یک نکته بسیار مهم که در تمام دیدارها بین صلیب سرخ و افراد مصاحبهشونده وجود داشت، این بود که مصاحبهشوندگان درخواست تماس با خانوادههایشان را داشتند، زیرا میگفتند که در سازمان این امکان فراهم نیست و اجازه نمیدهند که برای تماس به بیرون از قرارگاه بروند!
به گزارش فراق، شاید در این رابطه زیاد نشنیده باشید که چرا رجوی بهیکباره تمام ارتباطاتش را با «سازمان جهانی صلیب سرخ» قطع کرد و دیگر به آنان اجازه ورود به قرارگاه اشرف را نداد. در این مختصر، به شما خوانندگان عزیز توضیح میدهم که چرا رجوی بهطور ناگهانی و سریع تمام ارتباطاتش را با این ارگان بینالمللی قطع کرد.
ارتباطات سازمان مجاهدین خلق با صلیب سرخ جهانی به زمان جنگ ایران و عراق برمیگردد. از هنگامی که سازمان تمام پایگاههایش را از نقاط مرزی، که عمدتاً در کردستان مستقر بودند، به یک نقطه منتقل کرد و شکل متمرکزی به خود گرفت. منطقه تمرکز نیروها بعدها به نام قرارگاه اشرف شناخته شد. بهعبارت دیگر، وقتی میگوییم شکل متمرکز، یعنی همه سیستمهای نظامی این تشکل در یک جا مستقر شدند و شامل تمامی نیروها، اعم از رزمی و لجستیکی، و همچنین زندانیانی که در درگیریهای مرزی توسط شبهنظامیان رجوی دستگیر شده بودند، نیز به این مکان منتقل و نگهداری میشدند. این زندانیان در واقع اسرای جنگی محسوب میشدند و باید یک ارگان جهانی به وضعیت آنان توجه و رسیدگی میکرد.
رجوی بهخاطر این که بعدها برایش مشکل پیش نیاید و در خصوص زندانیانی که در درگیریهای مرزی به اسارت گرفته بود، مورد بازخواست جهانی قرار نگیرد، مجبور بود به یک نهادی وابسته شود تا اثبات کند در خصوص زندانیان جنگی رابطه انسانی برقرار کرده و به چارچوبهای بینالمللی پایبند است. لذا از صلیب سرخ جهانی خواسته بود که با زندانیان ملاقات کرده و آمار آنها را داشته باشد. این وضعیت در چارچوبهای صلیب سرخ نیز قرار میگرفت و یکی از وظایف آنها این بود که افرادی که بهخاطر شرایط درگیریهای جنگی به اسارت گرفته میشوند یا از مکانی به مکان دیگر کوچ داده و آواره میشوند، تحت پوشش خود قرار دهند و رسیدگیهای انسانی برای آنان انجام دهند. حتی در خصوص بلایای طبیعی مانند زلزلههای بزرگ یا سیل و ویرانیهایی که ناشی از واکنشهای طبیعت بود، این نهاد رصد کرده و در صورت لزوم وارد عمل میشد. هماکنون نیز همین مسائل را دنبال کرده و در بسیاری از نقاط جهان به کمک آسیبدیدگان میشتابند. نیروهایی که در این نهاد مشغول به کار هستند، تماماً داوطلب بوده و بابت کاری که انجام میدهند، هیچ حقوق و مزایایی دریافت نمیکنند. فقط در حد امرار معاش، مانند ابزار کار و یا لباس و تجهیزات مورد نیاز و خوراکشان تأمین میشوند و نه بیشتر.
از این رو است که صلیب سرخ جهانی بسیار مورد توجه و احترام و تحسین جهانی قرار دارد. در همین راستا، صلیب سرخ جهانی وقتی طرف حساب قرار میگیرد، بررسی میکند که آیا در کادر و چارچوبها و وظایفی که برایشان تعریف شده است، میتوانند کاری انجام دهند یا نه. سپس، وقتی قبول میکنند، وارد عمل شده و دست به کار میشوند.
در کشورهای اسلامی، این ارگان با نام هلال احمر شناخته میشود که آنان نیز با صلیب سرخ جهانی ارتباطات نزدیکی دارند و اوضاع مناطق تحت پوشش خود را رصد و گزارش میدهند. گزارشات این نهادهای منطقهای و جهانی به سازمان ملل ارائه میشود و برای رسیدگی و کمکهای بشردوستانه از سازمان ملل درخواست کمک میشود. در واقع، سازمان ملل تأمینکننده مسائل مالی صلیب سرخ جهانی است. سازمان ملل هم که از خود سرمایه و پولی ندارد، باید از کشورهای عضو درخواست کمک کند تا در اختیار نهادهای تحت پوشش خود، از جمله صلیب سرخ جهانی، قرار دهد.
از این رو بود که رجوی تصمیم گرفت تا با این نهاد بینالمللی همکاری کند و از مسائل بعدی اسرا خود را خلاص کند؛ وگرنه رجوی کسی نبود که بخواهد بهخاطر مسائل انساندوستانه کاری برای کسی انجام دهد. با ورود صلیب سرخ به ماجرای اسیرانی که در دست سازمان مجاهدین بودند، حداقل این بود که خانوادههایی که فرزندانشان در جنگ مفقود میشدند، میتوانستند با صلیب سرخ جهانی و یا هلال احمر تماس گرفته و از آنان بخواهند که برای پیدا کردن فرزندانشان کمک و راهنمایی کنند.
