با سلام و عرض ادب خدمت خوانندگان محترم، امیدوارم که به عنوان کسی که شاهد جنایتها و اعمال ضدانسانی بسیاری در سالهایی که در فرقه رجوی حضور داشته ام بتوانم قطره ای از دریای جنایتهای فرقه را برای خوانندگان محترم روی کاغذ بیاورم تا به عمق جنایاتی که این فرقه در حق همه کرده بیشتر به اشراف برسید.
اخیرا مطلبی از واحد سیف یکی از اسرای فرقه که در عملیات مروارید توسط فرقه دستگیر و تا الان اسیر خود نگه داشته اند خواندم که داشت باصطلاح از واقعیت ها می گفت. کاش که نعل وارونه نمی زدی و حقیقیت را می گفتی. البته حق داری، من می دانم چون خودم بیش از دو دهه همان جایی که الان شما اسیر نه تنها فیزیکی بلکه اسیر ایدئولوژیکی و تشکیلاتی این فرقه قرار گرفتی بودم. مطالبی که هر ساله مجبورت می کنند که بعنوان حقایق بازگو کنی. اگر کسی نداند ولی من و امثال من که سالها اسیر این فرقه بودیم خوب می دانیم که مطالبی که شما بعنوان حقایق و واقعیت داری به زبان میاری همه و همه مطالب دیکته شده از طرف سران فرقه میباشد. مطلبی که دستت می دهند تا چند روز بخوانی و حفظ کنی یا اینکه به اسم شما بنویسند و در سایتشون درج کنند. ای کاش که می گفتی طی این سالیان چه به سرت آوردند تا بن استخون استثمارت کردند. تو هم که چون یک زمانی در سپاه بودی به گفته خودت اینو بارها از زبان خودت شنیدم که جرات بیان آن را و اعتراض به وضعیت موجود را نداشتی چون بهت شک می کردند و دیگر بهت اعتماد نمی کردند. البته هرگز بهت اعتماد نمی کردند کما اینکه به بقیه هم اعتماد نداشتند. کاش بجای مجیزگویی سران فرقه یک کم از واقعیت صحنه منطقه ای که اسیر شدی می گفتی. از قتل و کشتار مردم بی گناه کردستان عراق، از بی رحمی با زخمیها و تیرخلاص زدنهاشون یا زن و بچه مردم را زیر تانک و زرهی له کردن.
مگه ندیدی با مردم بی گناه مناطق کردی چکار کردند؟ مگه ندیدی که با همرزمای زخمیت چکار کردند؟ حتی به بدنهای تیکه تیکه شده همرزمات رحم نکردند، با زرهی از روی اجساد زخمی ها و حتی کشته شده ها رد شدند تا آنها را تمام کش کنند. مگه نشنیدی یا ندیدی وقتی دور هم جمع می شدند از جنایتهاشون در حق مردم بی گناه کرد می گفتند و قهقه می زدند که آره من با دولول ضد هوایی چند کرد را به گلوله بستم کله هاشون متلاشی شد، یا اون یکی دیگر می گفت من با زرهی دنبالشون می کردم و زیرشون می گرفتم و چند بار با زرهی از روشون رد شدم تا متلاشی شدند، و اون یکی دیگه که می گفت چه لذتی داشت که همه کاتیوشهای چلچله را فلان جا خالی کردم، وقتی رفتیم فقط سر و کله جمع می کردیم.
راستی حمله به شهروندان بی گناه کردستان و کشتار جمعی آنها به بی رحمانه ترین شکل ممکن دخالت در امور داخلی یک کشور توسط یک سازمان خارجی نیست، البته راست میگی چون تماما تحت امر صدام حسین بودند و برای بقای او می جنگیدند. وابسته تمام عیار دیکتاتور عراق بقول خودشون سید الرئیس بودند. کشتار مردم کردستان توسط اونها دخالت در امور داخلی اون کشور محسوب نمی شود. البته ببخشید من این نکته ظریف و واقعیت انکار ناپذیر را در نظر نگرفتم که وابسته به صدام بودند. برای او خوش رقصی می کردند. همراهی و همسویی با ظالم و بزک کردن چهره ظالم و پوشاندن واقعیت، واقعیتی که همه با چشمان خودشون دیده اند، شرکت در ظلم و مشروعیت دادن به ظلم ظالمان است. باید طرف مظلوم را گرفت نه ظالم و دیکتاتور را.
من مطمئنم که این همه چیزهایی که گفتی دیکته شده از طرف سران فرقه بود و شما هم تحت فشار روحی و روانی و اینکه دست ازسرت بردارند اینها را گفته ای. کاش به ظلمی که در این سالها در حق تو روا داشتند می گفتی، از کار اجباری و قبول بحثهای اجباری و اجبارات دیگر، اونهایی که همه ما از آنها سالهای سال رنج بردیم. به امید روزی که حقایق زبان بگشایند و همه آنچه پشت پرده می گذرد بر همه اعیان شود تا ببینیم که کی حرفهای دیکته شده را بلغور می کند.
یادداشت از رسول جعفری
انتهای پیام