سازمان مجاهدین در مهر ماه سال ۶۰ ضربه سنگینی خورد و بخش بزرگی از نیروهای وابسته به «نهاد اجتماعی» در فاصله ۵ تا ۱۰ مهر دستگیر شدند.
به گزارش فراق، سه ماه تحلیلهای درونی فرقه بر این پایه بود که با ترور سران اصلی، جمهوری اسلامی قادر به جانشین سازی نیست و در وضعیت متزلزلی قرار گرفته است.
به گزارش فراق، آن ها در تحلیل های خود رو به هواداران میگفتند: «نوک هرم حاکمیت ضربه خورده است و حال باید با ضربه های پیاپی به بدنه این هرم، جلو ترمیم ضربه های ۷ تیر و ۸ شهریور را گرفت.»
تاکتیک نظامی عمده سازمان، در ماه های تیر و مرداد و نیمه اوّل شهریور ۱۳۶۰، که واکنش به «قدرت ترمیم نظام جمهوری اسلامی و حمایت بی حد و حصر مردم از آن محسوب می شد» حرکات ایذایی بود و رجوی می گفت عملیات بزرگ و کوچک و ترورها زمینه لازم را درون مردم به وجود آورده، جامعه الان آماده قیام سرنگونی است. انفجار توده ها فقط نیاز به یک جرقه دارد که باید توسط پیشتاز زده شود. با شعارهای ضدحکومت «طلسم اختناق» شکسته خواهد شد و مردم چون ضد حکومت هستند در حمایت از ما به خیابان ها خواهند ریخت و شش ماهه کار نظام تمام است.
با این مقدمه سازی ها در۵ مهرماه ۱۳۶۰ دست به اقدام دیگری زدند. این بار نوجوانان دانش آموز قربانیان مطامع رجوی بودند و برای برگزاری تظاهرات مسلحانه به خیابان فرستاده شدند.
طرح «تظاهرات مسلحانه و شورشی» همراه با این تحلیل بود: باتوجه به اسطوره سازی مردم از سازمان از یک طرف، و وجود ذهنیّت نسبت به عمل در جوّ غالب هواداران از طرف دیگر، مردم و حتی هواداران هنوز وارد فاز نظامی نشده اند؛ بنابراین لازم است با تاکتیک مناسبی به صحنه کشانده شوند. اختناق مهم ترین عامل عدم ورود مردم به صحنه مبارزه علیه حکومت بوده است؛ بنابراین لازم است ابتدا جوّ اختناق توسّط پیشتاز شکسته شود، تا مردم به صحنه بیایند. «تظاهرات مسلحانه و شورشی» مناسب ترین شکل شکستن جوّ اختناق است.
فاضل مصلحتی، عضو مرکزیت نهاد دانش آموزی سازمان در جلسه درون گروهی گفته بود: «تظاهرات مسلحانه را در مناطق شلوغ راه می اندازیم تا با این کار مردم کشته بشوند و انگیزه مبارزه پیدا کنند و رو در روی نظام قرار بگیرند.«
از نیمه شهریور ماه ۱۳۶۰ چند تجمع محدود و کوتاه مدت، در نقاط مختلف تهران، صورت گرفت که نیروهای دو نهاد «دانش آموزی» و «محلاّت» در آن شرکت داشتند که در یک زمان کوتاه تجمع می کردند. در روزهای بعد (۱۸، ۲۱ و ۲۵ شهریور) نیز تحرکات مشابهی در نقاط مختلف تهران – «سینا – مخصوص»، «سینا – خرّمشهر» و «شادمان – ستّارخان» روی داد.
در اواخر شهریور ماه ۱۳۶۰، خط و تاکتیک «تظاهرات گسترده» طرح شد؛ با این ویژگی که تیم های مسلح بیشتری در راهپیمایی شرکت داده شوند، تمام نیروهای اجرایی و عملیاتی و هواداران تشکیلاتی در صحنه حضور یابند، مناطق شروع راهپیمایی طوری در نظر گرفته شد که گروه های مختلف سازمان دهی شده – در نهایت – به هم بپیوندند تا راهپیمایی گسترده شود. تحلیل های تهییج کننده هواداران پشت سرهم می رسید: «تظاهرات ۵ مهر در این مرحله طرح شد تا «پتانسیل نهفته خلق» آزاد شود ما به آن درجه از توان نظامی رسیده ایم که اگر از حکومت جلوتر نباشیم، پا به پای او هستیم و به شرایط مساوی دست یافته ایم. … ما در ۵ مهر ماه با قیامی شبیه به قیام توده ای ۲۲ بهمن روبرو هستیم باید مردم را تحت حمایت نیروهای مسلّح مان به صحنه بکشانیم.»
