کاظم رجوی، متولد ۱۳۱۲ و فرزند ارشد خانواده رجوی بود. در سال ۱۳۳۰ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. وی پس از اخذ دکترای حقوق، به عنوان عضو هیئت علمی در انستیتوی عالی حقوق بینالملل دانشگاه ژنو مشغول به کار شد. در سالهای اقامت در اروپا، کاظم رجوی ظاهراً در طیف مخالفان رژیم شاه فعالیت میکرد، اما در پشت پرده با نمایندگی ساواک در سوئیس ارتباط داشت. او با نام مستعار «صفا» به عنوان یک منبع اطلاعاتی، به طور پراکنده برخی از اخبار دانشجویان مخالف را به سفارت منتقل میکرد.

سالهاست که سازمان مجاهدین، به رهبری مسعود رجوی، تلاش میکند از کاظم رجوی چهرهای انقلابی و مدافع حقوق بشر به تصویر بکشد و هر ساله با پررنگ کردن این موضوع، سعی در پوشاندن حقایقی مهم درباره زندگی او و همکاری هر دویشان با ساواک دارد بالاخص تلاشی برای پنهان کردن عفو مسعود رجوی توسط شاه.
واقعیت این است که کاظم رجوی در فرانسه با ساواک ارتباط برقرار کرد و برای این سازمان امنیتی فعالیت میکرد و پس از مدتی به استخدام رسمی آن درآمد.
پرویز ثابتی عنصر ساواک در کتاب خاطرات خود به نام، «در دامگه حادثه»، در صفحه ۲۸۲، از راز زندگی کاظم رجوی پرده برمیدارد. او در خاطراتش ملاقات با کاظم رجوی را شرح داده و نوشته است: “هنگام ملاقات با او دیدم دمش سست است و به عنوان نمایندگی ساواک در آنجا استخدامش کردم و به نماینده ساواک در ژنو تحویلش دادم.”
کاظم رجوی تا چند سال بعد به عنوان منبع ساواک، گزارشهای مختلفی از فعالیت دانشجویان ایرانی به نمایندگی ساواک میداد. او علاوه بر ارتباط با رئیس نمایندگی سازمان امنیت در سوئیس، با پرویز خوانساری که سالها مسئولیت سرپرستی امور دانشجویان ایرانی ساکن اروپا را بر عهده داشت و ساکن ژنو بود نیز مرتبط بود.
ثابتی اشاره میکند: “من در مسافرتم به سوئیس بر اساس معرفهای قبلی با کاظم رجوی ملاقات و بعد از ارزیابی، وی را به استخدام ساواک با مقرری ۱۰۰۰ فرانک سوئیس در ماه درآوردم.” این در حالی است که سازمان مجاهدین در طی سالهای مدید به دنبال لاپوشانی این ماجرا بوده و حتی در اوایل انقلاب برای مخفی کردن سوابق کاری او، اقدام به دزدیدن اسنادی در این زمینه نمودند که موفق نشدند.
پرویز ثابتی در شرح ماجرای نجات مسعود رجوی از حکم اعدام و ارتباط برادرش با این داستان نوشته است: “زمانی که مسعود رجوی محکوم به اعدام شد، با تماس تلفنی کاظم رجوی و اصرار وی، موضوع را به عرض شاه رساندم و بالاخره ایشان با یک درجه تخفیف رضایت دادند.”
در کتاب فوق او همچنین شرح میدهد: “منبع مذکور از فروردین ماه ۱۳۴۹ با مقرری ماهیانه یک هزار فرانک سوئیس با هدف نفوذ در انجمنهای اسلامی دانشجویی و همچنین کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، توسط نمایندگی استخدام و از آن تاریخ منبع موصوف تلاشهای زیادی در اهداف مورد نظر به عمل آورده است. اینک طبق اعلام نمایندگی، برادر منبع به نام مسعود رجوی یکی از افراد وابسته به یک گروه چریکی است که اخیراً توسط بخش ۳۱۲ دستگیر و به اتفاق سایر اعضای گروه در بازداشت به سر میبرد و خواهان کمک به برادر وی و تخفیف در مجازات میباشد.”
با توجه به اینکه در پرونده محصول منبع مزبور مشخص گردید فعالیتهای این شخص در اهداف مورد ذکر ارزشمند و قابل بهره برداری بوده به ویژه با انتشار خبر بازداشت مسعود رجوی نفوذ و دسترسی او در زمینه کسب اطلاعات از اهداف مورد نظر بیشتر گردیده است. از طرفی ادامه همکاری مشارالیه ثمر بخش است در صورت تصویب از طریق بخش ۳۱۲ اقدامات در زمینه کمک به مسعود رجوی به عمل آید منوط به رای عالی است.
بخش ۳۱۵ ساواک که نامه فوق را ارسال نمود، مسئول امور ایرانیان و دانشجویان مقیم خارج بود و بخش ۳۱۲ مسئول روحانیت و نهضت آزادی و گروههای مذهبی (گروهک مجاهدین) بود. در ۲۸ آبان ۱۳۵۰ مدیر کل مربوطه چنین پاسخ داد:
«ریاست بخش ۳۱۵: مذاکره شد و وضعیت به عرض مقام ریاست کل رسید. با توجه به این که استحقاق کمک دارد پس از ارسال پرونده به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی گزارش عرضی تهیه و کسب اجازه خواهد شد.»
کاظم رجوی علاوه بر تعامل با ساواک، با توجه به اینکه در ظاهر جز نیروهای مخالف شاه بود، به طور موازی فضاسازی مطبوعاتی و رسانهای روی پرونده برادرش را شروع میکند. از جمله اینکه تلگرافی علنی به شاه زده و اعلام میکند در صورت صحت خبر درباره اعدام برادرش، ایرانیان سوئیس اعتراض خواهند کرد. کلیه اقدامهای کاظم در ماههای آینده روی دو ریل موازی پیگیری پشت پرده از ساواک و اقدامات رسانهای علنی پیش میرود. با هماهنگی و کارسازی او، برخی مطبوعات و دوستانش تلگرافهایی برای شاه میفرستند.
