ادامه فرار سران جنایتکاراز عراق
(مژگان پارسایی، صدیقه حسینی، مهدی برائی، عبدالوهاب فرجی نژاد، ثریا شهری …)
سرکردگان لیبرتی وحشت زده و نگران ، برای حفظ جان خود ، با به جا گذاشتن بیش از ۶۰۰نفراز اعضا در عراق در روز گذشته پا به فرار گذاشتند.
مژگان پارسایی ، صدیقه حسینی مهدی برایی و عباس داوری، بعد از فرار بزدلانه مریم قجر به فرانسه و مخفی شدن رجوی زمام امور کمپ اشرف درعراق را بدست گرفته بودند.
دلیل برگزیدن این نفرات به مناصب درجه اول کارنامه سیاه سراسر از خیانت و جنایت و در عین حال حماقت و نوکری تمام عیار رجوی است
مژگان پارسایی مهدی برایی و عبدالوهاب فرجی نژاد در کارنامه های خود برگ ننگین شرکت در عملیات موسوم به مروارید ( انتفاضه شعبانیه) را دارند عملیاتی که منجر به کشته شدن ۲۵۰۰۰ مردم مظلوم کرد و شیعه عراق شد. / مزدوری و ستون پنجم ارتش عراق / به بند کشیدن اعضا ناراضی و مانع خروج بسیاری از آنان شدن از برگ های ننگین دیگر سوابق این افراد می باشد.
این افراد همچنان تحت تعقیب سازمان قضایی عراق و در لیست انترپل می باشند . که البته با افشا شدن بسیاری از حقایق دردناک فرقه رجوی ارزش چندانی برای دستگیری نداشته و چهره و ماهیت آنان افشا شده است.
مژگان پارسایی اهل لرستان و بزرگ شده اهواز و از اعضای فرنگ رفته تشکیلات رجوی است.
که با همسرش جلال شریفی در کشور آمریکا به خوشگذرانی مشغول بودند.
مژگان خارجه نشین که سابقه ای نه چندان طولانی و در خشان در تشکیلات فرقه داشت درسال۱۳۷۶ همراه با مریم قجر به عراق می رود او ابتدا به سمت معاون و کمی بعد به فرماندهی مرکز دوم در جلولا منصوب می شود. و برای نشان دادن خوش خدمتی و سرسپردگی بیش از حدش با بیگاری گرفتن و فریب بسیاری از اعضا جدید مرکز دوم در جلولا، تیم های متعدد عملیاتی برای حمله به خاک میهن تشکیل داده و همه را هم یکی یکی به کشتن می دهد.
تیم های عملیاتی جهت انفجار لوله های نفت و در کردن چند خمپاره به سمت مراکز دولتی …گسیل می شدند تا با اینکار به زعم رجوی ، حکومت ایران را آشفته و سرنگون کنند و در این مسیر هر تعداد هم نفر که کشته شوند اعم از چوپانی که در مرز باشد یا آدم های بیگناه کوچه و خیابان و کارکنان دولتی و هر گونه همکاری با استخبارات عراق و وطن فروشی نیز …. بهای انقلاب بود!
مژگان پارسایی به پاس آن خوش خدمتی ها و اطاعت کورکورانه از اوامر رجوی در سال ۱۳۸۰ به عنوان باسمه ای مسئول اول منصوب شد و از آن پس تا ۶ سال این عنوان را یدک می کشید و بعد هم رجوی او را بعنوان جانشین اش در اشرف اعلام کرد.
وی یکی از زنان سرسپرده و بسیار شقی است که معتقد بود بایستی تا سر حد امکان از نفرات بیگاری کشید که فرصتی برای فکر کردن وا ندیشیدن نداشته باشند . و زنان و مردانی را که بنای مخالفت با او را داشتند به زیر می کشید و برای تصاحب مقاوم اول به کسی رحم نمی کرد.
