در زمانی که همه مردم علیه تجاوز دشمن خارجی متحد شده بودند و همه سعی داشتند دشمن را از خاک خود بیرون کنند، تنها کسی که در آنزمان با این دشمن متجاوز به امید کسب قدرت در ایران همکاری میکرد و به دشمن اطلاعات می داد مسعود رجوی بود که در دشمنی با مردم ایران چیزی کم نگذاشت.
با چشمان خود همکاریهای نظامی و اطلاعاتی فرقه رجوی با بعثی ها را در عراق دیده بودم و الان هم بعد از سالیان شاهد درسی که مردم عراق خودشان به این ظالم یعنی صدام حسین و همچنین به نوچه اش یعنی مسعود رجوی دادند هستم.
حال می بینم که همین فرقه رجوی گویا درس عبرت نگرفته و به دنبال جایگزین صدام حسین در میان دشمنان ایران و ایرانی می گردد. خودم هم نمیدانم چه حکمتی است، ولی چرا همیشه در جبهه داخلی باید یک ستون پنجمی هم باشد که بخاطر رسیدن به قدرت، حقیرانه دست به خیانت و جنایت بزند.
سوال من از مسعود رجوی که پنهان شده این است که چرا همیشه در جبهه مقابل مردم هستی؟ چرا همیشه به دنبال صدام حسین گرفته تا تروریست ها و حامیان منطقه ای آنان برای قدرت طلبی ات می دوی؟ ندیدی موقعی که در کنار صدام حسین قرار گرفتی چه عاقبتی پیدا کردی و به چه روزی افتادی؟
همه می دانند که نحس شده ای. دستت به هرکس می خورد ساقط می شود و برعکس با هرکس عناد می ورزی ماندگار میشود. حتما خودت هم متوجه شده ای. این حقانیت مردم ایران را ثابت می کند که دشمنش خیلی زبون است و همه توطئه هایش خنثی می گردد.
پس به این فرقه و سران آن مسعود و مریم میگویم که بقدری خوار و ذلیل شده اید که هیچ استقلال و اراده ای از خودتان ندارید و آنقدر وابسته شده اید که هیچ اختیاری در شما نمانده و مجبورید خطوط داده شده از جانب اربابان را دنبال نمایید.
مردم ایران هم با همان دیدی که دشمنان ایران را نگاه می کنند به مسعود رجوی و فرقه اش می نگرند.
یادداشت از ز.ش جداشده از فرقه در تیرانا