• امروز : پنج شنبه - ۱ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
مدیر عامل انجمن نجات

هیچ کس جرات ندارد بپرسد مسعود رجوی اکنون کجاست؟ / ماجرای قطعات تقلبی که مجاهدین با برند بنز به تجار ایرانی فروختند

  • کد خبر : 49389
  • 20 نوامبر 2024 - 10:41

مدیر عامل انجمن نجات گفت: در سازمان تابلو‌هایی زده بودند و روی آن نوشته بود اطلاعات در حد ضرورت یعنی هیچ کس حق ندارد بیشتر از آن چیزی که ضرورت دارد سوال بپرسد و یا دنبال جستجوی اطلاعات باشد، حتی اکنون که با کسانی که از سازمان جدا شده‌اند صحبت می‌کنم هیچ کس جرات ندارد بپرسد مثلا مسعود رجوی اکنون کجاست؟ زنده است؟

به گزارش فراق، ابراهیم خدابنده، روز سه شنبه ۲۹ آبان ماه در بیست و سومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از سران سازمان مجاهدین خلق، با اشاره به موضوع تخلیه تلفنی و سوابق متهم هادی روشن روان که مسئول بخش اخباری سازمان و معروف به هوشنگ اخباری بود، اظهار کرد: هادی روشن روان مسئولیت بخش اخبار و تخلیه تماس‌های تلفنی را بر عهده داشت که پایگاهی در آلمان داشتند و حدود ۱۳ نفر بودند و یکسری آموزش‌ها از جمله آموزش اطلاعات را دیده بودند. آن‌ها می‌گفتند اطلاعات مثل آجر‌هایی است که وقتی کنار هم قرار می‌گیرد پردازش اطلاعات انجام می‌شود.

خدابنده با بیان اینکه سازمان با همه سرویس‌های اطلاعاتی اروپایی ارتباط داشت، گفت: من مدتی مسئول سوئد بودم و جلساتی داشته و حتی سفارش‌های در این موارد وجود داشت باید اطلاعاتی به همین هوشنگ اخباری منتقل می‌کردم و او هم می‌گفت که به من فرصت دهید تا طراحی کنم و بتوانم اطلاعاتی به دست بیاورم. در آموزش می‌گفتند که تخلیه تلفنی این طور نیست که یک تخلیه کنیم و همه چی دستمان بیاید، ممکن است در یک تماس، اطلاعاتی بگیرید که آن زمان به درد نمی‌خورد ولی برای تماس‌های بعدی همان اطلاعات می‌تواند اعتماد را جلب کند. مثلا با یک نماینده مجلس تماس می‌گرفتند از هفته قبلی یک چیز‌هایی می‌گفتند که طرف اعتماد می‌کرد حتی مثل یک روحانی برای جلب اعتماد صحبت می‌کردند. تابلو‌هایی زده بودند و روی آن نوشته بود اطلاعات در حد ضرورت یعنی هیچ کس حق ندارد بیشتر از آن چیزی که ضرورت دارد سوال بپرسد و یا دنبال جستجوی اطلاعات باشد، حتی اکنون که با کسانی که از سازمان جدا شده‌اند صحبت می‌کنم هیچ کس جرات ندارد بپرسد مثلا مسعود رجوی اکنون کجاست؟ زنده است؟

ابراهیم خدابنده گفت: در عراق هم که بودیم باز هم بحث اطلاعات و ارزش آن‌ها بود. بیشتر ماموریت‌هایم خارج از ایران بود. اما ما را برای نشست‌ها می‌بردند و وقتی به عراق می‌رفتیم نوار این نشست‌ها را برای ما می‌گذاشتند و از صبح تا شب می‌نشستیم و این نوار‌ها را نگاه می‌کردیم. از جمله همان نشستی که باقر در آن حضور داشت.

وی گفت: بعد یک بار ما را به گردان عراقی بردند و افراد سازمان را با لباس عراقی به آنجا بردند و لباس جندی به من پوشانده بودند و بعد گفتند کسی که لباس جندی دارد باید سیاه باشد به همین دلیل لباس افسری تنم کردند. آنجا سازمان اتاقی در گردان فکه داشت و دستگاه‌های شنود داشتند و تمام صدا‌های نیروی انتظامی ارتش را در آنجا گوش می‌دادند افرادی بودند که قبلا در نیروی انتظامی و ارتش بودند و بعد‌ها به سازمان پیوسته بودند.

