بیست و پنجمین سالگرد
کشتار کردهای عراق توسط سازمان منافقین
مسعود رجوی چنین گفت:
(حال آقای رئیس جمهور چه طور است .اول باید یک چیزی را متقابلا بگویم . از کلمات محبت آمیز آقای رئیس جمهور تشکر می کنم و البته ما چیزی جز وظیفه خودمون انجام ندادیم و نیازی نبود که چیزی را مکتوب کنیم . شما بهتر می دانید که در چه نقطه ای دقیقا ما دستمان را در دست یکدیگر گذاشتیم رابطه و سرنوشت ما به یکدیگر گره خورده است ، سرنوشت ما واحد و خون های ما در هم آمیخته است ؛ می دانید که این تعارف نیست و قابل تصویرو تعبیر نیست و فکر می کنم که برای ما کامل شد، هر چیزی که علیه شما است بطور طبیعی علیه ما هم است و امنیت ما یکی است ضربه که می خوریم یکی است)
به همراه مستند های از کشتار ها و ملاقات رجوی با طاهر حبوش در همین رابطه میز گرد جهار نفر از اعضا جدا شده که شاهد زنده این جنایات بودند.(لینک به سایت یوتیوب https://youtu.be/xvJH1Gbp1Dw)
این مقاله را چهار سال قبل نوشتم . که به منتاسب بیست و پنجمین سالگرد کشتار اکراد عراقی توسط سازمان مجاهدین است . میز گردی سه سال قبل به همراه تعداد ی از دوستان در رابطه با مسله کرد کشی و مستند های هم در فیلم ضمیمه می باشد.این مصاحبه سند زنده ای است از جنایتی که مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو انجام داده است
من مسول تاسیسات ستاد قرارگاه اشرف بودم ،در آن زمان که مسئول قرارگاه خانم ثریا شهری ( طاهره ) بود در بحبوحه جنگ و بمباران ها من مشغول انتقال وسا ئل تاسیساتی از قرارگاه حنیف به قرارگاه اشرف بودم . یک روز به عید نوروز مانده بود که من ساعت ۰۱ از ماموریت برگشتم که در درب وردی قرارگاه یک یاداشت از ثریا شهری به من داده شد . مستقیم به اتاق کار وی مراجعه کردم به من ماموریت جدید را ابلاغ کرد که فردا ساعت ۰۶ در جلو درب قرارگاه آماده حرکت باشم صبح که در سر قرارآماده شدم دیدم که بجز ما یاسر (مسئول مالی سازمان در آن زمان ) هم با ما می اید . برای اولین بار بود که من نام فیلق دوم ( سپاه دوم ارتش صدام ) را می شنیدم بالاخره با اکیپ حرکت کردیم وبعد از یک ساعت به مقصد رسیدیم . در ان محل من بچه های نیرو هوائی را دیدم که همه را می شناختم که این افراد عبارت بودند از : رحیم با طبی فرمانده نیرو هوائی – وجیهه کربلائی – احمد طبائی – فاطمه علیزاده – منصوره رضائی – مژگان زمانی – انسیه گلدوست – گلناز تمیزی – که این خانم ها تازه داشتند دوره آموزش خلبانی هلی کوپتر را طی میکردند .آقایان خلبان عبارت بودند از : فرید ماهوتی – امیربهمن بهادری – مسعود فرشچی – بهمن عظیمی – محمد اکبریان – جمشید کارگر- هادی لاری – علیرضا معصومی – امیر حسین افضل نیا – سعید زرگر – وحید دولت شاهی – سعید واجد – نفرات مهندسی : محمد صادقی – اسماعیل مختار بورانی – احمد مندی – جعفر تهرانی – حبیب همتی – عبدالاحد دهداری – علیرضا خوشنویس .
پس از دو روز به ما گفته شد که باید این ساختمان ها تخلیه شود و این جا تبد یل به ستاد مرکزی میشود که کار من شروع شد . یکی دوروز بعد تیپ حفا ظتی مسعود و مریم به همراه انها در آنجا مستقر شدند که بیش از چهل دستگاه خودروکه بعضا مجهز به سلاح های ضد هوائی دو لول و چهار لول و موشک های زمین به هوا بود . (در حالی این ستون نظامی در جاده ها به حرکت در می آمد که به دلیل نبودن سوخت در آن زمان بندرت خودرو د رجاده ها دیده میشود . ) تمامی ستاد های ارتش در عرض دو روز همه به فیلق دوم گسیل شدند که سگ صاحب خودش را نمی -شناخت . جاده های کنار فیلق تبدیل یک دژ عظیم شده بود که انواع تانکها و نفربر های متفاوت بود با انواع توپ های ۱۳۰ میلیمتری و ۱۵۵میلیمتری کاتیوشاها و یکسری از نفربر ها هم روی انها سلاح های۲۳میلیمتری و بعضا دو دستگاه مینی کاتیوشا و یکسری هم خمپاره طراحی و نصب شده بود . تا چشم کار میکرد دریای از فولاد سرد و بی روح و در این میان تعدادی از افراد در میان این دریای سرد و بی روح ول می خوردن و بعضی هم از فرط خستگی خوابیده بودند .
چند روز بعد که به بیرون فیلق امدم خبری از ان دریای فولاد نبود انها به سمت منطقه آق داق صغیرو آق داق کبیر برای ……….رفته بودند .