سابقه وی در سر سپردگی و بی پرنسیبی و بی رحمی برای قربانیان فرقه آشناست واکثرجلسات مغزشویی و شکنجه روحی افراد از سال ۱۳۸۲ به بعد توسط اوانجام می شد او با فریب و بی رحمی زنان و مردان کمپ را مورد تهاجم و توهین و تمسخر قرار داده و موجب شکنجه های روحی وفشارهای متعدد می شد تا در پست اش باقی بماند. در طی حکمرانی او در کمپ اشرف و لیبرتی و بنا به گفته خودش بیش از نود درصد کارش حفظ نیروها در عراق بوده است . بعبارتی یک دهه فشار کارهای یدی طاقت فرسا و فشار مضاعف روانی با برگزاری جلسات سهمگین فرقه ای برای جلو گیری از فرار و زندانی کردن نفرات.
حاصل کار وی به کشتن دادن بیش از صد تن در کمپ اشرف و لیبرتی و سربه نیست شدن و خودکشی تعدادی دیگر از جمله مهری موسوی ، مینو فتحعلی یاسر اکبری نسب – شمس الله گل محمدی، احمد رازانی الان محمدی، فائزه اکبریان و زهرا فیض بخش … بوده است.
مهدی برایی با نام مستعار احمد واقف اهل قم و دارای همسر بنام مرضیه غفاری ویک پسر محمد بود
او از اعضای مرکزیت قدیم و با داشتن سابقه مبارزاتی از گذشته، چون عذرا طالقانی پا بر روی تمام سوابق مبارزاتی اش درزمان شاه گذاشت و درطی سه دهه گذشته بخاطر حفظ مقامش درتشکیلات علیرغم فهم بسیاری ازخودسری ها وانحرافات شخصی رجوی و تشکیلات مخوفش باخفت و خواری به همه ظلم ها تن داد و به یکی از ملیجک ها و ایدئولوگ های درباری رجوی تبدیل شد.
مهدی برایی یا همان احمد واقف چند سالی مسئولیت بخش اطلاعات و عملیات سازمان را بعهده داشت بخشی که یکی از کارهای اصلی آن در زمان صدام تبادل اطلاعات و جاسوسی و معاملات وطن فروشی بود
مهدی برایی به همراه عباس داوری و ابریشم چی یکی از نفرات ثابت تیم های ملاقات های جاسوسی و وطن فروشی بودند. و سابقه ننگین شرکت در عملیات کردشی را داراست او در سال ۱۳۷۰ یکی از فرماندهان ارشد کشتار کردها در خانقین، منطقه مرواید بود. و یکی از سران شکنجه و ارعاب در اردوگاه اشرف و پس از آن لیبرتی ست. مهدی برایی سرکرده خشن و عبوسی بود که اکثر اعضا فرقه از وی متنفر بودند و اکثر سرکوب های اعضای ناراضی توسط او انجام می شد او هم از مسئولان اصلی و برگزارکنندگان نشستهای سیاسی و جلسات غسل هفتگی برای اعضا بود و در این نشستها با نیرنگ و فریب، نیروهای فرقه را شستوشوی مغزی میداد و در جمع وادار به عمل شنیع اقرار پنهانیترین و خصوصیترین نکات درونی و عقاید شخصیشان میکرداو و عباس داوری به پاس کنار زدن بقیه رقبا و سکوت در قبال جنایات رجوی به عنوان بالاترین مردان تشکیلات در عراق رسیده بودند و توجیه گر و تحلیل گر اعمال رجوی بودند.
اهل شمال و دارای یک فرزند، یکی از زنان تازه بدوران رسیده در تشکیلات فرقه علیرغم اینکه سابقه چندانی نداشت بواسطه کم سوادی و عدم در ک وفهم بسیاری از مسائل و فقط بخاطر اطاعت های کورکور انه از تشکیلات فرقه به عنوان باسمه ای مسئول اول در سال ۱۳۸۶رسید.
