جواب حسین نژاد به نامۀ دفتر کمیساریا در آلبانی
در پاسخ به نامۀ جمعی خانواده ها
اراده و خواست فردی در فرقۀ رجوی معنی ندارد هر چه هست دستور و خط داده شده از رهبری فرقه می باشد
پیوند رهایی: خانواده های اسرای فرقۀ رجوی در تاریخ ۵ فوریۀ ۲۰۱۶ نامه ای به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در تیرانا با امضای۱۷ خانواده از خانواده های افراد منتقل شده از کمپ لیبرتی به تیرانا پایتخت آلبانی فرستاده بودند با متن زیر:
دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در تیرانا (آلبانی)
با سلام
ما جمعی از خانوادههای افراد محصور در کمپ تیرانا مقر افراد سازمان مجاهدین خلق(MKO) در آلبانی، بهعرض میرسانیم که عزیزان ما سالهاست که در دست (MKO) گرفتارند. ما در این سالها بارها برای ملاقات ایشان بهعراق رفتیم اما (MKO) اجازه ملاقات بما نداد. اکنون عزیزان ما با همت کمیساریا به آلبانی منتقل شدهاند و ما سالهاست در حسرت دیدار عزیزانمان میسوزیم. ما از شما تقاضای یاری داریم و استدعا میکنیم ترتیبی اتخاذ کنید تا بتوانیم با نظارت شما و دولت محترم آلبانی، با عزیزانمان ملاقات کنیم. ما از شما استدعا داریم که این ملاقات بدون حضور عوامل (MKO) باشد. قبلا از بذل توجه و مساعدت شما سپاسگزاریم و منتظر اقدامات انساندوستانهی شما در این راستا هستیم.
جمعه ۵ فوریه ۲۰۱۶
دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در تیرانا در پاسخ به نامۀ خانواده ها نامۀ زیر را به آنان به زبان فارسی و به تاریخ ۹ فوریۀ ۲۰۱۶ فرستاده که متن آن را در زیر می آوریم: (نامه احتمالا ترجمه شده توسط مترجم افغانی یا غیر ایرانی کمیساریای آلبانی است لذا دارای اغلاط انشائی و املائی می باشد):
با سلام
کمیساری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهنده گان دریافت نامه شما را تایید نموده و در پاسخ مینگارد که با توجه به اصل رعایت امر راز داری و حفظ اطلاعات افراد کمیساریا تنها آنعده پیام های که مستقیمآ و به گونه انفرادی از خانواده ها دریافت میکند را میتواند مورور نماید. با توجه به این فامیل ها میتوانند راستآ و به شکل انفرادی – درصورتیکه خواسته باشند- با ما تماس گیرند.
لطفآ توجه فرمایید که کمیساریا هیچ نوع اطلاعات افراد را بدون رضایت فرد مورد نظر با هیچ احدی دیگری نمیتواند شریک سازد. هرگاه فرد مورد نظر رضایت نداشته باشد کمیساریا هیچ نوع اطلاعات وی را برای کسی نمیتواند بدهد.
لطفآ توجه نماید که شما میتوانید همچنان به زبان فارسی پیام های خویش را ارسال دارید.
با احترام
کمیساری تیرانا
۹ فوریه ۲۰۱۶
در جواب آن نامۀ کمیساریا از آنجا که توصیه کرده نامۀ انفرادی نوشته شود اینجانب علی حسین نژاد از امضا کنندگان نامۀ جمعی خانواده ها نامۀ جوابیۀ زیر را به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در آلبانی نوشته و ارسال کردم.
