به گزارش فراق، عباس شاملو، از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطره ای با اشاره به حضور عوامل رجوی در اردوگاههای اسرای ایرانی روایت کرده است: با آغاز جنگتحمیلی بلافاصله برای دفاع به جبهه جنوب رفتم. آن زمان سازمانهای نظامی و مردمی هنوز ساختار درستی نداشتند برای همین من و تعدادی از دوستانم بدون سازماندهی در جبهه حضور یافتیم تا اینکه روز دوم جنگ در جاده نفتشهر به اسارت بعثیها درآمدیم.
اسارت من داستان، روایت و فراز و فرودهای بسیاری دارد. پس از دستگیری ما را چند روزی در شهرهای مختلف عراق جابجا کردند تا در اردوگاه رومادی ساکن شدیم. ما نخستین اسیرانی بودیم که باید دوران اسارت خود را در این جا سپری میکردیم. حدود سه سال در رمادی ماندیم.
میخواهم خاطرهای را روایت کنم که مربوط به مهدی ابریشمچی (از اعضای ردهبالای سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین)، از مسئولین شورای ملی مقاومت، از شکنجه گران گروه تروریستی منافقین و همچنین شوهر سابق مریم قجَر عضدانلو) است. بارها بیان شده است که اعضای منافقین با حضور در اردوگاههای اسرای ایرانی اقدام به عضوگیری و جذب اسرا میکردند. بر همین مبنا بود که روزی ابریشمچی به اردوگاه رومادی آمد. این اردوگاه شرایط خاصی داشت چرا که هم فضای بازتری داشت و هم اسرا روحیه خوبی داشتند. دوربین آورده بودند و میخواستند که از این طریق تبلیغات کنند.
در این حضور ابریشمچی برایمان حدود دو ساعت در رابطه با ارتش خلق و آزادیبخش ایران صحبت کرد. حرف و لحناش بسیار حماسی و خشک بود. اردوگاه در سکوت فرو رفته بود. در همین شرایط بود که حرفهایش به پایان رسید. در میان جمع یکی از اسرا که اسماش «حسین خان» بود با لهجه کُردی برای مسخره او درخواست کرد: «او ساعَتَگَه میدی مال من باشَه” (ساعتتو می دی تا برای من باشد). در همین حال اردوگاه از خنده منفجر شد. ابریشمچی برای اینکه کم نیاورد مجبور شد ساعتش را به این اسیر بدهد.
با این حال چندین بار برای اینکه اسرا یا افراد کم توان جذب این گروهک شوند اقدام شد اما اسرای رومادی ایستادگی کردند و همین موجب شد که در دو مرحله و در گروههای ۱۰۰ نفره، اسرا به اردوگاههای دیگر منتقل شوند. ما را به اردوگاه موصل ۳ که بعدها موصل ۴ نام گرفت، بردند.
انتهای پیام