• امروز : چهارشنبه - ۲۲ اسفند - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 12 March - 2025

جریان‌شناسی مواجهه با نفاق از نگاه آیت‌الله ربانی شیرازی

  • کد خبر : 50866
  • ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۹:۴۱

آیت‌الله ربانی شیرازی از آغازین چهره‌هایی است که بروز چپگرایی در سازمان موسوم به مجاهدین خلق را دریافت و در راستای آگاهی بخشی به عناصر فریب خورده سازمان، به تلاشی آگاهی بخش دست زد.

26297 629

به گزارش فراق، روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز رحلت شهادت گونه عالم مجاهد، زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی است. هم او که به رغم ایفای نقشی مهم در مبارزات نهضت اسلامی و نیز ایجاد نظام برآمده از آن، کمتر در باره‌اش سخن می‌رود. در مقال پی آمده یکی از سرفصل‌های مهم حیات وی، یعنی مواجهه با جریان نفاق مورد بازخوانی تحلیلی قرار گرفته است. امید آن که تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 

پیش از آغاز سخن در باب مبارزات آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی، آشنایی با تاریخچه زندگی وی به هنگام می‌نماید. این امر موجب می‌شود، فهم برخی رخداد‌ها در زندگی او، به سهولت انجام پذیرد. بر پرتال امام خمینی، در این باره تک نگاشته‌ای وجود دارد که مقصود ما را برآورده می‌سازد:

«آیت‌الله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، در سال ۱۳۰۱ ش، در شیراز دیده به جهان گشود و از سال ۱۳۱۸، به تحصیلات علوم دینی مشغول شد. وی فعالیت‌های دینی خود را از سال ۱۳۲۰ و با مبارزه علیه فرقه‌های صوفیه، بابیه و بهائیه شروع کرد و از سال ۱۳۲۷ ش، در محضر آیت‌الله العظمی بروجردی در قم به شاگردی مشغول شد و پس از رحلت آن مرجع بزرگ، از نخستین افرادی بود که مرجعیت حضرت امام‌خمینی را مطرح نمود. وی همزمان با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام راحل، مبارزات سیاسی خویش را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد. به ویژه پس از پخش جزوات دروس ولایت فقیه رهبر کبیر انقلاب در سال ۱۳۴۹‌ش، آیت‌الله ربانی درصدد برآمد تا با سازماندهی روحانیون انقلابی و فرستادن آنها به نقاط مختلف کشور، مردم و انقلابیون را با نظرات امام آشنا نموده و نام و یاد او را در دل‌ها زنده نگه دارد. بعد از مدتی ساواک به همین دلیل، وی را دستگیر کرد و به حبس فرستاد. ایشان از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷، بیش از ۱۵ بار به زندان افتاد و شکنجه‌های فراوانی را متحمل شد و حدود ۱۰ سال از عمرش را در زندان‌های طاغوت سپری کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نماینده امام‌خمینی در استان فارس و نماینده مردم استان فارس در مجلس خبرگان شد. سپس از سوی امام، به عضویت فقهای شورای نگهبان درآمد. در هشت فروردین سال ۱۳۶۰، به دست یک موتورسوار عضو گروه تروریستی فرقان، جلوی بیمارستان حافظ شیراز مورد سوء‌قصد قرار گرفت و از ناحیه گردن زخمی شد. پس از چندی و با تلاش پزشکان، وی سلامت خویش را بازیافت. ۱۱ ماه بعد از این حادثه نافرجام، در ۱۷ اسفند ۱۳۶۰، این عالم پرتکاپو در حالی که عازم تهران بود، بین راه اصفهان و قم و در سانحه‌ای مشکوک به لقاءالله پیوست و بعد از تشییع با شکوه، در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد…». 

