برای هوشیاری خانواده ها و هوشیاری افکار عمومی ضروری می بینم در رابطه با جاسوسی به دستور و تئوریزه مسعود و مریم رجوی در فرقه مجاهدین خلق که اکنون در تیرانا پایتخت کشور آلبانی مستقرشده اند بپردازم.
این فرقه که تمام خیانت ها و جنایت هایش را با رنگ و لعاب انقلابی برای اعضا و هوادارانش توجیه می کرد و همچنان به این خیانت مشغول است.
مسعود رجوی از زمان حضور در ایران به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران، با نفوذ دادن اعضای فرقه رجوی در مراکز دولتی و نهادهای انقلابی به جاسوسی و خیانت و کسب اطلاعات اقدام کرد، نتیجه آن بمب گذاری و انفجارات نفوذی های این سازمان در مجلس، دولت و… و ایجاد هرج و مرج های بسیار و آشوب های جدی و بستن آزادی ها و ضایعات کلان بر ایران بزرگ بود.
این فرقه که با شکنجه روحی و جسمی خانواده ها همچنان مانع دیدار عزیزان و فرزندانشان می شود، مطلع شدم که با تماس با خانواده های تشنه دیدار فرزندان با افراد پوششی و به ظاهرجدا شده ولی در واقع اسیر فرقه تلاش می کند آن ها را بفریبد و با ترفند ها و حیله های مختلف که سال ها تجربه کرده است و حتی با زور و تحمیق و حیله گری، فرزندان را برای چند لحظه پشت خط تماس با خانواده می آورد و اقدام به سرکیسه کردن اموال، دارایی ها، پول و نیز کسب اطلاعات از داخل میهن می نماید.
خانواده مربوطه نیز بدون اطلاع از عمق مسائل و پرسش های طرف مقابل صرفاً به عشق فرزندانشان عمل می کنند.
این فرقه با فریب دادن فرزندان به خانواده ها می گوید هر چه ارث و دارایی دارند برای فرزندانشان به شماره حساب مشخص بفرستند. فرقه با این حیله و مکر، اموال و هست و نیست یک خانواده را غارت می کند.
برای تفهیم هر چه بیشتر این مهم، شما را دعوت می نمایم به مطالعه قسمتی از کتاب «روزهای تاریک بغداد» که نویسنده آن آقای سبحانی از نجات یافتگان سازمان مجاهدین خلق می باشد و اکنون در اروپا مشغول افشاگری علیه این فرقه است.
«روزهای تاریک بغداد نوشته محمد حسین سبحانی: یکی دیگر از دلایلی که اجازه تمـاس تلفنی اعضا و مسئولین سازمـان با خـانواده هایشان از طرف رهبری سازمان داده می شد، جاسوسی و کسب اطلاعات برای رژیم صدام حسین از طریق خانواده ها بود.
مسئولـیت و برنامه ریزی ایـن تـمـاس هـای تلفنـی را “ستاد اطلاعات” (۱) برعهده داشت. این کار تا قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از طرف رژیم جمهوری اسلامی و برقراری آتش بس به طور گسترده صورت می گرفت.
بدین ترتیب که “استخبارات” عراق (۲) از طریق مهدی ابریشمچی “پرسش های اطلاعاتی” مورد نیاز ارتش عراق را در مورد شناسایی محل پل ها، تأسیسات آب و برق، کارخانه ها و مراکز اقتصادی و نظامی ایران را به مسعود رجوی می داد و سپس رهبری سازمان نیازهای اطلاعاتــی “استخـبارات” عراق را به “سـتاد اطلاعات” سازمان ارجاع می داد. “ستاد اطلاعات” نیز بعد از کار اطلاعاتی بر روی سؤالات، اقدام به تهیه پاسخ های آن می کرد.
منابع مختلفـی برای جمـع آوری اطلاعـات و رفع نیازهای اطلاعاتی “استخبارات” عراق وجود داشت که با توجه به موضوع “تلفن زدن به خانواده ها”، در اینجا فقط به چگونگی کسب اطلاعات و جاسوسی از این طریق اشاره می کنم.
البـتـه جهـت این نوع تمـاس های تلفنی، از اعضای مورد اعتماد و بی مسأله استفاده می شد. معمولاً مسئولیت این کار با مسئولین “ستاد اطلاعات” بود. وی هنگام مکالمه اعضا با خانواده هایشان حضـور داشت و توصـیه های لازم را به اعضای سازمان برای کسب بهتر اطلاعات ارائه می داد.