صدیقه حسینی با یدک کشیدن منصب مسئول اول چندین سال سرکرده بخشی به نام اجتماعی عراق بوده است این بخش همچنان که در گذشته گفته شد –
( نام یکی از بخش های جاسوسی و خبر چینی در سازمان جهت جذب مزدور و جاسوس از بین مردم عراق است. )
در فاصله بین سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۹ و بعد از سقوط صدام سیستم اجتماعی عراقی بصورت گسترده ای برای خرابکاری، ایجاد اغتشاش در روند صلح و تلاش برای براندازی حکومت وقت کشور فعال بود و این سیستم بیش از ۶۰۰ شاخک اطلاعاتی و خبرچین در شهرهای مختلف عراق داشت. این سیستم که رئیس اصلی آن صدیقه حسینی و در مقاطعی مژگان محمد زمانی و پری بخشایی و حکیمه سعادت نژاد بودند. در طی یک دوره سه چهار ساله با طرح های تروریستی چون سین چهل وسین صد(سرنگونی دولت مالکی در ۴۰و ۱۰۰ روز )بدنبال برکناری دولت وقت عراق بودند و اعمال جاسوسی و خرابکاری بسیاری در کشور عراق انجام دادند.
از جمله سایر اعمال ننگین صدیقه حسینی در مقام باسمه ای مسئول اول یکی از عاملین سرکوب نیروها و جلوگیری از خروج اعضای ناراضی با کنترل های فیزیکی و امنیتی و شکنجه های روحی و جسمی می باشد.
عبدالوهاب فرجی نژاد
عبدالوهاب فرجی نژاد یا همان افشین که با نام سید علی مستشاری فرار کرد ، از اعضای سرسپرده و قدیمی فرقه بدنام رجوی است.
وی اهل جهرم (شیراز) می باشد و سابقه فعالیت هایش از سال های ۵۷ – ۵۸ می باشد بنام یکی از فرماندهان عملیاتی سازمان در سال ۶۰ در تهران معروف بود. ولی خیلی از چند چون فرماندهی و علت نزدیکی اش به رجوی رمزگشایی نمی شد!. و اکثر نفرات از سوابق مشعشع وی اطلاعی نداشتند… وی از معدود سرسپردگانی است که ریل مسخ و اطاعت کورکورانه از رجوی را از همان سال های ۶۰ آغاز کرده است. او از نفراتی است که درتیم شکنجه و ترور سه تن از پاسداران در تهران حضور داشته است … پس از آن در عملیات باصطلاح فروغ جاویدان در رده معاون یک تیپ شرکت می کند و مرزهایی را درمزدوری وجنایت درنورید که بی سابقه بود و دست به جنایتی می زند که حتی قلم از نوشتنش شرم دارد. او در جریان جنگ پس از اسیر کردن تعدادی از نفرات … دستور اعدام وتیرباران آنها را صادر می کند… این مهره از انسانیت خارج شده در سال ۱۳۷۳ نیز جز اعضای فعال تیم شکنجه گر و زندانبان دوستان و یاران خودش می شود! و به همین دلیل نام او در این زمینه هم زبانزد می شود… پس از این همه خوش خدمتی ها و مطیع اوامر… سالها به دلیل همین سرسپردگی تام و تمامش او را به قسمت حفاظت رجوی منتقل نموده بودند و در آنجا هم یک سری آموزش های رزمی و تکنیکی را نیز زیر نظر نظامیان صدام می گذراند تا بتواند مدارج بیشتری از شقاوت و بی مرزی را در نوردد…. وی از سال ۲۰۰۳ بعنوان یکی از فرمانده قرارگاه های ارشد به قسمت نظامی منتقل شد.. تا اینبار بتواند سد راه و مانعی برای جدا شدن اعضای به خود آمده باشد و تلاش های ضد انسانی فرقه را ادامه دهد.
–