با سلام
ریاست محترم دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در آلبانی
جواب نامه:
با سلام و احترام؛
اینجانب علی حسین نژاد از ساکنان سابق کمپهای اشرف و لیبرتی در عراق که سه سال پیش بعد از سی سال عضویت در سازمان مجاهدین خلق و کار در داخل تشکیلات آن در فرانسه و عراق جدا شده و به کمک هیأت بازدید کنندۀ سازمان ملل متحد از کمپ لیبرتی بیرون آمدم و اکنون در فرانسه محل پناهندگی و اقامت قدیمم بسر می برم پدر زینب حسین نژاد انتقال یافته از کمپ لیبرتی به آلبانی در ماه اکتبر گذشته هستم. دخترم زینب اکنون در آلبانی در تشکیلات مخوف و فرقه ای و بستۀ این سازمان در آلبانی است.
پاسخ یک نامۀ جمعی خانواده ها به شما را در تاریخ ۹ فوریه ۲۰۱۶ از شما دریافت کردم. اولا اینجانب و همۀ خانواده های افراد گرفتار در سازمان مجاهدین خلق خوشحال شدیم که پاسخ نامه مان را به زبان فارسی داده اید و نیز قید کرده اید که ما می توانیم به زبان فارسی هم با شما مکاتبه کنیم. ثانیا این امر را که نوشته اید نامه ها جمعی نباشد بلکه انفرادی باشد مراعات خواهیم کرد و ما خانواده ها از این به بعد هر یک جدا گانه با نام عزیزمان در آلبانی در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق با شما مکاتبه خواهیم نمود.
اما در مورد اصل مطالب نامه تان به اینجانب و در حقیقت به همۀ خانواده های امضا کنندۀ نامۀ جمعی قبلی نکات زیر را مورد تأکید و یادآوری قرار می دهم:
۱- شما به اصل رعایت رازداری و حفظ اطلاعات افراد اشاره کرده و نوشته اید که کمیساریا نمی تواند اطلاعات افراد را بدون رضایت فرد به کسی بدهد. در این رابطه تأکید می کنم که هرگز هیچ خانواده ای تا کنون نه کتبی و نه شفاهی از هیچ مرجعی خواستار دادن رازهای شخصی و اطلاعات فردی یا جمعی عزیزشان به آنان نبوده و نشده است برای اینکه خصوصیات و اطلاعات و مشخصات فردی هر انسان را علاوه بر خود او کسی بهتر از خانواده اش نمی داند و در همۀ جوامع بشری این خانواده ها هستند که رازدار افراد می باشند و اطلاعات و مشخصات عزیز خودشان را بدون رضایت او به کسی نمی دهند و نباید بدهند. از این رو ما خانواده ها هیچ نیازی نداریم کسی رازها و اطلاعات و مشخصات فردی فرزندانمان و عزیزانمان را به ما بدهد چون ما بهتر از هر کسی آنها را می شناسیم و خانواده همیشه نزدیکترین و محرم ترین نهاد جامعه برای هر کس و محرم رازها و بهترین رازدار او می باشد.
۲- اینجانب و خانواده های امضا کنندۀ نامه تنها از شما خواستار کمک به دیدار و تماسمان با فرزند و عضو خانواده مان شدیم و خواستیم که به ما خانواده ها که سالها است از وضعیت و سلامتی عزیزمان خبر نداریم خبری بدهید و این حتی نیازی به گفتگو با او توسط شما را هم ندارد بلکه شما حد اقل می توانید به ما بگویید که فرزندمان سلامت است یا نه و یا حد اقل آخرین عکسی از او را به ما خانواده ها بفرستید که این ابتدایی ترین و کمترین حق یک خانوادۀ بشری است که شما به عنوان یک سازمان حقوق بشری باید حافظ آن باشید. اعلام سلامتی و سرنوشت فرد به خانواده اش در هیچ جای دنیا راز و اطلاعات خصوصی فرد محسوب نمی شود بلکه در همه جای دنیا حتی به فرد زندانی و بلکه خطرناکترین زندانی هم که پرونده ای سنگین و پر رازی دارد اجازۀ ملاقات با افراد درجه یک خانواده اش را می دهند و نه به کسی دیگر زیرا تنها آنها را محرم راز و عواطف فرد و رازدار او می شناسند.
