• امروز : یکشنبه - ۲ شهریور - ۱۴۰۴
  • برابر با : Sunday - 24 August - 2025
«آن سینگل‌تون» عضو سابق مجاهدین خلق در دادگاه ایران:

زندگی، خانواده و اندیشه‌مان را در تشکیلات مجاهدین از دست دادیم / صدام برای هر پاسپورت به آن‌ها پول می‌داد / زن‌های مجاهد وضع بدی داشتند

  • کد خبر : 52943
  • ۰۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۷

تبعه انگلیسی و عضو سابق مجاهدین خلق در دادگاه ایران گفت: ما همه چیزمان را درپی عضویت در این گروهک از دست ‌دادیم از جمله زندگی، خانواده، فکر و اندیشه‌مان.

court2025 37 6

به گزارش فراق، خانم «آن سینگل تون» دارای تابعیت کشور انگلیس که ۸ سال عضو تشکیلات مجاهدین خلق بوده روز سه‌شنبه ۲۸ مرداد ماه در جلسه ۳۷ دادگاه محاکمه تشکیلات مجاهدین خلق در جایگاه قرار گرفت و اظهار داشت: ۴۷ سال سازمان مجاهدین را می‌شناسم. ۲۰ سال جزو طرفداران آن بودم و ۲۰ سال است که دشمن آن هستم و چندین کتاب در مورد مجاهدین نوشتم.

وی گفت: اسم همسر من مسعود خدابنده است. به عنوان کارشناس در سال ۱۹۹۳ مجاهدین را ترک کردم از منافقین جدا شدم چرا که متوجه شدم آن‌ها افرادی هستند که بر روی ذهن افراد تاثیر می‌گذارند. پس از جدا شدن منافقین مدتی طول کشید تا اینکه اوضاع و احوالم خوب شود و پس از اینکه حالم بهبود پیدا کرد یک وب سایتی به نام ایران اینتر لینک درست کردم.

سینگلتون اظهار کرد: ۲۰ سال وب سایت داشتم که هم به انگلیسی به هم به فارسی می‌نوشتم و قصدم شفافیت وضعیت اجتماعی و سیاسی مجاهدین و افکارشان بود و ۲۰ ساله است که علیه مجاهدین می‌نویسم.

عضو سابق مجاهدین تصریح کرد: برای این به دادگاه آمدم، چون متوجه شدم که شاکیانی وجود دارند، من هم برای همدردی با آن‌ها آمدم تا کمی آرامش به آن‌ها دهم. قربانیان ممکن است من را قبول نداشته باشند ولی توجه داشته باشند که ما یک دشمن مشترک داریم و آن هم مسعود رجوی است. در دهه ۷۰ من در انگلستان بزرگ شدم و در آنجا می‌دیدم جنبش آزادی بخش ایرلند بمب می‌زدند و من در این فضا بزرگ شدم.

وی ادامه داد: در آن زمان نمی‌دانستم بمب و خسارت بمب چیست و به سمت منافقین رفتم ولی نمی‌فهمیدم که چه طرفی را گرفتم. در حال حاضر من ۶۶ سال دارم و ۱۸ سال داشتم که به مجاهدین پیوستم. در واقع من به خشونت هیچ اعتقادی ندارم فامیل و خانواده من ضد خشونت هستند. در دانشگاه من با ایرانیان ملاقات کردم و با آن‌ها نشست و برخاست داشتم که در آن جا متوجه شدم که در ایران انقلاب می‌شود، بعد هم من به یک دانشگاه دیگری رفتم و در آن جا متوجه شدم که عده‌ای افرادی را برای مبارزه استخدام و جذب می‌کنند.

عضو جدا شده از تشکیلات منافقین اظهار کرد: فرایند جذب و شستشوی فکری آن‌ها به این نحو شروع شد که پیام دادند و مرتب از من فعالیت می‌خواستند به طوری که من اصلا وقت نداشتم فکر کنم و بفهمم که اصلا کجا می‌روم و چه می‌کنم. تا اینکه در سال ۱۹۹۲ از من خواستند که برای آموزش نظامی به عراق بیایم که من آنجا گفتم که دیگر باید توقف کنم. برای ۱۰ سال من یک زندگی مختلف داشتم در یک جنبه یک فرد انگلیسی بودم که در آن شغلم، خانواده و دوستانم را داشتم و در یک جنبه دیگر من معتاد به مجاهدین بودم هر کاری که می‌خواستند، می‌کردم و نمی‌توانستم از آن‌ها جدا شوم و بعد از ۱۰ سال در سال ۱۳۶۸ من یک بحران شخصی داشتم و در این دوران شخصی من باید یکی را انتخاب می‌کردم و من مجاهدین را انتخاب کردم، مجاهدین من را از خانواده خود جدا کردند و دیگر من با خانواده‌ام ارتباط نداشتم.