نهایتا در ساعت ۵/۱۰ صبح روز موعود – پنجم مهر ماه 1360نوجوانان مسلح شده، از سه نقطه مرکزی تهران، پل حافظ تقاطع طالقانی، حدّفاصل چهارراه طالقانی و میدان ولیّ عصر و سه راه جمهوری، با شلیک هوایی و آتش زدن مقداری لاستیک اتومبیل و نیز اتوبوس های شرکت واحد، راهپیمایی را آغاز کردند. تظاهراتی که منجر به شکست بزرگ دیگری برای رجوی شد. مردم با آنها هیچ گونه همراهی نکردند.
مسعود رجوی بایک بیانیه علنی پیام داد:«همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید مقاومت مشروع مردم ایران و به ویژه فرزندان مجاهد و مبارز آنها علیه مسئولان اعدامها و شکنجه ها، در همه ابعاد ممکن اعم از اعتصابها و تظاهرات و مجازات … همچنان بطور روز افزون تا سقوط نظام… و برقراری نظام دموکراتیک جدید ادامه خواهد داشت». در داخل کشور نیز موسی خیابانی به دانش آموزان پیام داد: «… فراموش نکنید که امسال درس اول هر کلاس درس آزادی و کوشش برای سرنگون کردن … در سر لوحه وظائف هر دانش آموز مبارز و انقلابی قرار دارد».
این طور فراخوان به نوجوانان و دانش آموزان زیر ۱۸ سال برای تظاهرات مسلحانه می دادند تا درکوچه و خیابان اسلحله دست بگیرند و به جای درس و مشق به کشتن مردم بی گناه و نیروهای دولتی بپردازند و خودشان هم قربانی شوند. در حالی که مسعود رجوی با بنی صدر به ساحل امن در پاریس رسیده بودند.
در خارج کشور هم تبلیغات بسیار گسترده ای روی خط براندازی و اینکه تظاهرات ها باعث شکسته شدن طلسم اختناق شده و قیام می شود، انجام می دادند. حال آن که در واقعیت آن تظاهرات ها اصلا پا نگرفت و مردم هیچ استقبالی از ترور، نیروهای ترور و عملیات مسلحانه نمی کردند. افراد محدودی که در ارتباط بودند و یا در ملاء های خانوادگی و سمپات قرار داشتند به دستور تشکیلات تظاهرات محدودی راه انداختند که اکثرا کشته و یا دستگیر شدند و به زودی تعطیل شد.
بعد از آن فاجعه، رجوی در یک جمع بندی گفت: آن تظاهرات ها مسلحانه بوده و نوجوانان و جوانان را با سلاح و به قصد برانداری و سراسری کردن این تظاهرات به صحنه فرستاده. در جمع بندی یک ساله هم تصریح کرد از ابتدا می دانسته که الگوی تظاهرات بی نتیجه خواهد بود ولی باز هم آن را «تست» کرد.
سال ۶۰ این مواضع و تحلیل های ابلهانه رجوی تحت عنوان سقوط سریع سه تا شش ماه با عملیات های برق آسا و میان مدت یکی دو سال تئوریزه می شد که اغلب همراه با کپی برداری از باصطلاح تظاهرات مسلحانه لنین در انقلاب اکتبر و با ریختن خون جوانان ایران همراه بود.
نکته قابل توجه دیگر در اتخاذ این قبیل اعمال ترفند رجوی برای حفاظت خودش بود. او نیازمند قدرت نمایی در تهران به هر قیمت بود. زیرا فرانسه و کشورهای غربی سریع تر از نیروهای شورایی و هواداران خود سازمان متوجه بی سرانجامی ادعاها و عدم توانایی رجوی در تحقق شعارهای سرنگونی او شده بودند و بخاطر ترس از معامله خودش اصلی ترین انگیزه اش، اتخاذ و ادامه این حرکات بی نتیجه بود.
در هر حال رجوی دوباره متحمل یک شکست بزرگ و از دست دادن بسیاری از نیروهای تشکیلاتی شد. بخش عظیمی از نیروهای وابسته به « نهاد اجتماعی»، در فاصله ۵ تا ۱۰ مهر دستگیر شدند و «ستاد انزلی»، بخش اجتماعی مرکز هدایت خط تظاهرات مسلحانه، نیز ضربه اساسی خورد. هواداران که انتظار داشتند با قیامی مثل ۲۲ بهمن ۵۷ روبرو شوند، دچار یأس شدند. ناکامی طرح تظاهرات مسلحانه، ناهنجاری های زیادی را در هواداران ایجاد کرد و باعث ریزش های گسترده بعدی شد.
منابع :
– کتاب پیدایی تا فرجام
– کتاب سراب ازادی نوشته مریم سنجابی
– پرونده های چند تن از متهمین تظاهرات مسلحانه ۵ مهر ۱۳۶۰: مریم ش، مسعود انتظاری، محمد ملک و حمید اسدیان؛ موجود در «مرکز اسناد انقلاب اسلامی».
سرویس پژوهش فراق
انتهای پیام