مبارزات آیت‌الله ربانی شیرازی، از دوران طلبگی وی در شیراز و تلمذ نزد آیت‌الله سید نورالدین شیرازی آغاز شد. او پس از آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱، با بهره‌گیری از تجربیات پیشین، به این حرکت تاریخساز پیوست و دور جدیدی از مصاف خویش با نظام طاغوت را شکل داد. محمداسماعیل شیخانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در باب این مقطع از حیات سیاسی آن عالم مجاهد آورده است:

«پس از رحلت آیت‌الله بروجردی، شاه با ارسال پیام تسلیت به آیت‌الله سید محسن حکیم در عراق، خواست در ایران نبودن و ایرانی نبودن مرجع تقلید در اولویت باشد، اما بلافاصله برخی از روحانیون، به انجام فعالیت‌هایی برای خنثی کردن این توطئه پرداختند. از جمله علمایی که با این طرح مخالفت کردند، آیت‌الله ربانی شیرازی بود. وی در این زمان، ضرورت کار تشکیلاتی در میان علما و نیز گردهم آمدن آنان را کلید زد. ایشان در این مورد می‌گوید:، چون خبر داشتم شاه اقدامات ضد اسلامى خود را با وفات آیت‌الله بروجردى شروع مى‌کند، لذا پس از وفات ایشان مدرسین را در منزل آقاى حرم‌پناهى و چند جاى دیگر دعوت و پیشنهاد انتخاب مرجع واحد را مطرح کردم و در مقام نظرخواهى، پیشنهاد مرجعیت آقاى‌خمینى را دادم. در آن جلسه، این مطلب به ذائقه خیلى‌ها خوش نیامد و قبول ننمودند!… متعاقب مطرح شدن دروس حکومت اسلامی از سوی امام راحل، شکل و شمایل مبارزات انقلابی نیز از سوی مبارزان جهت‌دار شد و آیت‌الله ربانی شیرازی نیز متأثر از این ایده، به آموزش و تربیت نیرو و کادرسازی انقلابی دست زد. یکی از کادر‌های مرتبط با فعالیت‌های آیت‌الله ربانی شیرازی، گروه ابوذر بود که متعاقب دستگیری اعضای این گروه، آیت‌الله ربانی شیرازی نیز از سوی ساواک دستگیر شد. با این همه در جریان شکنجه‌های فراوان، مدرک و اعترافی از آیت‌الله ربانی عاید ساواک نشد! پس از این ماجرا، آن روحانی مجاهد به زندان قصر در تهران منتقل شد. از مهم‌ترین اتفاقات رخ‌داده در این برهه در زندان قصر، این بود که آیت‌الله ربانی شیرازی، مبتکر برپایی نماز جماعت اول وقت صبح در میان زندانیان شد، مسئله‌ای که اصلاً به مذاق رژیم و مسئولان زندان خوش نیامد و فشار‌ها و تندی‌ها با آیت‌الله ربانی شیرازی به عنوان بنیان‌گذار این حرکت، بیشتر شد. با وجود مصائبی که زندان برای آیت‌الله ربانی شیرازی داشت، به دلیل طولانی بودن نسبی مدت زمان حضور ایشان در زندان، فرصت مغتنمی نیز برای فعالیت‌های تحقیقاتی از سوی ایشان فراهم شد. در این زمان، تحقیقات و تعلیقاتی بر چند کتاب از جمله وسائل‌الشیعه، از سوی آیت‌الله ربانی شیرازی نگاشته شد…». 

بی تردید آیت‌الله ربانی شیرازی از آغازین چهره‌هایی است که بروز چپگرایی در سازمان موسوم به مجاهدین خلق را دریافت و در‌باره آن هشدار داد. او علاوه بر این، در راستای آگاهی بخشی به عناصر فریب خورده سازمان، تلاش کرد. محمدمهدی ربانی شیرازی، فرزند آن روحانی پرتکاپو، در این فقره معتقد است:

«تا سال ۱۳۵۲، همه روحانیون نگاه مثبتی به مجاهدین خلق داشتند و آنها هم بدون روحانیون، نمی‌توانستند به مبارزات‌شان ادامه دهند. تمام روحانیونی که در فاصله سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳ دستگیر شدند، به‌نوعی مرتبط با مجاهدین خلق دستگیر شدند، اما به‌تدریج که انحرافات فکری و اعتقادی مجاهدین مشخص شد، روحانیون از آنها فاصله گرفتند. اولین کسی هم که در زندان متوجه این انحرافات شد، پدرم بود. پدرم می‌گفت: اگر قرار است جزوه‌های شناخت مبنای اعتقادی جوان‌ها قرار بگیرند، بهتر است بچه‌ها همان کتاب‌های مارکس و لنین را بخوانند که سالم‌تر هستند و تکلیف خواننده هم با آنها معلوم است! مجاهدین به‌جای اینکه بیایند و از روحانیون کمک بگیرند و انحرافات را رفع کنند، روی حرف خودشان ایستادند! من با مصطفی جوان خوشدل و کاظم ذوالانوار رفیق بودم و به آنها می‌گفتم: این راهی که سازمان مجاهدین دارد می‌رود، خطرناک است و روحانیت در ایران قوی است و کسی گوش به اینجور حرف‌ها نمی‌دهد. آن دو معتقد بودند، این حرف درست است و سازمان مجاهدین باید از روحانیون کمک فکری بگیرد، ولی رهبر سازمان، مسعود رجوی بود که به این حرف اعتقاد نداشت! پدرم معتقد بود جوان‌ها با جذب شدن به سازمان مجاهدین نهایتاً کمونیست می‌شوند، چون آموزش‌های آنها کمونیستی است و فقط رنگ و بوی دینی به آن می‌دهند و از امام حسین (ع) شاهد مثال می‌آورند! من مدتی همبند پدرم بودم و می‌دیدم ایشان چه تلاشی می‌کند که مجاهدین جزوه‌های آموزشی خود را عوض کنند، ولی تلاش‌های ایشان نتیجه نمی‌داد، چون حتی افرادی هم که مذهبی بودند، تشکیلات‌شان طوری بود که نمی‌توانستند، حرفشان را بزنند. در مدتی که در آنجا بودم، به عینه می‌دیدم پدرم چقدر تلاش می‌کردند، روی اعتقادات و باور‌های آنها کار کنند…». 

به موازات بالا گرفتن موج نهضت اسلامی، حساسیت آیت‌الله ربانی نسبت به نفوذ منافقین در صفوف انقلابیون نیز افزایش یافت. تا جایی که با حمل نماد‌های این گروه، در دیدار‌های مردمی با امام خمینی در مدرسه علوی، به جد مخالفت ورزید. در اثر «تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت‌الله ربانی شیرازی» از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع به ترتیب پی آمده روایت شده است:

«بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان منافقین می‌کوشیدند تا با اقداماتی، توجه امام خمینی را به خود جلب کنند. زمانی که امام در مدرسه علوی مستقر شدند، گرو‌ه‌های مختلف به دیدار ایشان می‌رفتند. در این زمان شهید حاج مهدی عراقی، مسئول انتظامات گروه‌ها و دستجاتی بود که برای دیدار امام شرفیاب می‌شدند. آیت‌الله ربانی شیرازی به وی گفته بود: هیچ گروه و دسته‌ای حق ندارد، تا با آرم، نام و پرچم خاصی به مدرسه علوی وارد شود، از این جهت شما هر کسی را که با پرچم آمد، پرچم‌ها را از دست آنان بگیرید و به مانند مردم عادی به دیدار امام سوق دهید و پس از پایان ملاقات و در هنگام بازگشت آنان، پرچم‌شان را به آنها تحویل بدهید… یک بار منافقین به دیدار امام خمینی آمدند و شهید عراقی بنا به وظیفه‌ای که آیت‌الله ربانی شیرازی برای وی تعیین کرده بود، از آنان خواست پرچم و آرمی را که با خود آورده بودند، به انتظامات تحویل بدهند. آنها هم مقاومت کرده و از این کار خودداری کردند! شهید عراقی هم کوتاه آمد و گفت: به داخل مدرسه بروید. همین که از در وارد شدند، آیت‌الله ربانی شیرازی که در این زمان در کنار امام حضور داشت، با شدت و بسیار جدی به شهید عراقی اشاره کرد، این آرم‌ها و پرچم‌ها را جمع‌آوری کنید. سپس به حاج احمد آقا که واسطه اول بین امام و بقیه روحانیت و شخصیت‌ها بود، گفت: در دفترت بنویس، اولین گروهی که اعلام مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی خواهد کرد، همین سازمان منافقین است… همین طور هم شد و منافقین اولین سازمانی بود که در خرداد ۱۳۶۰، علیه جمهوری اسلامی اعلام مبارزه مسلحانه کرد…». 