این عضو جدا شده سازمان منافقین گفت: شیوه جذب اعضا این طور بود که باید از خانواده و همسر خود جدا می‌شدیم.

قاضی پرسید: کتابی درباره مجاهدین خواندید؟

این عضو جدا شده سازمان منافقین پاسخ داد: خیر نخواندم.

وی افزود: پروسه کاری که انجام می‌دادند به این صورت بود که شخص با شخص تماس می‌گرفت و یا جلساتی می‌گذاشتند و اینطور نبود که نوشته‌ای بگذارند و یا مکتوباتی را به ما تحویل دهند. برای شرکت در نشست‌ها زمانی‌بنده را از خانواده جدا کردند نه اینکه این جدایی فیزیکی باشد، چراکه بنده در لندن بودم، اما به صورت ذهنی و فکری این جدایی صورت گرفت. بعدها از خانواده‌ام نیز جدا شدم با مجاهدین زندگی می‌کردم. شغلم را کنار گذاشتم من برنامه نویس کامپیوتر در لندن بودم. ما در یک خانه تیمی بودیم به ما می‌گفتند که بیرون نروید چراکه توسط ایران دستگیر می‌شوید، متاسفانه من به حرفشان گوش داده و آزادی خود را از دست دادم و به طور کل در بین مجاهدین نیز جدایی‌هایی بود و افراد را از یکدیگر جدا می‌کردند. در آن زمان مجاهدین ۳ دپارتمان داشتند، بخش سیاسی و نیرویی و بخش مالی داشتند.

این عضو جدا شده سازمان گفت: آنها در آن زمان نشان می‌دادند ما طرفدار برابری و حقوق زنان و دموکراسی و مردمسالاری هستیم، افراد سیاسی و قدرتمند هم می‌دیدند یک نیروی مجانی وجود دارد که کارهایی که آن‌ها می‌خواهند را انجام می‌دهد. اما در واقع ما همه چیزمان را درپی عضویت در این گروهک از دست می‌دادیم، زندگی، خانواده، فکر و اندیشه‌مان را برای کارهایی که آنها به ما دیکته می‌کردند از دست دادیم. برده بودیم.

عضو جدا شده سازمان گفت: من در خانه‌ای تیمی در لندن و نیز در خانه‌ای تیمی در سوئد بودم سه ماه نیز من را به عراق بردند و گفتند برای آموزش برویم، اما از من به عنوان یک فرد آموزش دیده استفاده نکردند و افرادی آموزش دیده‌تر از من برای عملیات مرصاد داشتند و از من به عنوان یک پاسپورت استفاده می‌کردند. برای این می‌گویم پاسپورت چراکه صدام برای هر پاسپورت به آن‌ها پول می‌داد.

وی افزود: بعد من را به پاریس بردند و در انجا دیگر شک‌های من شروع شد که چرا من را به انجا بردند و وضعیت من چه می‌شود. این کتاب که نامش زندگی در کمپ اشرف است که در واقع قربانیان آقایان و فرماندهان زیادی هستند، این کتاب اسمش این است و من در این کتاب گفتم مجاهدین چطور توسط قدرت‌های خارجی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

وی گفت: من عکسی با یاسر عرفات داشتم که گفتند، دیگر این عکس را نباید داشته باشید. بعد از مدتی متوجه شدم که آنها با گروه‌های جنایتکار یکسان هستند و با رژیم صهیونیستی یکی هستند و آنه م بخاطر شست و شوی مغزی و بخاطر تسلط جویی که روی افراد دارند و اینکه اینها هیچ مرز قانونی و شرعی ندارند. مریم رجوی می‌گفت ما یک ایران که آزاد از سلاح هسته‌ای باشد می‌خواهیم ولی این جرم نیست. موساد و رجوی فقط اسلحه را می‌شناسند و مردم را می‌کشند این سازمان یک سازمان مجرمانه است و اینها نیز به هیچ مذهبی پایبند نیستند.

وی ادامه داد: وظیفه من این بود که بیام و اطلاعاتی که در مورد مجاهدین در رسانه‌ها گفته می‌شود را بیان کنم. در آن زمان در واقع ما یک وظیفه مالی و اجتماعی داشتیم و باید کارهایی که می‌گفتند را انجام می‌دادیم به طوری که در آن زمان به خیابان‌ها می‌رفتیم و در کلاسوری که داشتیم عکس‌های زندانی‌ها، اعدامی‌ها و …. بود که با نشان دادن آن‌ها به مردم می‌گفتیم به ایران کمک کنید این افراد لباس، پول و هیچی ندارند ولی در واقع پول را برای گلوله‌هایی که به عراق می‌رفت جمع می‌کردیم. یک عده بعداً یک انجمن خیریه‌ای با نام ایران اید درست کردند که بخشی از پول‌ها به این انجمن فرستاده می‌شود ولی بیشتر پول‌ها در چمدان یا به صورت چک ارسال می‌شود که جزئیاتش را نمی‌دانم.

