• امروز : یکشنبه - ۱۲ مرداد - ۱۴۰۴
  • برابر با : Sunday - 3 August - 2025
نگاهی به زندگی یکی از قربانیان بی‌شمار منافقین و جنایاتی که غرب از کنار آن می‌گذرد

داستان تلخ «معصومه» / دختری که در اثر جنایات منافقین روانی شد و خودکشی کرد

  • کد خبر : 52501
  • ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۷

معصومه که با یادآوری خاطرات ابوغریب تحریک شده بود، به رودخانه نزدیک پریده بود. جسد او بعدها در حالی که به تنه درختی گیر کرده بود، پیدا شد.

chahe

به گزارش فراق، روزنامه تهران تایمز در گزارشی به زندگی یکی از قربانیان بی‌شمار منافقین پرداخت و نوشت: معصومه چاهه ۲۴ سال داشت و در حالی که کبود، زخمی و ژولیده بود، بر در خانه خانواده‌اش در جنوب تهران ظاهر شد. او نمی‌توانست جملات منسجمی درباره اینکه در این چند سال کجا بوده، بیان کند. «همه ما شوکه شده بودیم. مدام از او می‌پرسیدیم چه اتفاقی افتاده، اما او نمی‌توانست چیزی توضیح دهد. فقط جیغ می‌کشید، گریه می‌کرد و به نقطه‌ای خیره می‌شد.» این را لیلا، خواهر کوچکتر معصومه، یکی از اولین کسانی که او را در آن حالت دید، گفت. «نمی‌دانستیم چه کار کنیم. او مدام فرار می‌کرد و در نهایت، دوباره ارتباطمان با او قطع شد.»

پس از فرار از خانه، معصومه توسط پلیس در حالی که در خیابان‌های تهران سرگردان بود، پیدا شد و در نهایت به یک مرکز روانپزشکی منتقل شد، جایی که خانواده‌اش از محل او مطلع شدند. «وقتی هنوز خانه بود، مدام یک سرود را زیر لب زمزمه می‌کرد. بعدها فهمیدیم که این سرود متعلق به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) است.»

ویدئوی تکمیلی از افشاگری «حمید چاهه» پس از ۱۰ سال سکوت و برای اولین بار

خواهر جوانم با توطئه رجوی‌ها مورد تجاوز گروهی قرار گرفت / سرگذشت دردناک زنی که ۲۱ سال در بیمارستان روانی است + فیلم

منافقین یک سازمان تروریستی می‌باشد که عمدتاً در خارج از ایران فعالیت کرده است. این گروه که در حال حاضر در آلبانی مستقر است (و پیش از این در عراق بود)، مسئول کشتن بیش از ۲۴ هزار ایرانی است، از جمله حداقل شش نفر در یک حمله تروریستی مرتبط با منافقین در جنوب شرق ایران که یکی از قربانیان یک نوزاد بود. رسانه‌های وابسته به منافقین این حمله تروریستی را «قیام مسلحانه جوانان» توصیف کردند و از تروریست‌ها به خاطر جنایت وحشیانه‌شان تقدیر کردند.

منافقین سال‌ها در فهرست سازمان‌های تروریستی آمریکا و اروپا قرار داشت، تا اینکه در اوایل تا اواسط دهه ۲۰۱۰ از این فهرست خارج شد. غرب مدت‌ها از این گروه برای جاسوسی و حملات در داخل ایران استفاده کرده است. به تازگی، در طول جنگ ایران و اسرائیل، رسانه‌ها و سیاستمداران غربی تلاش کردند تا چهره جدیدی از منافقین ارائه دهند و آن را به عنوان یک گروه «اصلاح‌شده» تحت رهبری زنان معرفی کردند و حتی آن را به عنوان جایگزین احتمالی برای دولت ایران مطرح کردند. یک گزارش نیویورک تایمز نوشت که منافقین اکنون از «جمهوری سکولار، برابری جنسیتی و ایران غیرهسته‌ای» حمایت می‌کند.

اما برای قربانیان منافقین – مانند معصومه – هیچ کمپین تبلیغاتی نمی‌تواند رنج آن‌ها را پاک کند. مانند بسیاری دیگر، او داوطلبانه به این گروه نپیوست و ترک آن برایش هزینه داشت: سلامت روانش و در نهایت، زندگی‌اش.