۳- شما به عنوان یک سازمان بین المللی که سالیان متمادی با سازمان مجاهدین خلق کار و برخورد کرده اید حتما می دانید این سازمان چنانکه اینجانب در طول سی سال عضویت و مسئولیت و کار در تشکیلات آن تجربه کرده ام دارای یک تشکیلات کاملا بسته و سفت و سختی است که در آن فرد عضو تشکیلات هیچ اختیار و فکری و اراده ای آزاد از خودش ندارد و خواست و حرف بیان شده علنی توسط افراد به هیچوجه خواست و حرف واقعی دل فرد نیست بلکه نتیجۀ تلقینات و دستورات و خطوط و رهنمودهایی است که رهبری تشکیلات سازمان به او می دهد و او چون ارتباطش با دنیای بیرون قطع است و هیچ حرفی و خبری را به جز آنچه سازمان به او می دهد نمی شنود و نمی خواند جرأت بیان درون خود را ندارد زیرا علاوه بر انواع حسابرسیها و نشستهای کنترلی و تفتیش افکار و کنکاشهای اذهان گفتگوهای خصوصی افراد با یکدیگر نیز کنترل می شود لذا فرد در این سازمان همیشه به صورت ناخودآگاه در نوعی ترس از برخورد با واقعیت بیرون و بیان خواست واقعی خود به سر می برد.
به عنوان مثال من با دخترم زینب که اکنون در آلبانی است به مدت بیست سال در مقرهای سازمان مجاهدین خلق و بیشتر در پادگان نظامی اشرف متعلق به سازمان در عراق بودیم ولی با آنکه هر دو در تشکیلات سازمان کار می کردیم فقط سالی یک بار در عید نوروز (عید اول سال ایرانی) به ما اجازۀ یکی دو ساعت ملاقات می دادند که در آن مدت اندک هم به هیچوجه نمی توانستیم هر حرفی که می خواهیم به همدیگر بزنیم چون با انواع ترفندها تحت کنترل و مراقبت قرار داشتیم. من این موضوع را به آقای کوبلر نمایندۀ سابق دبیر کل ملل متحد در عراق بعد از خروجم از کمپ لیبرتی گفتم که خیلی تعجب کرد و این موضوع را که خانواده ها حتی در داخل سازمان مجاهدین هم نمی توانند هر وقت بخواهند همدیگر را ببینند و صحبت کنند در گزارش نیمه سالانۀ خود در سال ۲۰۱۳ خطاب به شورای امنیت درج کرده بود.
اما در عید نوروز سال ایرانی ۹۱ برابر با مارس ۲۰۱۲ میلادی که هر دوی ما در قرارگاه اشرف بودیم حتی ملاقات عید هم به من و دخترم ندادند لذا آخرین دیدار من با دخترم عید نوروز سال ۹۰ ایرانی برابر با مارس ۲۰۱۱ بود یعنی من اکنون ۵ سال است که دخترم را ندیده و هیچ تماسی با او نداشته ام و هیچ خبری هم از سلامتی او ندارم و تنها از انتقال او به آلبانی مطلع هستم. اما می دانید که خانواده هایی که خودشان در سازمان نبودند و نیستند و فرزندشان در سازمان مجاهدین می باشد دهها سال و بعضا سی سال است که از فرزندشان بی اطلاع هستند.
من و دخترم همیشه دلمان می خواست که حد اقل در مناسبتهای مختلف همدیگر را ببینیم و هر چه می خواهیم به همدیگر آزادانه بگوییم ولی این سیستم تشکیلاتی سازمان مجاهدین بود که به ما تحمیل کرده بود که خواستار دیدار همدیگر نشویم و موقع دیدار عید نوروز هم هر حرفی را به همدیگر نگوییم.
۴ – دختر کوچکتر اینجانب در تهران زندگی می کند. او در عمر خودش حتی یک بار هم خواهرش زینب را ندیده است و تا کنون دو بار به دم در لیبرتی مراجعه کرده و در چند قدمی خواهرش قرار گرفته است ولی موفق به دیدار و صحبت با او نشده است. و کمیساریا می گوید که او خودش نمی خواهد با اعضای خانواده اش دیدار کند. ملاحظه کنید آیا منطقی است تصور شود فردی که در عمرش خواهر خودش را ندیده است و در یک روز آن خواهر در چند قدمی او قرار گرفته است ولی قلبا و واقعا نخواهد خواهر خودش را ببیند؟ یا توجه کنید حتی اینجانب به عنوان پدر زینب سال گذشته نامه ای به خود او نوشتم و توسط سازمان ملل به او فرستادم و نامه ام را شخص آقای مولادیوف نمایندۀ سابق دبیر کل ملل متحد در بغداد موقع دیدارش از کمپ لیبرتی به دخترم زینب داد ولی او از گرفتن نامه خودداری کرد! آیا این خواست واقعی او است؟ آیا فکر نمی کنید که اگر انسان آزاد باشد حتما می خواهد حتی نامۀ رسیده از دشمنش را هم بخواند تا چه رسد به نامۀ رسیده از پدرش باشد؟ آیا فکر نمی کنید که این دستور و خط تشکیلات و رهبری سازمان مجاهدین خلق می باشد؟ وقتی چند ده یا چند صد و در اینجا چند هزار نفر یک نوع رفتاری دارند و یک حرف می زنند و یک خط مشخصی را در برخورد با یک موضوع می روند مشخصا نشان از عدم وجود آزادی فردی و اراده و خواست آزاد در داخل آن جمع و تشکیلات می باشد و حتما باید برای رفع این محدودیت و برقراری آزادی افراد و بیان آزاد اراده ها رهبری آن جمع و تشکیلات تحت فشار و برخورد جدی و قانونی قرار بگیرد تا عوامل ترس و بی اطلاعی و دلهره و احساس کنترل مداوم را از ذهن و روان و فکر افراد بردارد و آنها را در بیان خواست و ارادۀ خودشان آزاد بگذارد و یا آن رهبری به آنان دستورات و رهنمودها طبق حقوق انسانی اولیه شان و قوانین و حقوق بین الملل از جمله حق ارتباط با رسانه ها و بیرون تشکیلات و بویژه و در درجۀ اول با خانواده هایشان صادر کند. اکنون در اروپا و مشخصا در بلژیک افرادی را که جوانان مسلمان را در اروپا مغزشویی کرده و به پیوستن به گروه تروریستی و مرگبار می کشانند دستگیر کرده اند و هیچ مقامی نگفته که آنها با اراده و آزادی خودشان به این دار و دستۀ مرگ پیوسته اند.
۵- سازمان مجاهدین خلق چنانکه ما به عنوان اعضای قدیمی آن به خوبی می دانیم اکنون دیگر هیچگونه مسألۀ اطلاعاتی مربوط به امنیت افرادش ندارد زیرا چنانکه اینجانب به عنوان مترجم ارشد بخش روابط خارجی سازمان به مدت ۲۵ سال در عراق و مشخصا در ده سال بعد از سقوط رژیم پیشین عراق شاهدش بودم تمامی اسامی و اطلاعات مربوط به افراد توسط آمریکاییها شناخته و ثبت شده و خود سازمان نیز بارها لیست افرادش را تسلیم سازمان ملل و دولت عراق کرده و تک به تک افراد توسط آمریکا و سازمان ملل و دولت عراق مورد مصاحبه قرار گرفته اند و هیچگونه مبارزه ای چریکی و مخفی نیز در شرایط کنونی سازمان مجاهدین در کار نیست تا موضوع اطلاعات در کار باشد بلکه اینها همه بهانه و توجیه و پوشش توسط رهبری سازمان مجاهدین خلق می باشد تا مانع ارتباط افراد با بیرون بویژه با خانواده شود چرا که در این صورت پی به واقعیتهای بیرون خواهند برد و از این فرقه جدا خواهند شد و در نتیجه این فرقه فروخواهد باشید و الا اگر رهبری سازمان به افراد خودش اعتماد داشت هر گز از دیدار افرادش با خانواده هایشان با هر عقیده و مرام و هر موضع در قبال این فرقه باشند جلوگیری نمی کرد.