بی‌تردید منافقین بامشاهده مواضع قاطع آیت‌الله ربانی نسبت به خویش، مدت‌ها بود وی را در فهرست ترور خویش داشتند. با این همه آنان به اعضای خود یادآور شده بودند، این اقدام باید به شکلی گمراه کننده و بدون تظاهر انجام شود! زنده یاد رجبعلی رجبعلی طاهری در خاطرات خویش، ماوقع را اینگونه شرح داده است:

«ماجرای ترور آیت‌الله ربانی به این صورت بود که ایشان که یکی از فقهای عضو شورای نگهبان بودند، معمولاً با یک خودروی پاترول (جیپ استیشن سنگین) از شیراز به اصفهان و از آنجا به سمت دلیجان و تهران حرکت می‌کردند. در مسیر اصفهان به دلیجان، پیش از رسیدن به مقصد، خودرویی دیگر به شکلی حرکت کرد که ماشین ایشان را واژگون کرد و تیری هم به لاستیک خودرو شلیک شد! با این حال سرعت خودرو کم بود و به همین دلیل پس از واژگونی، راننده، محافظ و آیت‌الله ربانی، همگی سالم ماندند. پشت سرشان یک مینی‌بوس برای کمک توقف کرد، اما مینی‌بوس خالی بود. راننده مینی‌بوس با احترام، زیر بغل آیت‌الله ربانی را گرفت و گفت: آقا، بفرمایید شما را برسانیم. راننده و محافظ ایشان (که فکر می‌کنم سه یا چهار نفر بودند) همگی سوار مینی‌بوس شدند و به سمت دلیجان حرکت کردند. اما در دلیجان، آیت‌الله ربانی که سالم سوار مینی‌بوس شده بود، به‌صورت کشته‌شده تحویل داده شد! یکی از همراهان ایشان، احتمالاً راننده یا محافظ، هنوز زنده بود، اما او را هم به زور داخل سردخانه گذاشتند! روز بعد که در سردخانه را باز کردند، متوجه شدند، او هم فوت کرده است! فرد دیگری که همراه آیت‌الله ربانی بود نیز در شیراز در کارخانه روغن نباتی، گردنش را قطع کردند تا اسرار قتل فاش نشود! از سوی دیگر هادی هاشمی، مسئول دفتر امام جمعه، به تلویزیون اعلام کرد آیت‌الله ربانی در یک سانحه رانندگی با سرعت ۱۵۰کیلومتر، در جاده اصفهان به دلیجان کشته شده است. وقتی این خبر را شنیدم، به صحت آن شک کردم. حتی اگر خودروی استیشن در بهترین شرایط باشد و جاده هم کاملاً هموار، نمی‌توان بیش از ۸۰کیلومتر در ساعت سرعت گرفت، اما آنها مدعی بودند سرعت ۱۵۰ کیلومتر بوده است. از همان موقع، به ماجرا مشکوک شدم. در میان مردم اینگونه شایع شد که حادثه‌ای رخ داده، اما پس از دستگیری باند مهدی هاشمی، مدارک نشان داد آیت‌الله ربانی به شهادت رسیده است. متأسفانه برخی عوامل، مانع از احقاق حق ایشان شدند. ظاهراً ترور آیت‌الله ربانی، از قبل برنامه‌ریزی شده بود و آقای اسدالله لاجوردی دادستان کل تهران، مسئول پیگیری پرونده این ترور‌ها بود. پیش‌تر مدارک کشف‌شده از خانه موسی خیابانی هم نشان داده بود، آیت‌الله ربانی باید به شیوه‌ای خاص و ویژه ترور شود. من نزد آیت‌الله ربانی رفتم و به ایشان گفتم: چنین سندی وجود دارد. ایشان در پاسخ گفتند: به من هم گفته‌اند، اما نمی‌دانم این طریق ویژه چیست؟ در آن زمان، ما تصور می‌کردیم شاید منظورشان عملیاتی انتحاری باشد، مانند ترور آقای دستغیب. اما بعد‌ها مشخص شد طریق ویژه، یعنی ایشان را بکشند و سپس وانمود کنند تصادف رخ داده است! به همین شکل هم عمل کردند و آیت‌الله ربانی را به شهادت رساندند. یکی از تحلیل‌هایی که در آن زمان درباره ترور شهید آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله ربانی شیرازی مطرح می‌شد، این بود که باند مهدی هاشمی قصد داشت، پس از رحلت امام خمینی، آیت‌الله منتظری را به رهبری انقلاب برساند. حضور آیت‌الله ربانی و آیت‌الله بهشتی، شانس آیت‌الله منتظری برای به دست گرفتن رهبری را کاهش می‌داد و به همین دلیل، این ترور‌ها برنامه‌ریزی شده بود…». 

