در سال ۶۹ لایههای بالای سازمان مجاهدین را وارد انقلاب ایدئولوژیک کردند، گفتند زن و بچه را کنار بگذارید و تمام عاطفه و علایق را نثار رهبری کنید.
به گزارش فراق، علی هاجری، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی نوشت: در سال ۶۳-۶۴ مجاهدین دست به کاری زدند که در عرف جامعه نکوهیده بود، به قول خودشان که می گفتند یک طلاق و یک ازدواج بود ولی به هرحال اسم این کار را با یک سس اسمش را گذاشتند انقلاب ایدئولوژیک. بعد از این بود که کم کم به عراق آمدند و در کنار ارتش عراق علیه نیروهای ایرانی جنگیدند. از سال ۶۵ تا مرداد ۶۷ که در یک تهاجم ناموفق متحمل شکست سنگین شدند و به عراق برگشتند. رجوی بعد از شکست سنگین برای توجیه شکست بحثی را آورد به اسم تنگه و توحید و به قول خودش ما بیمه نامه فروغ را داریم، منظورش ماندگاری در عراق بود ولی این موضوع از ریزش نیرو در درون تشکیلات رجوی جلوگیری نکرد. وی دنبال راه چاره بود که چکار کند. در سال ۶۸ مریم را به عنوان مسئول اول سازمان معرفی کرد. در همان ایام شروع به نشستهای طولانی کرد و می خواست ببیند مخالف در درون تشکیلات دارد یا نه اگر کسی هم مخالف بود دم برنیاورد .
در همان سال ۶۹ لایههای بالا را وارد انقلاب کردند، گفتند زن و بچه را کنار بگذارید و تمام عاطفه و علایق را نثار رهبری کنید. در سال ۷۰ اول تعداد دیگری را وارد این داستان کردند، گفتند شما مادام العمر هستی ولی به ما گفتند تا سرنگونی، نشست ها شروع شد آدم بود که پشت میکروفون می آمد. هرچه میتوانست به هم می بافت که من با مریم و از مریم زاده شدم و گمشده را پیدا کردم و هزار دروغ و خالی بندی.
رجوی از اینکه جنگ به اتمام رسیده و مرزها بسته شده بود در یک تله گیر افتاده بود و تنها راه حفظ نیرو را به قول خودش انقلاب ایدئولوژیک می دانست. رفته رفته چنگال های آهنین انقلاب مریم همه را زمین گیر کرد و هر صدایی را در نطفه خفه کرد. تعدادی به اشکال مختلف راه فرار از تشکیلات جهنمی را در پیش گرفتند. نشست های طولانی شروع شد. مقصر رجوی نبود بلکه لایههای مختلف تشکیلات بودند که کم کاری داشتند! سرکوب به اسم انقلاب! باید حرف جمع را چه راست یا دروغ قبول و اثبات می کردی در اصل انقلاب مریم برای سرنگونی بود ولی سلاحی برای سرکوب درون تشکیلات بود.
انتهای پیام