مقر فرماندهی مسعود و مریم در وسط فیلق بود و مقر فرماندهی طه ها یاسین رمضان و فرمانده نیروهوائی عراق ۵۰۰متر بالاتر از مقر مسعود بود . یک روز قبل از شروع عملیات مروارید ۱ طه ها یاسین رمضان دو بار به ملاقات مسعود به ستاد فرماندهی امد ویک بار هم مسعود به ملاقات او رفت . ودر روز عملیات هم طه هایاسین رمضان در ستاد فرماندهی مسعود مستقر بود تا عملیات تمام شد . نکته که خیلی برای من جالب بود این بود که طه ها یاسین رمضان معاون اول صدام حسین بود او وقتی که برای ملاقات به نزد مسعود می امد با چهار یا پنج محافظ و ماکزیمم با دو اتومبیل می آمد . اما وقتی که مسعود برای ملاقات نزد او می رفت با حداقل ده خودرو می رفت و ان هم مسلح دوره زمانه عکس شده بود . در روز های معمول هر سه چهار روز یک بار ملاقات هم می رفتتند در عملیات مروارید ۲ هم یک بار طه ها یاسین رمضان به ملاقات مسعود امد و یک بار هم مسعود به ملاقات او رفت . در هر دو این عملیات ها پرواز هلی کوپترها به دست خلبان های سازمان بود که انها را به پرواز در می اوردند یعنی همان اقایانی که در بالا از انها نام بردم و انها تا مدت ها پس از عملیات ها از شاهکارها ویا رجو یکارهای خود تعریف می کردند که چگونه افراد کرد را با تیربار یا راکت می زدند . به نمونه های از تعاریف نفرات که از عمل کرد خود تعریف می کردند توجه کنید . محمد اکبریا ن میگفت این راکت های راکه شلیک می کنیم اینها اغشته به سیانور است وقتی که ترکش ان به فردی اصابت کند اورا می کشد یا اینکه در روی روستا که پرواز می کردند چند تن از کرد های پاسدار نما را در جائی گیر اوردیم که دیگر نمی توانستند فرار کنند با تیر بار کارشان را تمام کردیم . سعید واجد از این شیرین کاریها خیلی زیاد داشته که هر از گاهی تعریف می کرد که چطور کردها را درو می کرده است و اکثر بچه های پذیرش هم که سعید مسئول انها بوده شاهد تعاریف وشاهکارهای او هستند . وحید دولت شاهی علی رغم اینکه خودش کرد است اما به شد ت ضد کرد است از قتل عامی که از کردها کرده بود با افتخار تعریف می کرد . یا اینکه توپ ۱۳۰ میلیمتری را با نفربر به بالای تپه های مسلط به روستا بردند و کردهای که در مسجد سنگر گرفته بودند را زدند . یا اینکه مینی بوسی که کرد های مسلح را داشت در منطقه طوز جابجا می کرد در زیر درخت با ۲۳ میلیمتری زده بودند وقتی که بالای سر اجساد رفته بودند می گفت انگار نفرات را با اره دو قطعه کرده اند . یا وقتی که در روستای خرمال از خانه ای به سمت انها شلیک شده بود با تانک ان خانه را زده بودند . در روستای طوز یکی از مسئولین یکتی به یکی از فرماندهان مجاهدین مراجعه می کند و میگوید برای مذاکره امده است که صحبت کند و اجازه عبور بگیرد که از این منطقه عبور کنند انها با مجاهدین کاری ندارند می گوید باشد به ایست بروم به مسئولم بگویم و جواب بیاورم که می اید به توپچی تانک می گوید ان فردی که کنار دیوار ایستاده را نشانه بگیر و شلیک کن و فرد مذبور هم فرمان را اجرا می کند . از این شاهکارها زیاد بود و نقل نبات محفل ها شده بودکه دستور تشکیلاتی دادند که دیگر در این رابطه ها صحبت نشود .
در همان ایام تلویزیون سیمای حقارت تا مدت ها از شاهکارهای هلیکوپترها در آن درگیری ها که دارند شلیک می کنند ویا با نفربر از روی اجساد عبور کرده و….. را نشان می داد و بعد به خاطر واکنش های منفی در بیرون از مناسبات و در مناسبات انها را دیگر پخش نکرد .
اما از همه مهمتر و شیرین تر سخنان خود مسعود خان در پیش ارباب است که در باره این خوش خدمتی ها و بظل و بخشش خون رشیدترین فرزندان ایران زمین که به خاطر حفظ ارباب ریخته شده است را بشنویم ( پیشنهاد م این است که یک بار این قسمت از فیلم را حتما ببینید .)
نقل از مسعود رجوی است که در این ملاقات رجوی – ابریشم چی – داوری هستند و نفر مخاطب سپهبد طاهر حبوش است :
( حال آقای رئیس جمهور چه طور است .اول باید یک چیزی را متقابلا بگویم . از کلمات محبت امیز آقای رئیس جمهور تشکر می کنم و البته ما چیزی جز وظیفه خودمون انجام ندادیم و نیازی نبود که چیزی را مکتوب کنیم . شما بهتر می دانید که در چه نقطه ای دقیقا ما دستمان را رد دست یک دیگر گذاشتیم رابطه و سرنوشت ما به یکدیگر گره خورده است .
سرنوشت ما واحد است .خون های ما در هم آمیخته است .می دانید که این تعارف نیست و قابل تصویرو تعبیر نیست و فکر می کنم که برای ما کامل شد . هر چیزی که علیه شما است بطور طبیعی علیه ما هم است و امنیت ما یکی است ضربه که می خوریم یکی است . )
هم وطنان عزیز : برای این فرقه فقط ارباب عوض شده است اتفاقا این یکی ها خیلی بهتر از ان قبلی ها است اینها غرب گرا هستند و مدرن زبان هم را بهتر می فهمند به خصوص به لحاظ مالی و…..در مقاله بعدی به آن می پردازم .
*** محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پنجم آوریل ۲۰۱۶: