کشتار مردم به جرم ظاهر اسلامی آنها، اوج شقاوت و در عین حال درماندگی تشکیلات جنایتکار منافقین است و با هیچ عنوانی مگر «تروریسم کور» نمیتوان از آن یاد کرد.

به گزارش فراق، تنها یک تبهکار حرفهای و کسی که بوئی از انسانیت نبرده میتواند این چنین و بدون کوچکترین ملاحظهای دست به جنایت زند و حتی قربانی خود را نیز نشناسد. برای چنین جنایتکاری، زن، مرد، کودک، پیر و جوان فرقی نمیکند، کافیست زن محجبهای و مردی دارای محاسن باشد تا حکم قتل شان صادر شود.
این نوع ترور تنها نشان دهنده یک چیز است و آن دشمنی آشتی ناپذیر منافقین با اسلام و هر چیزی است که نمودی از اسلام در آن مشاهده شود. در این نوع ترور معیار انتخاب قربانی، شغل و پیشه ای نیست و حتی نیازی نیز به مدرکی دال بر وابستگی اش به نهادهای مردمی وجود ندارد، بلکه ظاهر او تنها معیار است.
در ادامه به بازخوانی اظهارات یکی از فرماندهان واحدهای تروریستی مجاهدین خلق و زندگینامه شهیدی میپردازیم که توسط همین تروریستها تنها به بهانه مذهبی بودن به شهادت رسیده است:

اظهارات ولیاله صفوی یکی از فرماندهان واحدهای تروریستی منافقین در غرب تهران:
«… یکی از واحدهای تروریستی منطقه غرب که افراد آن متشکل از سه نفر به اسامی حسن سرخودش (فرمانده)، مجید حشمتی خواه (راننده) و زهرا احمدی زاده (سرنشین) بودند روز جمعه سوم مهر ماه سال ۱۳۶۰ در اتوبان شهید چمران (پارک وی) نرسیده به میدان توحید پس از مشاهده یک تویوتا که سه سرنشین داشت و یکی از آنها خواهری بود و تیپ ظاهری آنها نشان میداد که حزب اللهی هستند، به تعقیب آنها میپردازند و در موقعیتی بدون کوچکترین سؤال و جوابی آنها را به رگبار می بندند. در این جنایت که به وسیله ماشین سرقتی مردم و با سلاحهای دزدیده شده از مردم، ۲ تن از فرزندان همین مردم را به شهادت می رسند…»
«یکی از اهداف منافقین از این قبیل جنایات ایجاد ترس و وحشت در دل حامیان نظام یا بهتر بگویم توده مردم بود که دیگر از نظام خودشان حمایت نکنند و به جای آن از سازمانی که آنها و فرزندان آنها و برادران و خواهران آنها را به شهادت رساندند، طرفداری کنند و برای آنها درود، درود بفرستند؛ تصویری که برای خوش خیالترین انسانها نیز لاممکن بوده… ولی دیگر کاملاً برای همه معلوم شده که برای مرکزیت منافقین تنها چیزی که اهمیت ندارد مردم و حمایت آنهاست.»
مروری بر زندگی شهیدی که با کین منافقین به شهادت رسید
نام: کرمعلی حسن رضائی
شغل: آموزگار
سن: ۲۲ سال
وضعیت تأهل: متأهل
محل شهادت: بزرگراه شهید چمران
تاریخ شهادت: 3 مهرماه ۱۳۶۰
در سال ۱۳۳۸ در روستای علی آباد قزوین در خانوادهای مستضعف و متعهد به شریعت اسلام به دنیا آمد و در دامان پر مهر و محبت آنان پرورش یافت. او تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند و در سن ۱۳ سالگی برای ادامه تحصیل به تهران عزیمت نمود. دارای هوش و استعدادی سرشار بود و پس از کسب دیپلم با معدلی عالی از هنرستان صنعتی به دانشگاه علم و صنعت راه یافت و در رشته برق به ادامه تحصیل پرداخت.
او در دوران دبیرستان و دانشگاه به مطالعه کتب مذهبی رو آورد و با روحیه ای مملو از ایمان و اخلاص، علوم اسلامی را فرا گرفت و ضمن فراگیری این علوم به آموزش آنها نیز همت گماشت و فلسفه اسلامی تدریس می کرد. با شکوفایی نهضت مردم مسلمان ایران در صفوف راهپیمایی ها و تظاهرات فعالانه شرکت جست و دوشادوش امت شهید پرور تحت رهبری امام عظیم الشأن برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی کوشید.
پس از پیروزی انقلاب بر فعالیتهای فرهنگی اش افزود و در همین دوران در صدد تشکیل خانواده برآمد و مراسم ازدواج خود را به سادگی بر مزار استاد شهید مطهری در جوار حرم مطهر حضرت معصومه (س) برگزار نمود. پس از انقلاب فرهنگی شغل مقدس آموزگاری را به صورت پیمانی برگزید و در دبیرستانهای شریعتی و الهی یاغچی آباد، به عنوان مربی پرورشی به کار پرداخت و در جهت تبلیغ آرمان ها و ارزشهای اسلامی به فعالیتهای فرهنگی وسیعی رو آورد و از جمله به اتفاق شهید دربندی سرپرستی چندین کتابخانه را بر عهده گرفت و به منظور حراست از دستاوردهای انقلاب در بسیج کمیته منطقه یک نیز به فعالیت پرداخت.
او تنها فرزند خانوادهای شریف بود و اخلاقی خوش و خلقی مهربان داشت و در تبلیغ آرمانهای اسلام در همه صحنه ها حضور داشت و به ویژه به شرکت در مراسم عبادی – سیاسی نماز جمعه ارج بسیار میگذاشت و همراه با انبوه امت نمازگزار در این میعادگاه عاشقان الله حاضر میشد.

این شهید والامقام در نهایت با تیر کین منافقین در سوم مهرماه ۱۳۶۰ به فیض شهادت نائل شد.
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۹۶، شماره ۲۳
انتهای پیام
































