• امروز : شنبه - ۳۰ فروردین - ۱۴۰۴
  • برابر با : Saturday - 19 April - 2025

ماجرای فرار «احمد توکلی» با ۱۲۰ هزار دلار پول از فرقه رجوی / بمب خبری که سال ۸۶ در «اشرف» منفجر شد

  • کد خبر : 51193
  • ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۷

سال ۱۳۸۶شمسی، در کمپ جهنمی‌ اشرف اتفاقی افتاد که تا مدت‌ها نقل محافل پنهانی بود: «احمد توکلی، یکی از اعضای قدیمی بخش خرید و مالی، با مبلغ هنگفتی پول فرار کرد.» مبلغی که برای بسیاری از ما، آرزویی دست‌نیافتنی به نظر می‌رسید.

ashraf 12 6

صبح زود، قبل از آنکه آفتاب سوزان بیابان، بردمد و روز طاقت‌فرسای دیگری آغاز شود، مسئولم با صدایی مضطرب مرا به دفترش فراخواند. هنوز چشمانم درست نمی‌دید و خواب از سرم نپریده بود، اما لحن او آن‌قدر جدی بود که با عجله خودم را به محل کار رساندم. در راهرو، با صحنه‌ای غیرمنتظره مواجه شدم. اکثر افراد را فرا خوانده بودند و همه با چهره‌هایی درهم و نگاه‌هایی نگران، دور هم جمع شده بودند و پچ‌پچ می‌کردند. حس کردم اتفاقی ناخوشایند افتاده که اینگونه سران را آشفته کرده و به آنجا کشانده است.

مسئولم، که معمولاً فردی خون‌سرد بود، این بار دستپاچه به نظر می‌رسید. با اشاره‌ای مرا به داخل اتاقش فراخواند و با صدایی که سعی می‌کرد آرامشش را حفظ کند، گفت: «باید تمام حساب و کتاب های مالی را چک کنیم مبالغ هنگفتی پول گم شده»

 در میان هیاهو و اضطراب، هیچ‌کس توضیح دقیقی نمی‌داد که چه خبر شده است. فقط می‌دانستیم که ماجرا جدی است و وضعیت بحرانی است. طبق تجربه‌ای که از سال‌ها کار در آن محیط پرتنش کسب کرده بودم، حدس زدم که یا یک خرابکاری بزرگ رخ داده، یا یک فرار مهم اتفاق افتاده است.

روزها به کندی می‌گذشت و اخبار ضد و نقیضی به گوش می‌رسید. تا اینکه چند روز بعد، از حقیقت ماجرا مطلع شدیم. احمد توکلی، با استفاده از موقعیت خود و با مبلغی بیش از ۱۲۰ هزار دلار که در اختیارش بود، هنگام مأموریت خرید به یکی از شهرهای اطراف، ناپدید شده بود و دیگر به سازمان بازنگشته بود.

این خبر، مانند بمبی در کمپ منفجر شد. بخش مالی، که مسئول مستقیم این سهل‌انگاری بود، به شدت تحت فشار قرار گرفت. سران سازمان، که از خشم و نگرانی به خود می‌پیچیدند، به دنبال مقصر می‌گشتند و هر لحظه احتمال تنبیه و توبیخ، فضا را سنگین‌تر می‌کرد.

به دستور مریم قجر، تمام سران قسمت‌ها به حالت تعلیق درآمدند و تا چند هفته از کار برکنار شدند. آن‌ها مجبور شدند به مدت چند هفته از بام تا شام پرونده های اعضای خود را مطالعه نموده و زیر و رو کنند، به امید آنکه بتوانند افرادی مشابه احمد را کشف نمایند. و اثبات کنند می توانند افراد احتمالی که ممکن است در آینده به مانند او فرار کنند را کشف نموده و یا حداقل، بی‌گناهی خود را ثابت کنند.