بی تردید آیت‌الله ربانی‌شیرازی، قربانی قاطعیت و نرمش‌ناپذیری خویش در برابر باطل شد. وجود این خصلت در آن مبارز دیرین، مورد اذعان امام خمینی، در پیام تسلیت به مناسبت ارتحال ایشان شد:

«با کمال تأسف رحلت غم انگیز جناب حجت الاسلام و المسلمین، مجاهد عزیز، آقای ربانی شیرازی را به اسلام و اولیای معظم اسلام، به ویژه حضرت بقیه‌الله (أرواحنا فداه) و به ملت شریف و حوزه‌های علمیه و اهالی محترم فارس و بازماندگان این فقید سعید، تسلیت عرض می‌کنم. در طول تاریخ، مدعیان فضیلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد به حق و دین بسیار بوده‌اند و هستند، لکن صاحبان فضایل و مجاهده و تعهد به حق و حقیقت در اقلیتند و تنها در سختی‌ها و گرفتاری‌ها و حقگویی‌ها در مقابل قدرت‌های شیطانی است که مدعیان لافزن از متعهدان بی‌سر و صدا و خالصان فداکار از مغشوشان ریاکار متمایز می‌شوند. مرحوم مجاهد سعید و ارزشمند، ربانی شیرازی که اکنون در جوار حق آرمیده و ما از برکات وجودش محروم شده‌ایم، از این اقلیت بود. او در طول زندگانی شرافتمندانه خود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، در مقابل باطل و باطل‌ها ایستاد و از خود نرمش نشان نداد. او در حبسه ا و زجر‌ها و ناملایمات، با قامت راست انسان‌های متعهد ایستادگی کرد و تسلیم نشد. او- که خدایش رحمت کند و به جوار قرب حضرتش بپذیرد – با روحی ملایم در مقابل دوستان و مؤمنان و مقاوم در برابر دشمنان خلق، به لقاءالله پیوست و ما عقب ماندگان که احتیاج به این مردان حق داریم، از آن کمال و جمال محرومیم…». 

امروزه با سپری شدن ۴۶ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و ضربات جریان نفاق و التقاط به نظام برآمده از آن، به نیکی می‌توان علل حساسیت عالمانی بصیر، چون آیت‌الله عبدالرحیم ربانی‌شیرازی و آیت‌الله مرتضی مطهری را، نسبت به این پدیده دریافت. هم از این روی لازم است در شرایط کنونی، به بازخوانی حیات و اندیشه‌های این مجاهدان آگاه پرداخت و از منش و روش ایشان درس گرفت.

احمدرضا صدری

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=50866

نوشته های مشابه

۲۱اسفند
نقض سیستماتیک حقوق انسانی با شعارهای فریبنده
۱۹اسفند
زنان تهی گشته از هویت زنانه در قفس ایدئولوژی
بررسی جایگاه زنان در فرقه رجوی؛ از ابزار پوششی تا بردگی ایدئولوژیک

زنان تهی گشته از هویت زنانه در قفس ایدئولوژی