در طی این جریان، پدر رجوی نامهای برای شاه نوشته و ضمن اعلام وفاداری خالصانه خود، از شاه تقاضا میکند فرزندش را مشمول عفو و اغماض شاهانه قرار دهد. پس از پدر، منیره خواهر و هوشنگ دیگر برادر که در ذوب آهن شاغل بوده نیز در نامههایی جداگانه خطاب به فرح خواستار عفو مسعود رجوی شدند.
سپس کاظم رجوی در مصاحبه با رادیو فرانسوی زبان سوئیس همین حرفها را تکرار و اعلام امیدواری میکند: “به مناسبت عید نوروز اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر برادرم را مورد عفو قرار دهد…”
در ۳۰ فروردین، روزنامهها ضمن اعلام خبر اعدام چهارتن از اعضای مجاهدین اعلام میکنند: “مسعود رجوی که به همین اتهامات تحت تعقیب بوده و به اعدام محکوم شده، چون در جریان تعقیب کمال همکاری را در معرفی اعضای جمعیت به عمل آورده و در داخل زندان نیز برای کشف کامل شبکه با مامورین همکاری نموده، به فرمان مبارک ملوکانه شاهانه کیفر اعدام او با یک درجه تخفیف به زندان دائم تبدیل گردید.”
پس از عفو مسعود رجوی، که بیشتر بدلیل همکاری و ضعف خودش در بازجویی و زندان بود، بنا به گزارشهای مستند همکاری کاظم رجوی با ساواک بیشتر شده و از آن پس کاظم به عنوان منبع رسمی نمایندگی سوئیس با مقرری ماهیانه یک هزار فرانک استخدام میشود.
خدمات و خبررسانیهای او به ساواک بیشتر میشود و به موازات آن ساواک نیز به او لطفهای فراوانی میکند.
تمام این وقایع در دوران پیروزی انقلاب از انظار عمومی مخفی میماند و سازمان مجاهدین به شدت از انتشار سوابق کاظم رجوی و چگونگی نجات یافتن مسعود رجوی از اعدام جلوگیری میکند.
تنها نکتهای که در طی این سالها برجسته میشد فقط آن بخش از فعالیتهای ظاهری کاظم رجوی در مجامع اروپایی است و علت اصلی نجات رجوی قلمداد شده و کاظم رجوی را به عنوان فرشته نجات و نماینده حقوق بشر معرفی میکنند، در حالی که در اوایل انقلاب اتفاقات دیگری هم رخ میدهد.
کاظم رجوی از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۸ مقیم فرانسه بود و سپس به سوئیس میرود و پناهندگی سیاسی میگیرد.
او مدتی نماینده ایران در سازمان ملل پس از انقلاب شد. کاظم رجوی با حکم وزیر امور خارجه دولت بازرگان، کریم سنجابی، به سمت نماینده دائم ایران در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو منصوب میشود و پس از آن در سفارت ایران در سنگال مشغول فعالیت میشود. در آخرین روزهای اردیبهشت ماه ۱۳۶۰، وزارت امور خارجه در بیانیهای اعلام میکند: “یکی از کارمندان قسمت کنسولی این وزارت خانه که در امور اسناد افراد پاکسازی شده وزارت خارجه مسئولیت داشته همراه با فردی به نام مرتضی فضلی نژاد به اتهام سرقت و خروج غیر قانونی برخی اسناد دستگیر شدهاند.” دفتر بنی صدر در بیانیهای اعلام میکند فضلی نژاد نماینده این دفتر بوده و معرفینامه رسمی و کتبی داشته. با دستگیری مدیر کل کنسولی وزارت خارجه او نیز اعتراف میکند که با هماهنگی فضلی نژاد چندین بار اسنادی را از این وزارت خانه خارج کرده و در اختیار برخی افراد قرار داده است.
سیام اردیبهشت، پس از بررسی بیشتر، معاون فرهنگی وزارت خارجه در مصاحبهای اعلام میکند: “بخشی از اسنادی که قرار بوده سرقت شود اسناد مربوط به همکاری کاظم رجوی با ساواک است که مشخص میشود او با نامهای صفا و میرزا ، منبع نمایندگی ساواک در سوئیس بوده است.”
فردای آن روز نیز روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از یک مقام آگاه اعلام میکند: “یکی از اسناد مربوط به کاظم رجوی است که اکنون در سنگال به عنوان کاردار خدمت میکند. وی به عنوان عضو افتخاری ساواک با اسم رمز صفا و دو شماره کد فعالیت میکرده است.” مقام آگاه میگوید: “رجوی را به ایران احضار کردهایم اما هنوز نیامده است.” بعد از این که علنی میشود، عوامل سازمان سعی بر سرقت سوابق او داشتهاند و رفتارهای مشکوک او بیشتر می شود از رجوی خواسته شده به منظور بررسی رفتار و اعمالش که خلاف خطوط نمایندگی بوده به ایران برگردد که او نمیپذیرد و مدت کوتاهی بعد در ظاهر خودش با نمایشی اعلام میکند با اعتراض به سیاستهای جمهوری اسلامی استعفا میدهد… نهایتاً فعالیتهایش را علیه ایران همگام با سازمان برادرش علنی مینماید.
کاظم رجوی سرانجام در نزدیکی خانهاش در کوپه ژنو دقایقی قبل از ظهر ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹ مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به هلاکت رسید.
انتهای پیام