وی گفت: مصطفی بنی‌هاشم سرگرد ارتش ایران بود و در آنجا به ما آموزش می‌داد و حتی فرم لباس هم پیگیری می‌کرد که چطور باشد و هر روز این‌ها روی کاست ضبط می‌شد و پردازش می‌شد و بولتن شده و ترجمه می‌شد و به مسئول استخبارات داده می‌شد و وقتی به رمز صحبت می‌شد همه این رمز‌ها را می‌دانستند. فردی به نام اسد رمزگشایی می‌کرد. وقتی رمز عوض می‌شد به فاصله کمی رمز‌ها را عوض می‌کرد و هر شب بولتنی به استخبارات می‌داد و این‌ها بیشتر تحت مسئولیت مهدی قرایی متهم شماره ۷ انجام می‌شد که از فرماندهان ارتش بود.

 خدابنده گفت: مهدی قرایی یک مدت به ما آموزش تاکتیک می‌داد و این‌ها به ما فنون را آموزش می‌دادند و سبک‌ها را به ما آموزش می‌دادند. سبکی بود که هیتلر برای فتح ۶ روزه فرانسه استفاده کرده بود که آن را ارتقا دادیم و برای عملیات فروغ جاویدان ۲ می‌خواستند استفاده کنند. در عملیات فروغ جاویدان یک هم که پاتک آن در مرصاد برای تسخیر کرمانشاه استفاده شد. عملیات فروغ قرار بود در پاییز انجام شد، اما جون ایران قطعنامه را پذیرفت این‌ها زودتر عملیات را انجام دادند.

وی افزود: قرار بود کرمانشاه را تصرف کنند و آنجا را به عنوان سکو قرار دهند و اگر می‌خواستند کرمانشاه را پس بگیرند عملیات در این منطقه مستلزم کشته شدن افراد زیادی از مردم عادی می‌شد که بعدا من چند مقاله نوشتم مقایسه تطبیقی فروغ جاویدان با اشغال موصل در عراق و بعد در سوریه که توسط داعش صورت گرفت با آموزش‌هایی که در سازمان می‌دادند مشابهت‌های زیادی داشت و غیر کلاسیک بود و به شکلی پیش می‌رود که ارتش کلاسیک نمی‌تواند در مقابل آن پیش برود و به سرعت وارد جنگ می‌شوند.

ابراهیم خدابنده گفت: یکی این بود که از جاده اصلی می‌رفتند و قاطی مردم می‌شدند حد فاصل قصر شیرین و اسلام آباد و سرپل ذهاب ماشین‌های عادی هم در جاده بودند و شهروندان عادی و ماشین هایشان در بین اعضای سازمان بودند و می‌آیند و هواپیما‌ها که می‌آمدند نمی‌توانستند بمباران کنند از ترس اینکه مردم عادی هم صدمه ببینند.

قاضی گفت: یعنی یکی از ارکان عملیات فروغ جاویدان تاکتیک استفاده از نیروی غیرنظامی به عنوان سپر انسانی است؟

ابراهیم خدابنده گفت: دقیقا. داعش هم از این تاکتیک استفاده می‌کرد و وقتی خواستند موصل را از آنها پس بگیرند، نمی‌توانستند داعش را بمباران کنند. از آن طرف ایجاد رعب و وحشت بدین ترتیب که مزرعه‌ها را آتش زده و گاو و گوسفندان را می‌کشتند و ۲۷ نفر از استان گیلان اضافه شدند و اسرا را آوردند در حیاط بیمارستان تیر باران کردند و ترس ایجاد می‌کردند. این‌ها را مهدی قرایی به عنوان تاکتیک‌های نظامی آموزش می‌داد. از زرهی‌های چرخ‌دار استفاده می‌کردند؛ و به این شکل وارد شدند. محمد محدثی متهم ردیف ۱۴ مسئول روابط بین‌الملل که مسئولیت ارتباط با سرویس‌ها برعهده او بود. ملاقات‌هایی با او داشتم در یک دیدار که با مقامات سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس بود که یک سری اطلاعات از ما می‌خواستند و می‌گفتند شما با صدام حسین رفتید. او هم به آن‌ها پاسخ داد، ما زمانی به عراق رفتیم که او محبوب غرب بود و بعد اوضاع چرخید و دست غرب را گاز گرفت و بعدا در کتاب ارتش خصوصی صدام نوشته است که آمریکایی‌ها آمدند و ماموریت داشتند که عراق را تحویل صدام دهند و بعد که صدام سقوط کرد تحویل ترکی فیصل دادند.

وی ادامه داد: در این روابط بخشی بود که به آن دیپلماسی عربی می‌گفتند و مسئول آن زاهدی بود که اسمش در میان متهمان نبود ولی کشور‌های عربی ملاحظه داشتند که ارتباطات‌شان لو نرود مثلا با کویت و سعودی و اردن و الجزایر ارتباطات قوی داشتند. ما ارتباطی با سفیر کویت در لندن داشتیم از اول تا آخر می‌گفت عکس نگیرید و اسم ما را جایی نگویید.

