رجوی که اکنون بیش از دو دهه مخفی شده و از ترس عواقب اعمالش جرأت رونمایی از خود را ندارد، در طول سالها همواره برای نگه داشتن اعضای ناراضی به هر ترفندی متوسل میشد.

به گزارش فراق، یکی از خاطرات جالب مربوط به وقایع دهه ۱۳۸۰ است. رجوی در ادامه تحلیلهای بیاساسی که طی سه-چهار دهه ادامه داشت، طی یک جلسه همگانی گفت: «تا سال دیگر رژیم ایران سرنگون میشود و خودمان میخ اشرف را میکشیم و دیگر اینجا نخواهیم بود.»
او که وضعیتش از چوپان دروغگو هم بدتر بود، با تعیین تاریخهای الکی در فلاکت عجیبی گیر میکرد. یک بار، به اصطلاح خودش، جلسه مهمی گذاشت و طبق معمول بعد از کلی پرحرفی گفت: «ما تا تاریخ …۱۳۸۷ حتماً رژیم ایران را سرنگون میکنیم» و در وصف آن داد سخنها داد.
این بار اعضا نیز روش جالبی در پیش گرفتند:
در کمپ اشرف استقرار افراد بهصورت یکانی بود و هر یکانِ صد الی صد و بیست نفری دارای مقرهای جداگانه شامل آسایشگاه، آشپزخانه، تدارکات و سالن غذاخوری مجزا بودند. پس از آن جلسه، افراد بهصورت ابتکاری از زمانبندی که رجوی اعلام کرده بود، تقویمهایی روزشمار درست کرده بودند. هر روز که میگذشت، یک برگ کنده و مثلاً مینوشتند: ۱۸۰ روز مانده و روز بعد میشد ۱۷۹ روز و الی آخر.
برای اولین بار فضا بهشکلی شده بود که از کنترل رجوی و سرکردگان در حال خارج شدن بود. از یک طرف همه با استناد به حرف رجوی بهطور جدی تاریخ تعیین تکلیف را پیگیری میکردند و از طرف دیگر خود رجوی بهتر از هر شخص دیگری میدانست که چه غلطی کرده و در مخمصهای جدید گیر افتاده که ظاهراً نیز نمیتوانستند کاری کنند.
همینطور روال پیش میرفت و تقویمهای عملیاتی به زیر دو ماه رسید و هر روز برگ جدیدی کنده میشد. در نهان تمسخر افراد بیشتر شده و در مقابل سرکردگان نیز کاری نمیتوانستند بکنند. برخی هم در دل به بلایی که بر سر رجوی و یاوهگوییهایش آورده بودند، میخندیدند. فضای سرکردگان متشنجتر و نگرانکنندهتر میشد.
در این میان روزی برای جلسه همگانی فراخوان دادند و رجوی بهصورت صوتی با جمع سخن گفت. او با مقدمهچینیهای معمول، با وقاحت و پررویی کمکم شروع به تحقیر و انتقاد از افراد نمود. در بین صحبتهایش گفت: «شنیدهام برخی برای سررسید روز عملیات و رفتن از کمپ اشرف روزشماری میکنند و از مبارزه کم آوردهاند و این افراد حتماً دلشان برای زن و زندگی تنگ شده…»
او لیچار بافیهای معمول و انتقاداتش را بیشتر کرد و همه افراد را مورد خطاب قرار داد و گفت: «صد سال دیگر هم مبارزه طول بکشد، باید بر سر پیمان خود با من بمانید و الا خائن هستید» و چرت و پرتهای همیشگیاش را تکرار کرد.
این بود که پس از آن جلسه سررسید ها از روی تابلوها جمع شد و افرادی که بیشتر سر این داستان پیگیری نموده و اخبار را پررنگتر کرده بودند تا مدتها زیر فشار و هجمه بودند. اینگونه بود که رجوی باز هم صحنه را عوض کرد. با اینکه در طی این سالها همچنان از این روش فریبکارانه دست نمیکشد و در ابتدای هر سال میگوید: «امسال دیگه سال آخر و سرنگونی است.» بدون آنکه کسی جرأت کند و به او بگوید چقدر دروغ میگوید و چرا اینقدر ابله است که نمیتواند تحلیلی درست از جامعه ایران و مردم داشته باشد.
آنچه مشخص است، البته این لیچارها و مهملات تنها برای این است که وضعیت درونی تشکیلاتی آنقدر بحرانی است که بایستی این حرفها را هر ساله تکرار کند تا افرادش را وادار کند یک سال دیگر شرایط سخت و طاقتفرسا را تحمل کنند، دم برنیاورند و همچنان به مانند روبات به آنان خدمت کنند.
مرتضی حیدرزاده، فراق
انتهای پیام