علاوه بر این، تمام سوابق و پرونده‌های وضعیت مردان بخش تهیه و تجهیز و مالی، با دقت و وسواس بیشتری بررسی شد. هر کسی که کوچک‌ترین سوء سابقه‌ای داشت، به سرعت از کار برکنار می‌شد و یا به بخش‌های کم‌اهمیت‌تر منتقل می‌شد. در عرض یک هفته، حدود نیمی از مردان این بخش‌ها، جایگاه خود را از دست دادند و انگ “نامناسب” بر پیشانی‌شان خورد.

تا قبل از این حادثه، روال کار به این صورت بود که از سال‌ها قبل پول نقد از همه بخش‌ها جمع‌آوری شده وفقط افراد مالی هر بخش و ستاد پول در اختیار داشتند. اصولاً پولی به صورت فیزیکی دست کسی نبود، اما احمد توکلی با توجه به نوع کارش توانسته بود با زیرکی و استفاده از خلأهای موجود، مبلغ قابل توجهی را با خود ببرد.

بعد از این اقدام جالب، قوانین سخت‌گیرانه‌تری وضع شد. ممنوع شد که حتی یک دینار یا دلار به صورت نقد دست کسی باشد. اختیارات مالی سرکردگان قسمت‌ها به شدت محدود شد و قرار شد تمام مبادلات، فقط از طریق اعتبار و حواله انجام شود. در بخش تهیه و تجهیز، کنترل‌ها به مراتب بیشتر شد. تا مدت‌ها، مردان اجازه خرید و خروج از کمپ را نداشتند و پس از آن هم، ضوابط پیچیده‌ای وضع شد مبنی بر اینکه تیم‌های خرید حتماً باید سه الی چهار نفره باشند و یک سرتیم قابل اعتماد و قدیمی، مسئولیت حمل و نگهداری پول را بر عهده داشته باشد.

مثل همیشه، فشارها، کنترل‌ها و توبیخات، گریبان افراد بی‌گناه را می‌گرفت و همه باید تاوان پس می دادند. چند ماه بعد، رجوی جلسه‌ای اضطراری تشکیل داد و در حالی که خشم و عصبانیت از چهره‌اش می‌بارید، گفت: «احمد توکلی، یک خائن است، او با بیش از ۱۲۰ هزار دلار پول ما فرار کرده و یک شبه صاحب ثروت افسانه‌ای شده است. او با این کارش، به اعتماد ما خیانت کرده و ضربه بزرگی به سازمان وارد کرده است.»

در طول جلسه، بارها و بارها سرکردگان زیردست خود را مورد سرزنش و تحقیر قرار داد و آن‌ها را متهم کرد که نسبت به اعضای خود بی‌تفاوت بوده‌اند و نتوانسته‌اند او را شناسایی کنند.

اما در خفا، ماجرا طور دیگری بود. در میان اعضای عام، صحبت از این فرار جسورانه، با لبخند و رضایت پنهانی همراه بود. بسیاری از ما، که سال‌ها تحت فشار و تحقیر بودیم، احمد را به عنوان یک قهرمان و انتقام‌جو می‌دیدیم. با اشاره و چشمک، به یکدیگر می‌گفتیم: «بالاخره یکی پیدا شد که انتقام ما را بگیرد. نوش جانش پولی که برده. حقش بود.»

آری، احمد توکلی ، به خاطر سال‌ها نارضایتی و تحقیر و به خاطر تمام بلاهایی که سازمان بر سرش آورده بود، تصمیم جانانه‌ای گرفت و یکی از معدود افرادی بود که با بدست اوردن دهها هزارردلار پول و فراری موفق، توانست هم انتقام خود را بگیرد و هم برای همیشه از آن جهنم رهایی یابد. فراری که تا سال‌ها، به عنوان نمادی از مقاومت و امید در میان ما زنده ماند.

مرضیه رئیس‌الساداتی

فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=51193