وی گفت: متهم ردیف ۱۶ معروف به یاسر که من مدتی تحت مسئولیت وی بودم و مسئول مالی بود و من مسئول دبی بودم و مسئول هامبورگ بودم و تجارت فرش و قطعات یدکی داشتیم و اجناس فیک را در دبی بسته‌بندی می‌کردند و روانه ایران می‌کردند و تجار ایرانی در دبی با ما ملاقات می‌کردند و نمی‌دانستند ما کی هستیم و این اجناس را با بسته‌بندی بنز تحویل می‌گرفتند و به ایران می‌آوردند.

ابراهیم خدابنده از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق اظهار کرد: زمانی که در رابطه با امور کار داشتم دو نفر بی‌جهت به همراه من می‌آمدند، چون ضابطه این بود که حتماً سفر باید سه نفره باشد و این‌ها باید در ملاقات باشند ولی این شخص تنها کسی بود که به تنهایی به سوئیس سفر می‌کرد و حساب‌های بانکی رجوی در سوئیس در اختیار این شخص قرار داشت. مهبود عطایی از فرماندهان ارتش بود یک سری از این افراد مانند مهبود عطایی مسئول آموزش در ارتش بود که یک سری آموزش‌ها را نیز به ما می‌داد.

وی افزود: من یک جمله از این شخص شنیدم که تکان‌دهنده بود و از قول رجوی می‌گفت که شما وقتی از مرز ایران پای خود را این طرف گذاشتید به هر کسی که رو به رو می‌شوید دشمن است. بعد می‌گفت که تیم‌های عملیاتی که به داخل می‌فرستیم می‌گویند که ما در مسیر به چوپان برخورد می‌کنیم که این چوپان ما را می‌بیند این احتمال دارد که بعداً به یک پاسگاه اعلام کند که این چنین افرادی رفتند و کسانی به دنبال ما بگردند بنابراین خوب است که این افراد را به یک درختی ببندیم و در راه برگشت آن‌ها را باز کنیم ولی رجوی گفته که این چه کاری است این فرد هم دشمن بوده و همان جا طرف را بکشید.

قاضی گفت: یعنی شما مدعی هستید که مسعود رجوی به تمام اعضای سازمان که وارد خاک ایران شدند دستور قتل تک تک ایرانی‌ها را صادر کرده است؟

خدابنده بیان کرد: بله این را بعداً افراد دیگری که در ایران من دیدم و تیم‌های عملیاتی بودند، دستگیر شدند زندان رفته محاکمه شدند و بعداً آزاد شدند و برخی نیز به خارج رفتند آن‌ها نیز می‌گفتند این طرف مرز همه دشمن هستند به هر کس که برخورد کردید باید همانجا آن را به قتل برسانید تا امکان این را نداشته باشد که به جایی برود و بگوید.

وی ادامه داد: مهدی ابریشم‌چی متهم ردیف ۴ مسئول روابط خارجه بود. روابط خارجی در سازمان یک بخش بود و روابط بین‌الملل یک بخش دیگر و کاملاً متفاوت بود مسئولیت روابط خارجی فقط ارتباط با عراق بود مجاهدین حق نداشتند با وزارت خارجه عراق و هیچ دستگاه دیگری ارتباط بگیرند و فقط ارتباط آن‌ها باید با استخبارات یعنی اطلاعات ارتش عراق بود حتی با مخابرات که دستگاه اطلاعاتی عراق بود ارتباط چندانی نداشتند مثلاً باقر روابط، نیز مدتی در آنجا بود باقر روابط یا همان مسعود کشمیری از قرار معلوم سابقه حوزوی داشت و مذهبی بود و به عربی نیز آشنا و مسلط بوده بنابراین او را آنجا گذاشته بودند تا با ارتباطات عراقی‌ها ارتباط داشته باشد.

رمزگشایی از نامی مستعار باقر

خدابنده گفت: تمام هماهنگی‌ها با عراق انجام می‌شد مثلاً تیم‌هایی که می‌فرستادند در نشست‌ها مشخص می‌کردند که عراقی‌ها تیم را از میدان مین رد می‌کردند و آن طرف جاده مرزی ایران آن‌ها را رها می‌کردند و برمی‌گشتند و مجدد با یک کد‌های ارتباط می‌گرفتند و می‌رفتند تیمی که می‌خواست به ایران برود و عملیات انجام دهد هماهنگی آن‌ها تحت مسئولیت مهدی ابریشم‌چی در بخش روابط خارجه انجام می‌شود. قرارگاه اشرف که بودیم بخشی بود به آن عارفی می‌گفتند در مکالمات به جای عراق می‌گفتند عارفی. در بخش عارفی افسر‌های عراقی مستقر بودند کار افسر‌های عراقی آموزش بود مهارت‌هایی را به سازمان آموزش می‌دادند و انواع و اقسام آموزش‌ها را داشت من در آموزش‌های متفجرات بودم.