وقتی صلیب سرخ وارد قرارگاه اشرف میشد، در نقطهای که از قبل مشخص کرده بودند مستقر شده و با افرادی که اصطلاحاً اسیر جنگی نامیده میشدند، ملاقات میکرد. این ملاقاتها عمدتاً بهصورت خصوصی بود و نباید کسی از طرف سازمان در این ملاقاتها حضور پیدا میکرد. افرادی که از طرف صلیب سرخ در این ملاقاتها شرکت میکردند، اغلب به زبان فارسی آشنایی داشتند و میتوانستند در حد نیازشان با طرف مقابل فارسی صحبت کنند. خودشان مدعی بودند که سالها در ایران فعالیت داشته و در آن زمان که در ایران بودند، کلاس زبان فارسی را گذراندهاند، مثلاً تا پنجم ابتدایی خودمان. فارسی صحبت کردنشان بسیار جالب و خالی از لطف نبود.
رجوی تلاش میکرد زیاد به آنان رو ندهد، زیرا آنان همیشه درخواستهایی داشتند که پذیرفتن آن برایش پرهزینه بود. رجوی به کادرهای سازمان که طرف حساب صلیب سرخ بودند، گفته بود که مراقب باشند تا احیاناً به واسطه این کار فرمالیستی که انجام میدهند، ضربه نخورند. یعنی در ملاقاتها کسی علیه سازمان حرفی نزند و بدنامی برای رجوی به بار نیاورد!
این فعالیتهای صلیب سرخ جهانی بعد از آتشبس بین ایران و عراق ادامه داشت و در مقاطع مختلفی، آنان وارد قرارگاه اشرف شده و درخواست ملاقات با افراد میکردند. به هنگام ملاقات که بهصورت کاملاً خصوصی برگزار میشد، ابتدا احراز هویت انجام میگرفت. سپس تأکید میشد که این ملاقات کاملاً خصوصی بوده و هیچ صحبتی از این اتاق به بیرون درز نخواهد کرد. این مکالمه اولیه بهخاطر این بود که فرد احساس امنیت کند و اگر نگرانی در خصوص جان خود دارد، آن را مطرح نماید تا صلیب سرخ با مقامات سازمان مجاهدین طی دیدار، نگرانیهای خود را از بابت افراد ابراز کند.
اما یک نکته بسیار مهم که در تمام دیدارها بین صلیب سرخ و افراد مصاحبهشونده وجود داشت، این بود که مصاحبهشوندگان درخواست تماس با خانوادههایشان را داشتند، زیرا میگفتند که در سازمان این امکان فراهم نیست و اجازه نمیدهند که برای تماس به بیرون از قرارگاه بروند! این وضعیت دقیقاً مشابه سایر اسرایی بود که در کمپهای عراق وجود داشتند یا بالعکس در ایران.
اُسرای ایرانی واقع در کمپهای ارتش عراق میتوانستند با خانوادههایشان حداقل هر چند ماه یک بار نامهنگاری کرده و برای خانوادههایشان نامه ارسال کنند. بالعکس، خانوادهها نیز میتوانستند پاسخ نامه را نوشته و برای عزیزانشان ارسال نمایند. اما رجوی، بهرغم این حاتمبخشی که در ابتدای کار عرض کردم، یعنی دعوت از صلیب سرخ برای دیدار با زندانیان جنگی که در عملیاتهای تروریستیاش دستگیر کرده بود، نمیخواست اجازه دهد کسی با خانوادهاش کوچکترین تماسی داشته باشد.
میخواهم عرض کنم که خصومت رجوی با خانواده، یک تاریخچه چند دههای دارد و هیچ ربطی به شرایط بعد از صدام حسین نداشته و ندارد. از این رو، مسئولان صلیب سرخ مدام در انتهای دیدارهایشان با مسئولان فرقه رجوی، خواستههای مصاحبهشوندگان را به آنان منعکس میکردند. رجوی کمکم احساس کرد که عجب اشتباهی کرده است و اوضاع بر ضد خودش تبدیل شده است. لذا بهتدریج به فکر افتاد که به بهانههای مختلف، پای صلیب سرخ را از قرارگاه اشرف قطع کند.
اما بشنوید که به چه بهانه سخیفی کلاً ارتباطات خود را بهیکباره با صلیب سرخ جهانی قطع نمودند. مسعود رجوی یک بار در نشستی جمعی مطرح کرد که گویا متوجه شدهاند بر اساس اطلاعات دقیقی که بهدست آوردهاند، دولت ایران کمک مالی زیادی به صلیب سرخ جهانی کرده است و در عوض از صلیب سرخ خواسته که چون امکان تردد به قرارگاه اشرف را دارد، از قرارگاه فیلم، عکس و سایر اطلاعات مهم را جمعآوری کرده و در اختیار حکومت ایران قرار دهد! از همین رو، رجوی دستور داد که کلاً ارتباطات با صلیب سرخ قطع شود و دیگر اجازه ورود به آنان به قرارگاه اشرف داده نشود.
بنگرید که این مغز متفکر چگونه عمل کرد و کار صلیب سرخ را بهیکباره تمام نمود. البته کمتر کسی این مزخرفات رجوی را باور کرد، زیرا همه دولتها از روی وظایف حقوق بشری، در حد امکاناتشان کمکهای مالی و غیره را در اختیار صلیب سرخ جهانی قرار میدادند. اما رجوی بلاخره باید به یک بهانهای وارد این ماجرایی که خودش ساخته بود، میشد و قضیه را خاتمه میداد.
امیدوارم توانسته باشم در این مختصر، روابط صلیب سرخ و سازمان مجاهدین و اصل داستان را برایتان روشن کرده باشم.
حسین عیوضی آذر، فراق
انتهای پیام