مجید پتکی گفت: باید جذابیت این قصهها را برای مخاطبان نوجوان و جوان، بیشتر کنیم چرا که هدف و انگیزه ما از ساخت چنین داستانهایی آشنایی این نسل با تاریخ معاصر و ماهیت دروغین چنین سازمانهایی است.
به گزارش فراق، «سرهنگ ثریا» به کارگردانی لیلیعاج و تهیهکنندگی جلیل شعبانی، محصول سازمان فرهنگی و هنری اوج تلاش دارد تا نگاهی تازه به داستان زندگی اعضای فرقه رجوی و پیامدهای غمبار ورود آنها به این تشکیلات برای خانوادههایشان را نشان دهد.
مجید پتکی که در کنار ژاله صـامتی، وحید آقاپور، حمیدرضا محمدی، دیبا زاهدی و… در این فیلم به ایفای نقش پرداخته در گپ وگفتی با روزنامه ایران از «سرهنگ ثریا» گفته است.
از نقش خودتان در قصه بگویید. چطور به نقش ناصر روغنگیر نزدیک شدید؟
خواهر ناصر روغنگیر با سازمان مجاهدینخلق همکاری دارد و دختر این خواهر در ایامی که او در اردوگاههای این سازمان بود، با ناصر بزرگ شده است. حالا ناصر و خواهرزادهاش با خانوادههایی که در تلاش هستند فرزندانشان را از اسارت مجاهدین خلق نجات دهند همراه میشود؛ ظاهراً خود ناصر هم زمانی با مجاهدین خلق بوده است و اینها را در خلال قصه میفهمیم. ما امروز هم در جامعه امثال ناصر را زیاد داریم؛ آدمهایی که به ظاهر تواب هستند و توبه کردهاند ولی باطنشان توبه نکرده است. این آدمها ظاهراً با آدمهای انقلابی همراه میشوند اما در باطن به آنها ضربه میزنند و ناصر نمونه این آدمهاست.
جنسی از فریبدادن آدمها در نقش شماست؛ چالش مهم نقش چه بود؟
یکی از چالشهای ما همین لو نرفتن باطن ناصر و خواهرزادهاش بود؛ اینکه نمیخواستیم این موضوع تا آخر فیلم برای مخاطب رو شود بههمین دلیل پیشنهادهایی هم دادیم و حتی چند سکانس ناصر روغنگیر هم بههمین منظور حذف شد. سکانسی بود که خانوادههای بیرون اردوگاه اشرف سنگ میخورند و حتی پیشنهاد دادم که ناصر هم، سنگ بخورد تا موقعیت او در بین خانوادهها لو نرود که این پیشنهاد مورد قبول واقع نشد. در کل کار برایم سخت بود و حس دوگانهای بود که هم خودم را همراه خانوادهها نشان بدهم و هم با کارهایی مثل فیلمبرداری مداوم از این آدمها دنبال سندسازی علیهشان باشم. وقتی خودم را در قالب ناصرها میگذارم میبینم که همین امروز هم این ناصرها بهوفور در جامعه وجود دارند و غیرقابل شناسایی هستند و بزرگترین آسیبها را به مردم میزنند.
شما پیش از این فیلم، اطلاعاتی از مجاهدینخلق داشتید؟ چه ذهنیتی از این سازمان داشتید؟
زمان انقلاب من ۴ سال داشتم. پدرم یکی از انقلابیون رشت بود و اطلاعاتم در این حد است که تعدادی از این آدمها در زمان انقلاب با انقلابیون بودند و زمانی که امام دستور داد اسلحههایشان را زمین بگذارند عدهای پذیرفتند و با بچههای انقلابی همراه شدند. علاوهبر این فیلم «لباس شخصی» که من برای امیرعباس ربیعی (۱۳۹۸) بازی کردم در مورد همین آدمها بود و چون در پیشتولید این فیلم مطالعه عمیق صورت گرفته بود و کارگردان این حساسیت را داشت که ما با اطلاعات کامل وارد بازی شویم در آن زمان بحثهای زیادی داشتیم و ترکیب اطلاعاتی که از پدرم گرفته بودم و چیزهایی که در زمان تولید «لباس شخصی» به دست آوردم باعث شد که با ذهنیت و دانستههایی وارد بازی در «سرهنگ ثریا» شوم.
و در «سرهنگ ثریا» اطلاعات تازهای برای شما از این سازمان و آدمهایش حاصل شد؟
در این فیلم وارد خانوادههای افراد سازمان مجاهدین شدم؛ آدمهایی که بیرون از سیمخاردارها در تکاپوی نجات آنها بودند و به واسطه نقشم، باز هم ماهیت این آدمها را شناختم که بیرون از این سیمخاردارها هم بهدنبال فعالیتهای تروریستی و تخریب تلاشها و حذف فیزیکی آن خانوادههای بیچاره بودند. اینها آدمهایی بودند که تمام سالهای بعد از انقلاب بدون اینکه ذرهای به عواقب کارهایشان فکر کنند دست به تخریب و انفجار و عملیات تروریستی زدند و آدمهای بیگناه را کشتند. من خودم را در نقش یک تروریست بالقوه میدیدم که نباید آن را نشان میدادم.
توصیهای برای ترغیب مخاطبان به آشنایی با قصه آدمهایی شبیه به آنچه در «سرهنگ ثریا» میبینیم دارید؟
باید جذابیت این قصهها را برای مخاطبان نوجوان و جوان، بیشتر کنیم چرا که هدف و انگیزه ما از ساخت چنین داستانهایی آشنایی این نسل با تاریخ معاصر و ماهیت دروغین چنین سازمانهایی است. مخاطبی چون مادر من هویت این آدمها را میشناسد چون آن دوره تاریخی را زندگی کرده اما این قصه باید برای پسر ۱۶ ساله من جذابیت تماشا داشته باشد تا او بفهمد که انتخاب درست در زندگیاش تا چه اندازه اهمیت دارد. باید برای جوانان انگیزه ایجاد کنیم که چنین تولیداتی را تماشا کنند و بهدرستی آن را درک کنند. «سرهنگ ثریا» بهعنوان یک واقعیت تاریخی که بر مردم این سرزمین گذشت تلاش میکند تا نگاهی دقیق به داستان داشته باشد و یک تلاش باارزش است. فیلمی که برای ساخت آن زحمت کشیده شده و میخواهد روشنگر باشد. فیلم نشان میدهد که چطور جوانانی در دورهای بهدلیل همراهی کردن با یک ایدئولوژی غلط، زندگی شخصی خود و خانوادههایشان را به بیراهه کشاندند و هزینههای جبرانناپذیری را هم به جامعه تحمیل کردند. فرزندان ما باید این آثار را ببینند تا بدانند اهمیت راهی که برای زندگی خود انتخاب میکنند چطور میتواند بر آینده خود و دیگران اثرگذار باشد.
انتهای پیام