خدابنده گفت: یک مهندسی انجام می‌شد که دقیقاً یک بمب کجا قرار گیرد که بیشترین تخریب را داشته باشد، مثلاً شما ممکن است یک تن سی ۴ در جای غلطی قرار دهید که هیچ آسیبی هم وارد نکند، برای اینکه بیشترین آسیب انجام شود باید محاسبات مهندسی دقیق و آموزش انجام شود. تعمیر و نگهداری و فرماندهی قرارگاه هم با آن‌ها بود. فردی بنام محمد مقدم سرهنگ دوم بود که فرمانده قرارگاه اشرف در دستگاه عراق بود که امین رحیم و حمزه نیز تحت نظر او بودند. قرارگاه اشرف مثل دیگر قرارگاه‌ها جیره مشخص ارزاق و مهمات خود را همچون ارتشی عراقی داشت همه این هماهنگی‌ها در دستگاه مهدی ابریشم‌چی انجام می‌شد.

وی در مورد یکی دیگر از متهمان یعنی محمد جواد قدیری گفت: او نیز شرایط مشابه مثل کریم رادیو یا کریم تاسیسات داشت مدتی در تاسیسات بود. وی در فرقان مسئول حادثه ۶ شهریور بوده است، او به این اشاره کرد که رجوی از این حادثه بسیار دلخور بود و معتقد بود فرقان با این کار مسجد ابوذر استراتژی ما را بهم ریخت و باعث شد که آن تئوری بی‌آینده کردن نظام با واقعه ۷ تیر عملی نشود.

قاضی از وی پرسید: این موضوع را چه کسی بیان کرد؟ یعنی مسعود رجوی قصد ترور رهبر انقلاب را داشته است؟

خدابنده گفت: خیر او معتقد بود این کار غلط بوده است و می‌خواسته که وی نیز در ۷ تیر حضور میداشت از این رو آن را غیر حرفه‌ای می‌دانست نباید این کار یک دفعه در ۷ تیر انجام می‌شد. از این بابت از فرقان شاکی بود و آن را به محمد جواد قدیری که گویا وی نیز هم در بیت رهبری هم آن زمان در جماران تردد داشته و از نفوذی‌ها بوده است که از فرقان به مجاهدین پیوسته را گفته است. این افراد مثل کشمیری، کلاهی عضو سازمان نبودند کار راحتر این بود که آن‌ها را جذب و به آن‌ها وعده دهند. بعد از اینکه آن‌ها جذب می‌شدند و در نشست‌ها معرفی می‌شدند خود مسعود رجوی به آن‌ها می‌گفته شما شناسایی شده‌اید و دیگر امنیت ندارید.

خدابنده گفت: با این اوصاف باز هم باقر را در آلمان با خانواده‌اش دیدم. کسی محل زندگی او را نمی‌دانست، اما برای ما کار می‌کرد و پول جمع می‌کرد و می‌گفت دولت آلمان برای من حفاظت گذاشته است. یعنی دولت آلمان می‌دانست که او چه کسی است.

وی در مورد کلاهی گفت: کلاهی ارتباطش را با سازمان قطع کرد. بعد‌ها گفتند که کلاهی را در هلند کشته‌اند.

قاضی پرسید: چه کسی او را کشته است؟

خدابنده گفت: سازمان کشته است. اگر چنین فردی می‌توانست به ایران بیاید می‌رفت و همه چیز را می‌گفت.

وی ادامه داد: برخی گفته‌اند این مجازات‌ها مربوط به جرایم فردی می‌شود. این جرایم سازمان یافته است و مشمول تمام افراد سازمان می‌شود.

خدابنده گفت: رجوی گفته است وقتی ما ۷ تیر و ۸ شهریور را به وجود آوردیم و ترور کردیم کسی به ما تروریست نگفت، اما در حال حاضر که ۱۰ سال است دست به سلاح نبرده‌ایم آمریکا به ما تروریست می‌گوید.

وی بیان کرد: سازمان یک نفر را در مرز می‌گذاشت تا مدام تغییرات را در مرز گزارش کند. با توجه به اطلاعاتی که به دست می‌آوردند متوجه عملیات‌های ایران می‌شدند و این اطلاعات را بولتن می‌کردند. تماس‌ها را رصد می‌کردند و اطلاعات اصلی را از آن‌ها استخراج می‌کردند. همه جا در دیوار‌های سازمان زده بودند سوال بی‌جا ممنوع و ما نمی‌دانستیم فردی که کنار ما نشسته است چکار می‌کند.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=49389

نوشته های مشابه