حوری سیدی یکی از زنانی است که در دام رجوی افتاد و تا همین امروز در تشکیلات تروریستی او مشغول به بیگاری است. او که از ابتدا خود را به رجوی باخته بود، در یک درگیری در تهران در سال ۶۰، شوهرش را از دست داد و تنها فرزندش – یک پسر شیرخوار – را همان طور رها کرد و از کشور گریخت.

فکرش را بکنید: چه زنانی که نام «مادر» بر خود گذاشتهاند، اما حتی ذرهای از ارزش مادری را نفهمیدهاند! چطور ممکن است کسی مادر باشد و طفل بی پناهش را رها کند تا فقط جان خود را نجات دهد؟ در دنیای حیوانات هم نمونههایی میبینیم که مادر برای حفظ فرزندش، جان خود را به خطر میاندازد؛ حتی اگر به قیمت زندگیاش تمام شود. یادم میآید داستان آهویی را که بچهاش به آب زد تا از رودخانه عبور کند. در میانه راه، مادر متوجه شد تمساحی با سرعت به سوی بچهاش میآید. بدون تردید، خود را به آب زد و بین فرزندش و تمساح قرار گرفت. نتیجه مشخص بود: تمساح مادر را گرفت و زیر آب کشید.
اما این زن، فرزند شیرخوارش را در اوج نیازمندی رها کرد و برای رجوی فرار نمود. ماجرا به همین جا ختم نشد. آیا این مادر، کودکش را کاملاً فراموش کرده بود؟ نه! وقتی متوجه شد پسرش نوزده ساله شده، به دستور رجوی، با فریب و نیرنگ او را از ایران به عراق و پایگاه نفرین شده اشرف کشاند. نمیدانم با چه وعدههایی او را فریفت، اما سرانجام، او را به عراق برد و پس از مدتی، در تیمهای تروریستی مجاهدین سازماندهی کرد تا برای عملیات خرابکاری به ایران فرستاده شود.
نتیجه چه بود؟ این فرزند نگونبخت، که از ابتدای زندگی طعم خوشبختی را نچشیده بود، در منطقه مرزی ایلام با مأموران ایران درگیر شد و همراه همراهانش کشته شد. به این ترتیب، مادر به نقشه شوم خود رسید و مورد توجه مسعود رجوی قرار گرفت.
آری، این است نتیجه آموزشهای مسعود رجوی به زنان در تشکیلاتش!
انتهای پیام