شـکل کار به این ترتیب بود که براسـاس “پرسش اطلاعاتـی” استخـبارات عراق فـرد مورد نظر انتخاب می شد. مـثلاً اگـر سـؤال “استخبارات” عـراق در محـدوده جغرافیایی شهر اهواز بود، فردی از اعضای سازمان که متعلق به آن شهر یا استان خوزستان بود، برای این کار انتخـاب می شد. سپس در تمـاس با خـانواده ها به تـرتیبی که آن ها مـتـوجه موضـوع و جاسوسـی نشوند، صحـبت و تخـلیه اطلاعاتـی صـورت می گرفت.
فرضاً از چگونگی نحوه اصابت موشک عراقی ها به تأسیسات اقتصادی یا نظامی سؤال می کردند که آیا موشک به هدف اصابت کرده است یا خیر؟
یا موشک به چه فاصله ای از هدف، یا در کدام سمت هدف اصابت کرده است؟
به این ترتیب، در نوبت بعدی ارتش عراق در هدف گیری موشک های خود بهتر عمل می کرد.
یا از بستگان و دوستان خانوادگی اعضا و مسئولین سازمان سؤال می شد:
ما شنیده ایم که احتمالاً حمله است و ایران نیروهایش را در شهر اهواز جمع آوری کرده و اتوبوس های زیادی از اهواز به سمت خرمشهر در حال حرکت است. آیا درست است؟
خانواده نیز بدون اطلاع از عمق مسائل و پرسش های طرف مقابل، بر اساس دیده ها و شنیده هایش در شهر و جاده های خروجی از اهواز پاسخ می داد که:
بله ایران ده ها اتوبوس نیرو دارد به سمت فلان شهر می برد و به زودی انشاالله کار صدام یکسره می شود و ….
سپس “ستاد اطلاعات” سازمان، اطلاعات کسب شده را با منابع دیگر اطلاعاتی مانند “بخش اخباری” و “شبکه شنود” (۴) چک و مطابقت می داد و از طریق مهدی ابریشمچی و عباس داوری به استخبارات عراق منتقل می کردند.
زیرنویس ها:
(۱) مسئولیت “ستاد اطلاعات” را تاکنون مهدی افتخاری، هادی روشن روان، مهدی براعی، مسعود خدابنده، حمید باطبی و زهره حسنی برعهده داشته اند. مـوضوع کار “ستاد اطلاعات” با “ستاد امنیت” متفـاوت بود. در”ستاد اطلاعات” جمع آوری اطلاعات نظامی برای عملیات های نظامی و تروریستی مورد نظر بود، ولی کار “ستاد امنیت” جمع آوری اطلاعات سیاسی و امنیتی برای حفظ امنیت سیاسی و سرکوب مخالفین سیاسی در درون و بیرون از تشکیلات بود. البته تا سال ۱۳۶۸ وظایف فعلی ستاد های “امنیت” و “اطلاعات” برعهده ستاد اطلاعات سابق با مسئولیت مهدی افتخاری بود. ولی از سال ۱۳۶۹ در ساختار تشکیلاتی سازمان “ستاد امنیت” به وجود آمد.
“(۲) استخبارات” سازمـان اطلاعات و ضد اطلاعات عراق بود که کار جمــع آوری اطلاعات در برخورد و استفاده علیه کشورهای خارجی را برعهده داشت. ولی “مخابرات” سازمان امنیت عراق بود که امنیت داخلی و برخورد با اپوزیسیون رژیم صدام حسین و مردم عراق را برعهده داشت.
(۳) در سازمان دو نفر به نام “…” فعالیت می کردند که هر دو نفر از مسئولین ارشد سازمان بودند. اتفاقاً نام تشکیلاتی هر دو نفر نیز رسول بود.
.یکی از آن ها به “رسول حفاظت” معروف بود که از اعضای هیأت اجرایی و از بنیانگذاران انجمن دانشجویان مسلمان انگلستان بود که خوشبختانه توانست با تشخیص انحرافات موجود در مناسبات سازمان مجاهدین از این تشکیلات جدا شود و هم اکنون از فعالین و منتقدین برجسته فرقه مجاهدین می باشد و به مسئولیت اخلاقی و انسانی خود عمل می کند.»
یادداشت از زهراسادات میرباقری
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز تهران