مصاحبه با خانم ماه منیر ایران پور،
ساکن شیراز، دبیر آموزش و پرورش و دانشجوی دوره دکترای فلسفه تعلیم و تربیت در دانشگاه تهران ـ
خواهر محمد رضا و احمد رضا تحت اسارت فرقه رجوی در لیبرتی، عراق
قسمت اول
اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح دارد بر “آزادی فردی” و “حق انتخاب انسان” فارغ از هر گونه محدودیت های بازدارنده و آزار دهنده ای چون مرام سیاسی ، عقیده ، جنسیت ، دین و مذهب و …
ماده ۱۳ ـ بند ۱
“هر کس حق دارد در داخل هر کشور آزادانه نقل مکان کند و هر کجا بخواهد اقامت گزیند”
ماده ۲۹ ـ بند ۳
” در هیچ حال نمی توان حقوق و آزادی های مندرج در منشور جهانی حقوق بشر را به نحوی بکار برد که با هدفها و اصول ملل متحد منافی باشد”
ماده ۳۰ :
هیچیک از مقررات اعلامیه ی حاضر را نمی توان به نحوی تفسیر کرد که برای دولتی یا گروهی یا فردیمتضمن حقی شود که بنا بر آن ، بتواند به فعالیتی دست زند یا کاری انجام دهد که هدف آن از بین بردن حقی از حقوق و آزادی های مذکور در این اعلامیه باشد.
آیا گروهی که مجاهدین خلق نامیده می شوند به مفاد منشور جهانی حقوق بشر ، احترام گذاشته و اهمیت قائل شده اند؟
اغلب خانواده هایی که فرزندان و بستگانشان در مقرهای متعدد تشکیلات مجاهدین در نقاط مختلف دنیا و یا هم اکنون در کمپ لیبرتی در عراق بسر می برند شهادت می دهند و تاکید می کنند سران مجاهدین خلق به حقوق بشر و الزامات زیست در دنیای مدرن و عصر تحولات دموکراتیک پایبند نیستند و به منشور جهانی حقوق بشر باور ندارند.
خانواده ها تاکید دارند سالهاست مسئولین مجاهدین مانع هر گونه تماس و ارتباط اعضای خانواده ها با فرزندان و بستگانشان در تشکیلات رجوی و در کمپ لیبرتی هستند. چنین رفتار ناراست و گزنده ی رهبری و سران مجاهدین خلق برای آنان قابل هضم نیست زیرا منطق روشنی ندارد.
بی شبهه ، بررسی موضوعات ، رویدادها و مسائلی که اتفاق می افتد میبایست به شکلی همه جانبه و سیستماتیک مورد سنجش و واکاوی قرار گیرد. تحلیل و تفسیر رویدادها ، پدیده ها ، مفاهیم و نیز عملکرد و کنش گروهی ، اجتماعی و فردی بدون در نظر گرفتن شرایط ، موقعیت عینی ، پیشزمینه های تاریخی و اجتماعی ، ما را به نگرش تک ساحتی و نه چند وجهی سوق خواهد داد …
در گفتگو با خانم ماه منیر ایران پور بر خلاف گفتگوهای رایج و مرسوم ، سعی شده است با نگاهی واقع بینانه و با تامل و بدور از هیچگونه پیشداوری های ذهنی و یا عقیدتی به چگونگی و چرایی پیوستن دو برادر ایشان به فرقه ستیزه جوی مجاهدین و نیز وضعیت تراژیکی که در مناسبات قرون وسطایی تشکیلات رجوی وجود دارد ، پرداخته شود. برای اینکه در دنیای مدرن به چشم انداز رویایی از مناسبات انسانی و اجتماعی بدور از هر گونه خشونت بیرحمانه ی فردی یا سازمان یافته ، خیره شویم باید و باید به مسائل و موضوعات در حیطه ی پدیده های انسانی و اجتماعی ، چند بعدی و چند وجهی بنگریم به ارزیابی بپردازیم و به نتایج و جمعبندی نه ذهنی و خیالی ، که واقع بینانه و کاربردی دست بیابیم.
