• امروز : دوشنبه - ۵ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 25 November - 2024

ترجمه ای از حرفهای دل و مغز و زیر زبان رجوی فراری توسط مترجم سابقش

  • کد خبر : 4778
  • 03 ژانویه 2016 - 11:30

ترجمه ای از حرفهای

دل و مغز و زیر زبان رجوی فراری توسط مترجم سابقشTerorism

نوشته قربانعلی حسین نژاد

عضو قدیمی و مترجم ارشد جدا شدۀ بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی)

چون یکی از کارهایم سالها ترجمۀ پیامهای رجوی بود این بار هم خواستم به آن «شغل ناشریفم» ادامه داده و ترجمۀ طنزی از پیام رجوی به دنبال موشک باران ۲۹ اکتبر ۲۰۱۵ لیبرتی که گفت: «از تعداد مجروحان در تاریکی شب هنوز گزارش دقیقی نداریم. آرامش و کنترل و خونسردی خود را حفظ کنید و با هشیاری کامل آمادۀ کارزارهای بعدی باشید» به عمل بیاورم تا حرفهای واقعی نهفته در این چند کلمه اش یعنی حرفهای دل و مغز و زیر زبان رجوی خائن به روشنی و شفافیت مفهوم همگان گردد:

 رجوی:

می بخشید که به علت تاریکی شب و نیز چون در مخفیگاهم حتی چراغ قوه هم به من نداده اند و همیشه در تاریکی به سر می برم نتوانستم بیایم و مجروحان را شمارش کنم ببینم چند نفرند تا دستور بدهم که برایشان و برای مسئولین آنها دیگ بگذارند که اصلا چرا زنده مانده اند و به تعهد با امضای خودشان که نوشته بودند مجاهد بمیرم عمل نکرده اند و نمرده اند؛ مگر من در پیام عاشورای سال گذشته چراغها را در این صحرای کربلا ولی دارای دیوارهای بتونی و نگهبانان و گشتهای خودی خاموش نکردن و نگفتم هر کس نمی خواهد بمیرد جرأت دارد بلند شود بگوید من می خواهم بروم خوب چرا آنجا بلند نشدید بگویید من نمی خواهم بمیرم می خواهم فقط مجروح بشوم که این یعنی زنده بمانم تا اگر فرصتی دست داد دربروم؛ ها؟!!! صبر کنید آرامش و کنترل و خونسردی تان را حفظ کنید که اگر غلطی کردید و با عجله و و اضطراب و از ترس جانتان بازهم زود رفتید به سنگرها و از کارزار یعنی موشکهای بعدی جان به در بردید پدرتان را در می آورم و برای تک تکتان می گویم نشست دیگ بگذارند که به چه حقی تعهد خودتان را زیر پا گذاشته و زنده ماندید؟

مگر بارها تعهد مردن ندادید؟ همانجا با آرامش خاطر و خونسردی تمام وایستید و از ترس جان به سنگر نروید که اصلا همه شان پر آب شده اند اگر بروید چون خیلی هایتان شنا بلدید ممکن است غرق نشوید و زنده بمانید پس همانجا بایستید تا کارزارهای بعدی شلیک شده به دست برادران حزب اللهی این «حقیر» و «احقر» با سوت ممتدش فرابرسد و برکله تان فرود بیاید چون تعدادی از قابهای عکس مریم رهایی در اورسوراواز همانطور خالی و بدون استفاده در انبار مانده و خاک می خورند پس برای چه مریم پول داده آنها را خریده؟ خوب برای همین روز است که باید مصرف شوند!!!… تازه هم شما  و هم آن کشته ها باید خدا را شکرگزار باشند که اینجا کشته می شوید یا می میرید و آن همه تجلیل و تعریف و تمجید مثل شهید و مجاهد صدیق از شما به عمل می آید و مثل آنهایی نشدید که آن قدر داخل تشکیلات غر زدند و لغز خواندند که مجبور شدیم کلکشان را بکنیم و با قرص سیانور یا زیر شکنجه سربه نیستشان کنیم که اصلا نامی ازشان باقی نماند یا مثل آن جدا شدگان و مخالفان در خارجه نشدید که مجبور شویم به قتل و سربه نیست کردن در خیابانهای اروپا تهدیدشان کنیم و یا کتکشان بزنیم که کلی آبروریزی برایمان به بار بیاورد و آن همه هزینه های میلیونی و زحمات مریم روی سالنها و لباسها و چهره و پوست به هدر رفته و شعارهای آزادی و میانه روی و سکولاری و دموکراسی اش زیر سؤال برود. من مرگ و میر و کشتن و کشته شدن و سر به نیست کردن و شدن و درگذشت و به رحمت خدا پیوستن و… می خواهم ولی بی سر و صدا و قابل پوشش و توجیه و تعریف و تمجید؛ و نه زنده ماندن و «خوش نشین» زندان لیبرتی و بیابان اشرف شدن یا زیرکانه نمردن و مجروح شدن!!

نه آقا جون من گفتم و همه تان هم در آخر تعهدهایتان نوشتید و امضا کردید که «مجاهد بمیرم» نگفتم و ننوشتم که «مجاهد زخمی بشوم»!!! ووو….

ترجمه از: حسین نژاد مترجم ارشد حرفهای دل و مغز و زیر زبان آقای رجوی!

منبع: پیوند رهائی

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=4778