لیلا توضیح داد: «معصومه از ۸ سالگی، پس از مرگ مادرمان، مسئولیت مراقبت از ما را به عهده گرفت. پدرمان کارگر ساختمان بود و معمولاً سر کار می‌رفت. او همیشه اولویت را به ما می‌داد و رویای زندگی بهتری برای خواهر و برادرهایش را داشت. برایمان غذا می‌پخت، نظافت می‌کرد و ما را برای بازی به بیرون می‌برد.» این خانواده هفت فرزند داشت – دو خواهر، چهار برادر و یک نیم‌خواهر بزرگتر به نام فاطمه، که ارتباطش با منافقین آینده معصومه را نابود کرد.

فاطمه قبلاً عضو منافقین بود اما قبل از سقوط صدام حسین، زمانی که گروه شروع به جلوگیری از فرار اعضا از اردوگاه‌های عراقی کرد، آنجا را ترک کرد. او به فنلاند رفت و سعی کرد دو خواهر و برادرش – معصومه و برادرش حمیدرضا – را که از نظر مالی در تنگنا بودند، از طریق یک رابط منافقین که فکر می‌کرد قابل اعتماد است، به آنجا بیاورد. لیلا گفت: «قرار بود آن‌ها اول به ترکیه بروند، بعد به فنلاند.» اما در سال ۲۰۰۱، آن عضو منافقین آن‌ها را به اردوگاه اشرف در عراق برد.

ارتباط خانواده بلافاصله قطع شد. حمیدرضا ۱۴ سال بعد، در جریان انتقال آشفته منافقین به آلبانی، فرار کرد و دوباره ظاهر شد. معصومه زودتر با آن‌ها تماس گرفت و پس از چهار سال به طور تصادفی به دیدنشان آمد، اما مصیبت او بسیار وحشتناک‌تر بود.

لیلا گفت: «بعد از انتقال به عراق، آن‌ها در اردوگاه اشرف از هم جدا شدند. هر دو در ابتدا مقاومت کردند، اما حمیدرضا منتظر فرصت مناسب ماند. معصومه به مقاومت ادامه داد، بنابراین گروه تصمیم گرفت «از شر او خلاص شود.»

همانطور که پیش‌تر توسط تهران تایمز مستند شده، منافقین به طور معمول اعضای سرکش را به زندان مخوف ابوغریب می‌فرستادند، که به دلیل شکنجه سیستماتیک زندانیان شهرت داشت. معصومه ماه‌ها کتک خوردن، انزوا و آزار روانی را تحمل کرد تا اینکه نگهبانان عراقی او را نزدیک مرز ایران رها کردند. سپس روزها پیاده راه رفت – گرسنه، آسیب دیده – و فقط با خشونت بیشتری از سوی اوباش کنار جاده مواجه شد. وقتی به تهران رسید، ذهنش از هم پاشیده بود.

لیلا گفت: «کسی که برگشت، خواهر من نبود. او مدام به حالت‌های انزوا فرو می‌رفت. وقتی هم که هوشیاری پیدا می‌کرد، خاطراتش باعث می‌شد بارها و بارها اقدام به خودکشی کند.»

در طول ۲۰ سال بعد، معصومه بین مراکز روانپزشکی در گردش بود و چندین بار اقدام به خودکشی کرد. آخرین تلاش او در فوریه ۲۰۲۵ موفقیت‌آمیز بود. آن روز، لیلا معصومه را در بیمارستان روانپزشکی ملاقات کرد و سپس او را به یک رستوران در چالوس، مسیری خوش‌منظره در شمال تهران، برد.

«معصومه عاشق طبیعت بود. بنابراین، او را به یک مکان زیبا بردم تا چند ساعتی را با هم بگذرانیم. اما همین که پشت میز نشستیم، او شروع به یادآوری گذشته کرد، بنابراین سعی کردم حواسش را پرت کنم. برای چند ثانیه چشمانم را برگرداندم… و او رفته بود.»

معصومه که با یادآوری خاطرات ابوغریب تحریک شده بود، به رودخانه نزدیک پریده بود. جسد او بعدها در حالی که به تنه درختی گیر کرده بود، پیدا شد. لیلا گفت: «این سرنوشتی بود که منافقین برای او رقم زدند، دهه‌ها شکنجه جسمی و روانی، تا جایی که دیگر نتوانست تحمل کند.» اشک از چشمانش سرازیر شد.

داستان معصومه منحصر به فرد نیست. قبل از اینکه غرب سعی کند یک گروه تروریستی را به عنوان «گروهی دموکراتیک» معرفی کند، همانطور که تروریست‌های حیات تحریر الشام (HTS) در سوریه را بازتعریف کرد، باید با ده‌ها نفر مانند او روبرو شود.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=52501