• امروز : چهارشنبه - ۱۷ بهمن - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 5 February - 2025

افشاگری از اتاق‌های مخصوص شکنجه در مقرهای «اشرف» + فیلم

  • کد خبر : 50488
  • 05 فوریه 2025 - 9:42

عضو جدا شده از فرقه رجوی ساکن پاریس از ماجرای اتاق‌های مخصوص شکنجه در مقرهای «اشرف» پرده برداشت.

court 2025 27 6

به گزارش فراق، عیسی آزاده از اعضای جدا شده فرقه رجوی ساکن پاریس در ارتباط مجازی با جلسه ۲۷ دادگاه محاکمه سرکردگان این فرقه در تهران اظهار داشت: منافقین یک مقر بزرگ ساخته بودند و افراد مختلف را برای آموزش پارتیزانی به آنجا می‌آوردند. من متوجه شدم که این افراد را نصف شبانه از آنجا خارج می‌کنند. هرچند وقت یکبار سید محمد دربندی سیگارودی، مجید عالمیان و بهرام جنت صادقی می‌آمدند و روی سر افراد، وسایل کمد این افراد را نیز در کیسه‌های زباله مشکی جمع می‌کردند و افراد را با ماشین‌های لندکروز از آنجا می‌بردند.

وی ادامه داد: من که متوجه این اتفاق شدم یک شب مرا صدا کردند و سیگارودی برگه‌ای را جلوی من گذاشت و از من خواست آن برگه را امضا کنم. روی آن برگه نوشته شده بود: اینجانب به عنوان نیروی نفوذی از طرف نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران برای نفوذ و ترور رهبری به اینجا آمدم. من پس از مطالعه مفاد این برگه، آن را مچاله کرده و به صورت سیگارودی پرت کرده و با آنها درگیر شدم. با چاقو به بازوی من ضربه زدند که هنوز آثار آن وجود دارد و دو تا از مهره‌های کمر من شکست. من به حالت فلج وارد اروپا شدم و در کلینیکی در پاریس دو بار تحت عمل جراحی قرار گرفتم به نحوی که من با وضعیت من هنوز کاملا بهبود پیدا نکرده است.

آزاده اضافه کرد: حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر آنجا با من درگیر شدند و پس از زد و خورد فراوان بیهوش شدم و همان جا افتادم. سپس مرا به بیمارستان رساندند و با همان وضعیت و بخیه‌های روی بازو مرا داخل سلول انفرادی حبس کردند.

قاضی گفت: جزئیات شکنجه را بیان کنید.

این عضو جداشده سازمان بیان کرد: من وقتی به این کار آنها اعتراض کردم به من حمله کردند. اعتراض کردم و گفتم چرا مرا شکنجه می‌کنید؟ مگر من دشمن شما هستم؟ البته آنها برای شکنجه‌های خود زمینه‌سازی می‌کردند و وقتی که آن برگه را جلوی من گذاشتند متوجه شدم که به دنبال زمینه‌سازی برای شکنجه من هستند و این یکی از شگردهای تشکیلات است. دست‌ها و پاهای مرا از پشت بستند و بسیار وحشیانه با لگد مرا می‌زدند. این شکنجه‌ها به قدری وحشیانه بود که من تصور نمی‌کردم زنده بمانم و در چنین جا و موقعیت این جنایات را بیان کنم.

وی یادآور شد: پس از اینکه از سلول انفرادی خارج شدم مرا به یک اتاق ۶ در ۴ بردند که حدود ۵۰ نفر در آن اتاق زندانی بودند. یک حمام و یک دستشویی در گوشه‌ای از اتاق بود و یک پتوی ارتشی به من دادند که به عنوان روانداز از آن استفاده کنم.

آزاده ادامه داد: من دوستی به نام سعید سید مراد داشتم که در تشکیلات آدم صریحی بود و زیر بار حرف زور نمی‌رفت و به همین دلیل به زندان رفته بود. یک روز که در اتاق مذکور بودیم، سعید سید مراد را صدا کرد و بهرام جنت صادقی در همان مکان دستور داد که به او چشم‌بند بزنند و سعید را از آنجا بردند. ما صدای زجه و ناله سعید را به وضوح می‌شنیدیم و از ما کمک می‌خواست هر چند منافقین اتاق‌های مخصوصی برای شکنجه داشتند و آنها را مجهز به عایق صدا کرده بودند. بعد از چند ساعت، ۴ نفر زیر دست و پای سعید را گرفته بودند و او را داخل اتاق پرت کردند.

قاضی پرسید: زمان بردن سعید سید مراد چه کس دیگری در آنجا حضور داشت و جنت صادقی را همراهی می‌کرد؟

آزاده پاسخ داد: اسدالله مثنی و حسن عزتی.

قاضی گفت: وقتی که سعید سید مراد را به داخل اتاق برگرداندند چه وضعیتی داشت؟

عضو جدا شده منافقین گفت: تمام صورت و چشم‌های او کبود بود. آن‌ها لباس‌های شخصی ما را گرفته بودند و یک لباس شبیه لباس زندان به ما دادند. سعید سید سید مراد لباس تنش هم تکه پاره شده بود و جای پوتین روی بدن او کاملا مشهود بود. پشت او به دلیل ضربات کابل یا شلنگ کاملاً متورم و کبود شده بود. ضرباتی که به سر و صورت او وارد شده بود باعث شده بود تمام صورتش ورم کرده و آثار شکنجه در صورتش کاملاً نمایان بود و توان ایستادن روی پای خود را نداشت.

قاضی گفت: از او سوال کردید که چطور شکنجه شده است؟

آزاده افزود: بله، اسداله مثنی که آمد یک صندلی گذاشت و برعکس روی آن نشست و من پشت صندلی را می‌دیدم. بعد شروع به فحاشی بسیار وحشتناک کرد. می‌گفت در عمرم چنین چیزهایی نشنیده بودم. تصور نمی‌کردم در درون تشکیلات که به ما گوهران بی‌بدیل و نوامیس ایدئولوژیک می‌گفتند چنین انسان‌هایی وجود داشته باشند. اسد اله مثنی می‌گفت به این شکنجه‌گر ها گفتم، تو خود هم ناموس داری چرا چنین فحاشی‌هایی را انجام می‌دهی؟

وی ادامه داد: در همین لحظه او مختار را صدا می‌کند و مثنی به همراه مجید عالمیان و بهرام جنت او را کتک می‌زنند. در همان ضربات اولی او از هوش می‌رود. با کابل به گوش و بدن او زده بودند و لباس هایش را پاره کرده بودند. از صبح او را برده و عصر برگرداندند.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=50488