های آن چنانی را برای فریب و سرگرمی زنان شورای رهبری که مردان تشکیلات رنگ و بوی آن را هم نمی دیدند لازم می دانستید.
تز مسعود این بود که برادران فرقه فقط باید خار بخورند و بار ببرند وگرنه خراب و فاسد می شوند (نافرمان می شوند و از فرقه فرار می کنند). رجوی در دی ماه ۱۳۸۹ در سخنرانی صوتی در سالن اجتماعات قرارگاه اشرف گفت: “حقِ برادران فقط چهار ت در تشکیلات است (تیغ، تبر، تپانچه…). وای بر سنگدلی مسعود رجوی که منادی جامعه بی طبقه توحیدی و عدالت اجتماعی بود ولی در داخل تشکیلات کوچکش ظالم و شمر ذی الجوشن نسبت به مردان بود. در آخر سورِ زنانه شورای رهبری هدایایی می دادند.
راستی؛ مریم رجوی زنان شورای رهبری را مشغول و سرگرم خوردن و شکم چرانی کرد و لباس های غیر متعارف لایه های پایین تر را به آن ها بخشید و دیگرتبعیض های مثبت که تز مسعود بود، ولی هویت انسانی آن ها را گرفت و حتی به جسم و جنسیت آن ها رحم نکرد و زنان رامقطوع النسل نمود تا به خیال خام مسعود تا ابد برده و بنده او باشند.
خلاصه؛ این جوری مشغول تباه کردن عمر و زمان خود بودیم.
مریم رجوی همیشه به بانوان تشکیلات می گفت: “ماده شما (یعنی جنسیت زنانه و خوی زنانه) باید همواره در شیشه برود و درش بسته شود و گر نه زبانه می کشد و تشکیلات رجوی را در هم می ریزد.”
مریم در بحث دیگر برای فرار نکردن زنان از تشکیلات فرقه می گفت: “آخر کجا می خواهید بروید؟ اینجا همه چیزشما تأمین است، پدر و مادر شما با این سن بالا و انبوه بیماری و فرسودگی دیگر شما را نمی پذیرند.”
مریم برای فریب بانوان و دختران جوان ترمی گفت: “اگر شما از تشکیلات بیرون بروید فاسد و معتاد می شود. اینجا شما را روی بورس و صحنه می بریم و خواسته های بلند پروازانه شما را راضی می کنیم { معاون مسئول اول و.. می کنیم).
آری، بدری و زهرا؛ صرفاً برای سرگرمی و گذران زندگیِ خود مسئول اول و معاون آن همه بازی های پوشالی شده اید. خود بهتر می دانید که در تشکیلات رجوی هر زنی به نوبه خود مدت مصرفی دارد.
هشدار؛ این گونه بودن با شوهای تبلیغاتی خیانت بزرگی است که جوانان را بفریبید و با وطن فروشان و دشمنان میهنِ یک ملت کبیر وارد معامله و مراوده شوید، این زندگی انگلی و بس نفرت آور است.
هشدار می دهم؛ ماهی را هر زمان از آب بگیرید تازه است و در تاریخ می توانید حُری دیگر باشید. هر چه زودتر از این فرقه خیانت کار، جنایت پیشه و وطن فروش فاصله بگیرید و دنیای جدید آزادگی را برای خود و دوستانِ تشکیلات استارت بزنید.
به امید آن روز
یادداشت از زهرا سادات میرباقری
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز تهران