نامه سید سعید علویان به برادرش
« هادی علویان » در آلبانی
از طرف پدر پیر و رنجورمان که این روزها هر بار اسم تو را صدا می زند و مرتب می گوید “هادی پسرم کجایی” ؟! به تو سلام می رسانم. نمی دانم کی می خواهد روزهای غم واندوه ما واشک های پدردل شکسته به پایان برسد؟
ای کاش که هنوز هادی در عراق مانده بود
به خرمشهر و پدر نزدیک بود
نامه سید سعید علویان به برادر اسیرش در آلبانی
هادی جان برادر خوبم سلام
هادی برادرعزیزم از زمانی که به آلبانی منتقل شدی این بار دوم است که برایت نامه می نویسم البته باز هم خواهم نوشت به این امید که یکی از آنها بدست تو برسد. من از طرف کل خانواده بخصوص از طرف پدر پیر و رنجورمان که این روزها هر بار اسم تو را صدا می زند و مرتب می گوید “هادی پسرم کجایی” ؟! به تو سلام می رسانم. نمی دانم کی می خواهد روزهای غم واندوه ما واشک های پدردل شکسته به پایان برسد؟ امان ازبابت دوری وبی خبری از تو!
برادرخوبم روز اول وقتی خبر انتقال تو به کشور آلبانی را شنیدیم هرچند فرسنگها تو را از ما دور کردند اما خوشحال و خیالمان راحت شد که حداقل به مکانی امن رفته و دیگر این نگرانی و دلهره را ما نداریم که بخاطر لجبازی و بی خردی های رجوی در عراق کشته شوی. ازطرف دیگر فکر می کردیم که با ورود به آلبانی حتما می توانی آزادانه با ما ارتباط تلفنی داشته باشی، یا خیال می کردیم که تو بزودی به کشور دیگری رفته و زندگی مستقل و جدیدی را برای خودت شروع خواهی کرد! اما متاسفانه الان حدود یک سال از انتقال تو به کشور آلبانی می گذرد ولی هنوز نه خبری از تو داریم و نه تماسی با ما داشتی! که همین مسئله بیشتر ما را ناراحت و نگران کرده است، بطوریکه این روزها وقتی در جمع خانواده درباره تو صحبت می کنیم از روی ناراحتی می گوئیم ای کاش که هنوز هادی در عراق مانده بود، چون رفتن به آن کشور برای ما هم راحت تر است و هم اینکه وقتی به همراه دیگر خانواده های افراد اسیر به اطراف کمپ لیبرتی می آمدیم چون می دانستیم که تو در چند صد متری ما هستی می توانستیم بوی تو را استشمام و وجودت را احساس کنیم حال رجوی ازخدا بی خبر این را هم از ما گرفت! البته برادر خوبم خواسته قلبی همه ما بوده که تو دوباره به وطن و آغوش خانواده ات بازگردی اما چون خبر داریم که رهبران گروه خبیث رجوی سالیان تو و بقیه را از بازگشت به ایران ترسانده و متاسفانه شما هم این دروغ آنها را باور کردید به همین خاطر اصرار نداریم که حتما به ایران بازگردی ولی دوست داریم حداقل برای خودت در هر کشوری که خواستی آزاد و زندگی مستقلی داشته باشی مثل خیلی از نفرات دیگری که مثل تو بودند و چنین کرده و الان مشغول گذران زندگی هستند و البته مرتب هم با خانواده های خود ارتباط تلفنی دارند.
بنابراین برادر خوبم ما ناراحت این هستیم که چرا تو باید هنوز اسیر و گرفتار گروه بی رحم رجوی باشی. نصیحت برادرانه من به تو این است که رفتن به آلبانی برای تو فرصت خوبی است که بنشینی صادقانه و بدون هیچگونه تعصبی به گذشته حضورت درگروه رجوی فکر کنی آنوقت خواهی دید که رجوی بی شرم وحیا و دروغگوی ظالم فقط بخاطر خودش عمر و جوانی تو و بقیه را بیهوده به هدرداده و از طرف دیگر درد و ناراحتی برای خانواده ات ایجاد کرده .
هادی جان برادر گرفتارم حرف های زیادی برای گفتن با تو دارم که در این نامه نمی گنجد، فقط این را بدان که ما بعنوان خانواده ات بسیار نگران وضعیت تو هستیم چون نمی دانیم باز رجوی ظالم برای شما در آلبانی چه نقشه های شومی کشیده. الان قصد ندارم که تو را ناراحت کنم ولی همانطور که از عکس پدرمان پیداست باور کن این روزها اصلا حال او خوب نیست و مرتب با گریه اسم تو را صدا می زند، واقعا او چه گناهی دارد که می بایست این همه درد و ناراحتی را تحمل کند؟! پس بیش از این نگذار او بخاطر دوری و بی خبری از تو رنج و عذاب بکشد.
هادی عزیز البته دغدغه ما و پدرمان زمانی به پایان می رسد که تو بتوانی خودت را از دام گروه رجوی ستمگر نجات داده و زندگی جدیدی را در هر کشوری که دوست داشته باشی آغاز کنی ما هم فقط خوشبختی، امنیت، آسایش و زندگی بهتری را برای تو می خواهیم. حتما هم با ما تماس بگیر تا لااقل پدرمان بعد از سالیان صدای تو را بشنود و خیالش راحت شود که پسرش آزاد است و زندگی می کند. انشاءالله
هادی جان بی نهایت دوستت داریم و منتظر دیدار و یا شنیدن دوباره ی صدایت هستی.
برادرت سید سعید علویان
خرمشهر
منبع: انجمن نجات مرکز خوزستان
چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