آرش رضایی ـ عضو تیم مدیریت سایت نیم نگاه
آرش رضایی :
خانم ایرانپور سپاس که دعوت نیم نگاه را برای مصاحبه پذیرفتید. در باره ویژگی های شخصیتی احمدرضا و محمد رضا و دلایل پیوستن آنان به مجاهدین خلق لطفا توضیح دهید؟
خانم ماه منیر ایران پور :
سلام و درود به شما جناب رضایی عزیز. برادران من محمدرضا متولد ۱۳۵۹ و احمدرضا متولد ۱۳۶۴ اساسا افرادی سیاسی به معنای خاصش نبودند و حتی میتوانم بگویم سازمان مجاهدین را بدرستی نمی شناختند. آنها مانند بسیاری از جوانان و نوجوانان ساده و معمولی این مرز و بوم بودند که با مشاهده ی اوضاع اجتماع و به اقتضاء سنشان پروای عدالتخواهی داشتند. آنها و بویژه محمدرضا تاب دیدن مردم فقیر، بیوه زنان بی کس و بی پناه و خلاصه رنج مردم را نداشتند. ما خودمان از یک خانواده ی معمولی و سطح متوسط جامعه بودیم فلذا کار چندانی از دستشان بر نمی آمد و این قضایا ناراحتشان میکرد.
این ویژگی را هم از محیط پرعطوفت خانه و خانواده اخذ کرده بودند. آنها مثل بسیاری از جوانان دیگر که تصور میکنند اگر به خارج و علی الخصوص اروپا یا آمریکا بروند همه چیز درست می شود بدنبال رؤیای خود و برای ساختن آینده ای روشن تر جلای وطن کردند و بطور غیرقانونی از وطن خارج شدند تا مهاجرت کنند و به ترکیه رفتند آنجا متاسفانه در دام گروهک مجاهدین افتادند و بوسیله ی عوامل ایشان به اصطلاح صید شده و فریب خوذده و به عراق برده شدند. و اکنون سیزده سال است که خانواده ی ما درگیر این ماجراست. البته میتوانم عوامل اجتماعی نیز برای این مسئله عنوان کنم اگر مایل باشید.
آرش رضایی :
شما به زمینه های عینی خروج غیرقانونی برادرانتان از کشور اشاره کردید و اینکه سرانجام به دام فرقه مجاهدین افتادند قطعا زمینه های ذهنی و عینی توامان در پیوستن برادرانتان نقش داشتند که معتقدم معمولا به چنین مواردی خیلی کم پرداخته شده است و برای واکاوی دقیق موضوع بایستی همانگونه که شما اشاره کردید به عوامل اجتماعی هم بپردازیم … لطفا بفرمائید.
خانم ماه منیر ایران پور :
ببینید متاسفانه برخورد ما در مدرسه با دانش آموزان بعضا مناسب نیست. در مدرسه به علایق دانش آموزان بطور جدی توجه نمیشود بویژه به فعالیتهای گروهی. هرچه هست ظاهری است بنده پایان نامه ی ارشدم درین راستا بوده است و نظرم بجهت سی سال تجربه ی حرفه ای کارشناسانه است. این را عرض کردم که بدانید مستدل صحبت می کنم. اگر ما توان بکارگیری انرژی بچه ها را در مدرسه در قالب صحیح آن داشتیم و نیز به علایق آنها بطور جدی توجه میشد و آرمانگرایانه با بچه ها برخورد نمیکردیم شاید الان برادران من چنین سرنوشتی نداشتند. ما در مدرسه بجای اینکه زندگی احتماعی حقیقی را به بچه ها بیاموزیم فقط روی مواد آموزشی تاکید میکنیم که اصلا بدرد زندگی واقعی نمیخورد یک خاطره میگویم از احمدرضا تا مسیله روشن تر شود. او بسیار علاقه داشت عضو یک تشکل در مدرسه بشود اما چون پسر شلوغی بود مربی اش در مدرسه اجازه نداده بود در صورتیکه تشکل ها اگر بطور واقعی و کاربردی در مدرسه وجود میداشتند اتفاقا جای بچه های پرانرژی و شلوغ هستند. من آن زمان رفتم با مدیر و مربی مدرسه اش گفتگو کردم اما کو گوش شنوا. پس یکی از عوامل اجتماعی مهم ناکارآمدی سیستم تعلیم و تربیت است و تکیه ی صرفش بر اموزش و غقلت از تربیت اجتماعی.