۶- اینجانب و دیگر خانواده ها وقتی اطلاعیۀ شماره ۱۳ کمیساریا را خواندیم از یک طرف به علت تأکید بر سرعت گرفتن انتقال افراد به خارج عراق و تخلیۀ هر چه زودتر کمپ لیبرتی که در نتیجۀ فشارهای بر حق و مثبت کمیساریا بر روی رهبری سازمان مجاهدین صورت گرفته خوشحال شدیم چرا که رهبری سازمان خواهان باقی ماندن افراد در عراق بوده و می باشد. از طرف دیگر اینکه کمیساریا راضی شده که با همۀ کمکهای مالی هنگفت سازمان ملل و آمریکا وحتی خود دولت عراق به پروژۀ انتقال افراد از عراق بخش عمده ای از هزینه های انتقال و ادارۀ امور و زندگی افراد را رهبری سازمان مجاهدین به پیشنهاد خودش بر عهده بگیرد موجب ناراحتی و نگرانی شدید ما شده چرا که هدف رهبری این فرقه از این خاصه خرجیها کاستن و بیرون آمدن از فشارها و نظارت کمیساریا بر ادارۀ امور انتقال و استقرار افراد در آلبانی و سلب اختیار و حق کمیساریا در نظارت بر تصمیم گیری و حق انتخاب افراد می باشد تا آنها را همیشه وابسته به خودش نگهدارد و حتی آنهایی را که در آلبانی از این سازمان جدا می شوند تحت کنترل خودش نگه دارد و متأسفانه رهبران فرقه در این ترفند خود تا حدودی موفق شده اند. این نوع سازش و تسلیم شدن کمیساریا به خواست رهبران سازمان مجاهدین خلق امری کاملا غیر اخلاقی و خلاف قوانین پناهندگی و حقوق بشری بین المللی است.
با توجه به نکات فوق اینجانب از آن ریاست محترم دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در آلبانی درخواست می کنم که با این سازمان و سرانش به عنوان یک سکت و فرقه برخورد کنید زیرا سالها است که این سازمان دیگر یک سازمان سیاسی نیست بلکه یک سکت و فرقه می باشد و افراد را مورد مغزشویی قرار می دهد و با قطع رابطۀ آنان با بیرون و خانواده ذهن آنان را به صورت یک طرفه ساختار می دهد و در عین حال با انواع شگردها و ترفندها و مکانیزمهای کنترلی خاص فرقه ها آنها را از بیان خواست و اراده و میل واقعی خود باز می دارد.
پس در این راستا کمیساریا باید سران این سازمان را برای لغو محدودیتهای یاد شده بویژه ممنوعیت تماس و دیدار با خانواده که زیر گذاشتن یکی از ابتدایی ترین حقوق بشر می باشد و آزاد گذاشتن افراد در تصمیم گیری برای سرنوشت خودشان تحت فشار قرار بدهد و آنها را از اعمال کنترل بر افراد بویژه جدا شدگان در آلبانی منع کند.
همچنین اینجانب به عنوان شخص خودم و یک پدر از دفتر کمیساریا در آلبانی خواستار دخالت برای آزاد گذاشتن دخترم زینب در ارتباط با اینجانب و بویژه تماس و دیدار با خواهر کوچکترش مونا (آذر) حسین نژاد ساکن تهران که در عمرش او را ندیده است می باشم.
با سپاس قبلی از اقدامات لازم و قانونی و انسانی شما.
علی حسین نژاد – پاریس
۱۲ فوریۀ ۲۰۱۶