این عضو جدا شده سازمان منافقین اظهار کرد: بعداً من متوجه شدم که به مجاهدین پول پرداخت می‌شود و آن‌ها از یک جای قانونی چک دریافت می‌کنند و افراد خیلی مطمئن به صورت وکیل یا هر چیزی می‌رفتند و این چک‌ها را می‌گرفتند و چک‌ها ۱۰ هزار یا ۵ هزار یا ۱۰ هزار پوند بود من نمی‌دانم چه کسی این پول‌ها را می‌داد فقط می‌دانم آن‌ها میخواستند مجاهدین بمانند و از بین نروند.

وی افزود: من یه روز به خانه یکی از مجاهدین به نام بهمن اعتماد رفتم و یک فرشی در منزلش انداخته بود که فکر کنم ۲۵ هزار پوند قیمت آن بود. مجاهدین تاثیر بسیاری بر روی مردم، افراد سیاسی و اعضای پارلمان داشتند و حرف از ضد تروریست بودن می زدند.

قاضی گفت: اسم کتاب‌ها و کارهای مهمی که در اروپا انجام می‌دادید را بیان کنید.

وی ادامه داد: لشکر خصوصی صدام، چگونه رجوی مجاهدین خلق را از یک گروه مسلح انقلابی به یک فرقه مسلح تغییر داد. رجوی یک سازمان را به قبیله و فرقه خود تبدیل کرد و دیگر ایران برای او مهم نبود؛ و این کتاب این فرایند را نشان می‌دهد.

عضو جدا شده منافقین بیان کرد: نمی‌دانستم افرادی که در انگلستان جذب مجاهدین می‌شوند، علیه ایران اقدام به فعالیت تروریستی می‌کنند. در داخل انگلستان هیچکس نمی‌دانست و یک گروه تروریستی نمی‌توانست در انگلستان جایی داشته باشد ولی اینگونه نبود، چون مردم خبر نداشتند دولت‌ها هم بی اطلاع بودند، چگونه می‌شود که همچین چیزی در انگلستان باشد بنابراین من می‌گویم که از وضعیت مجاهدین اطلاع داشتند.

وی اظهار کرد: زمانی که مریم رجوی به پاریس آمد ما رفتیم او را دیدیم. تمام کارهای او اجباری بود به طوری که همه باید حجاب می‌داشتند حتی اگر مسیحی بودند همه باید در مراسم شرکت می‌کردند. مریم با یک سری خانم دیگر به پاریس آمد و هر کدام از این خانم‌ها را به عنوان رئیس یک بخشی مشخص کرد در حالی که بسیاری از آن‌ها از این پست‌ها هیچ اطلاعات، فن و تکنیکی نداشتند به عنوان مثال بهمن اعتماد یک دیپلمات بود و سیاست خوانده بود ولی یک خانم رئیس او شد و می‌گفت که چه کاری باید انجام دهد در حالی که آن زن سوادی نداشت و چیزی بلد نبود. در آن زمان بسیاری از مجاهدین جدا شدند و همه چیز به هم خورد و من هم در همان سال از مجاهدین جدا شدم.

این عضو جدا شده سازمان منافقین بیان کرد: زن‌های مجاهد وضع بدی داشتند، آزادی و بهداشت نداشتند در واقع برده بودند آن‌ها فقط مامور بودند تا کارهایی که مریم رجوی می‌گوید را اجرا کنند. اگر مریض بودند و یا حالت روانی خوبی نداشتند باید کار خود را انجام می‌دادند. یک خانم با نام اکرم که در عراق گوشش عفونت پیدا کرده بود را معالجه نکردند و وقتی به لندن آمد گوشش را معالجه کرد و خیلی خوشحال بود.

قاضی گفت: در خصوص تامین منابع مالی برای متهم ردیف اول و ارتباطش با رژیم صهیونیستی و فعالیت دفاتر این سازمان در اروپا توضیح دهید.

وی اظهار کرد: من اطلاعات زیادی در این مورد ندارم که کمک از سرویس‌های امنیتی و یا رژیم صهیونیستی گرفته باشد ولی من این را می‌دانم که مسعود رجوی بی پول کار نمی‌کرد و حتماً از یکی پول می‌گرفت.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=52943

نوشته های مشابه