آرش رضایی :
بله موافقم با شما نهاد آموزشی در جامعه پذیری افراد نقش بسیار مهمی دارد و اگر نتواند رسالت و مسئولیت اصلی خود را ایفاء کند که جامعه پذیری افراد و تطابق علائق آنان با تحولات اجتماعی و فرهنگی و … است به احتمال زیاد افراد حالت تدافعی نسبت به جامعه و نهادهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی پیدا می کنند و بدینسان زمینه های ذهنی و روانی انحرافات اجتماعی و فردی میسر می گردد. خانم ایران پور شما در چه مقطعی تدریس می کنید و رشته ی تحصیلی شما لطفا؟
خانم ماه منیر ایرانپور :
بنده دانشجوی مقطع دکترا در دانشگاه تهران در رشته ی فلسفه تعلیم و تربیت هستم. قریب به سی سال تجربه کاری دارم در آموزش و پرورش و سالها مربی پرورشی بوده ام و اکنون فلسفه و منطق تدریس می کنم.در دوره ی متوسطه.
آرش رضایی :
عالیه. شما قطعا در رابطه با متدها و روش های تربیتی و نحوه ی تاثیرگذاری گروههای اجتماعی و سیاسی و یا فرقه هایی چون مجاهدین خلق با توجه به زمینه های مطالعاتی و تحصیلات آکادمیک که دارید ، شناخت و آگاهی کافی دارید به نظر شما فرقه رجوی در شکار افرادی مثل احمد رضا و محمد رضا که مشکلاتی در ایران داشتند از چه روش ها و متدهایی استفاده می کنند؟
شما که خواهر احمد رضا و محمد رضا هستید به خوبی واقف هستید که آنها تیپ هایی خشن و یا دارای علائق ستیزه جویانه نبودند در حالی که به فرقه مجاهدین پیوستند و فریب آنها را خوردند؟ دوست دارم در اینباره بیشتر حرف بزنیم.
خانم ماه منیر ایران پور :
بنظرم فرقه ها و از جمله همین سازمان مجاهدین که با گذر زمان از اهداف اولیه موسسین خود دور و در یک پروسه ی طولانی دچار دگر دیسی شده و اکنون به تمام معنی از ویژگی های یک فرقه برخوردار است؛ ابتدا نقاط حساس شخصیت افراد را شناسایی میکنند و بر اساس آن وارد می شوند و افراد را جذب می کنند. در مورد برادران من آنها از همین میل به عدالت اجتماعی که در آنها بسیار پررنگ بود وبهره بردند. نکته ی دیگر اینکه آنها روی ویژگی های مثبت افراد تاکید میکنند و از آنها استفاده میکنند کاری که ما اغلب در مدرسه از ان غفلت می کنیم مثلا در مورد برادران من از موسیقی که مورد علاقه ایشان بود بهره گرفتند. برادران من هردو نوازنده های قابلی بودند. فرقه وقتی از این موضوع مطلع شد از آنها را در گروه موسیقی به نفع مطامع خودش بکار گرفت. احمدرضا نوازنده ی تنبور و سه تار و محمدرضا نوازنده ی دف بود و با استفاده ی ابزاری که فرقه از ایشان کرد در طول این سالها تبدیل به دو حرفه ای در این زمینه شده اند. یکی متخصص سازهای زهی و دیگری متخصص سازهای کوبه ای.
پس میبینید که (مسئولین مجاهدین) به نقاط مثبت و منفی شخصیت افراد دست میگذارند و با استفاده از تکنیک های مغزشویی و نیز کنترل ذهن آنها را به بردگی خود در می آورند. از طرفی ارتباط افراد را با عالم خارج کلا قطع می کنند و همین کار را با برادران من نیز کرده اند. آنها تا لحظه ای که اشرف تخلیه نشده بود در طی این سالها از اشرف خارج نشده بودند هیچگونه رادیو تلوزیون و امکانات ارتباطی هم آنجا وجود نداشت. در واقع مسئولین مجاهدین کانالهای ارتباطی با جهان واقعی را یکی یکی مسدود میکنند و افراد را در اختیار خود می گیرند.
ادامه دارد …
منبع: سایت نیم نگاه