با توجه به تضاد مبنایی و ایدئولوژی آیت الله طالقانی با مجاهدین ضدخلق و همین طور با توجه به اظهار صریح خودشان در این مسئله، تنها دلیل تساهل و تسامح در قبال مجاهدین این بوده است که وی امید به هدایت عناصر آسیب دیده و افرادی که از روی جهل و نا آگاهی فریب رویکرد نفاق این جریان را خورده اند، داشته.
به گزارش فراق، سازمان نفاق از اوایل انقلاب تا به امروز تمام تلاش خود را برای مصادره آیت الله طالقانی به نفع خود کرده است و با عنوان پدر طالقانی در صدد نشان دادن ایشان به عنوان موید حرکت نفاق و ایدئولوژی آنها برای جامعه ایران بوده است. فارغ از اینکه این راهبرد مجاهدین در قبال آقای طالقانی موثر است یا تلاشی بیهوده، باید چند مسئله بررسی شود:
الف) تطبیق مبانی و ایدئولوژی سازمان رجوی با آیت الله طالقانی
ب) نظر و دیدگاه آیت الله طالقانی با مصداق سازمان مجاهدین خلق ایران
بعد از بررسی این دو سرفصل، چرایی این مصادره توسط جریان نفاق و همین طور موثر بودن یا نبودن آن را بررسی می کنیم.
الف) تطبیق مبانی و ایدئولوژی فرقه رجوی با آیت الله طالقانی
۱- تکامل مارکسیستی و عدم اصالت در موضوعات مختلف از نگاه آیت الله طالقانی:
سازمان مجاهدین یک سازمانی است که عقیده خود را بر مبنای ماتریالیست دیالیکتیک که از ایدئولوژی مارکسیستی می باشد بنا کرده است، در این عقیده مهمترین پایه و اساس این است که هیچ نسخه و مبنایی اصالت ندارد و حق و باطل و خوب و بد جای خود را به نظریه تز و آنتی تز می دهند که تغییر پذیر و بدون اصالت هستند و شرایط و مقتضیات زمان که مبنای آن اقتصاد است، تعیین کننده هستند. آیت الله طالقانی این نظریه را به طور قطع رد می کند و در این باره مینویسد:
« از آثار زمانهاى دور کشف شده، توحید را با مظاهر شرک می نمایاند و قانون عمومى تکامل مادى با همۀ جهات روحى و اجتماعى انسان تطبیق نمىنماید. چون دخالت ارادۀ قاهر انسانها و برتر از آنها در آن مشهود است از نظر تکامل اجتماعى بر مبناى مادى، براى توحید فکرى و حق و عدل و التزام اخلاقى و از میان بردن ریشۀ اختلافات و جنگ، اصول و مقیاسهاى ثابتى در میان نیست.
زیرا طرفدار هر مرام و مکتبى حق و عدالت و اخلاق را از دریچۀ خاص اصول و مرام خود مىنگرد و مرام دیگر را منحرف از حق و مخرب افراد و اجتماع میداند. با آنکه همۀ اینها مکتب ها و مرام هاى مبتنى بر ماده و اقتصاد را پیوسته در حال دگرگونى مىشناسند و چون ضمنا به بىثباتى و بىارزشى اصول خود معترفند، تعهد و التزام به حق و اخلاق، از نظر اینها مفهوم ثابتى نباید داشته باشد و باید فقط چشم به مبانى بىثبات و در راه تأمین منافع افراد و گروههاى خود بدارند و ناظر افزایش دشمنى و جنگ و تخریب همۀ شؤون بشرى باشند. زیرا منشأ و زایندۀ اختلاف نمی تواند رافع آن باشد. برخى از سادهلوحان هنوز چشم به پیشرفت هاى علمى دارند به امید اینکه علم می تواند همۀ مشکلات و پیچیدگی هاى انسان و اجتماع را بازنماید و حق و عدل حقیقى را بنمایاند و بشر را در برابر آن ملزم و مسئول گرداند.
اینگونه امید و خوشباورى که براى علم پرستان از آغاز تحولات علمى و صنعتى غرب و روى تافتن از آئین هاى خدایى آرامش بخش بود اکنون و پس از تجربههاى ملموس جز براى مقلدین چشم بسته امید انگیز نمی باشد. اکنون علم و کشف با همۀ پیشرفت ها و افق هایى که از اسرار طبیعت و روابط و علل مادى پدیدهها کشف نموده، در مسائل اصلى چگونگى پیدایى و آفرینش و غایت جهان و انسان و اصول حق و باطل و قوانین عمومى و ایجاب تعهدات اجتماعى و اخلاقى خود را ناتوانتر از همیشه و نیازمند به هدایت برتر نشان می دهد.» (تفسیر پرتوی از قرآن، ج ۲، صص ۱۱۴ و ۱۱۵)
و در جای دیگه به صراحت به مبنای ماتریالیست دیالیکتیک (تز و آنتی تز) که از مبانی اصلی سازمان رجوی می باشد نقد وارد میکند:
اگر تضاد درونى مادّه که منشأ این همه آیات است، چنان که جمع ضدّین بالفعل باشد، بیش از آنکه جمع ضدّین بالفعل محال عقلى و فطرى است، بر مبناى خودشان حرکتى در ماده پدید نمىآید.
و اگر یکى بالفعل «تز» باشد و دیگرى بالقوه «آنتى تز»، چون قوه جز قابلیت و استعداد نیست، نمىتواند فاعل و محرک گردد و خود باید داراى محرّک و فاعل باشد. اگر علت محرّک آن ضدّ بالقوه، باز تضاد درونى «دینامیکى» باشد، باز هم سومین تضاد تا تضادهاى بى انتهاء اگر خارج از ماده است چیست؟ شرایط طبیعى (مکانیکى) آن چیست؟ این شرایط همراه با مادّه بوده است یا پیش از آن؟ پس اصالت ماده و حرکت آن چه مىشود؟
اگر پس از آن پدید آمده، پس محرّک ماده بسیط چه بوده است؟ عناصر گوناگون هم سطح و تکاملى، چگونه از مادّه بسیط و ناقص پدید آمدهاند؟ از تضادهاى عنصرى، یا از ائتلاف و ترکیب طبیعى و محرّک هاى کمالى و قوانین و علل پیچیده آن؟ دیالکتیک و تضاد مفروض که یک اصل ساده است و باید کارش یک نواخت باشد، چگونه علّت تنوع و نسبتها و اندازههاى خاص گردیده است؟…
در ادامه می نویسد:
اگر از جمود خود را برهاند و چشم بازى و جواب و توجیهى داشته باشد، از هر جواب و توجیهى که پیش آرد، سؤالات دیگرى از آنها مىشود. او مىخواهد با کلید سه شاخه «تضاد تز، آنتىتز، سنتز»، همه اسرار جهان و انسان و مشکلات حیات را بگشاید؛ یعنى نفى واقعیت هر چیز و هر اندیشه و نفى خود. آنچه مىماند تضاد و تحیّر، جنگ و تکبّر. این همه پیامبران و فیلسوفان و متفکرین که سازنده اندیشهها و انسانها و پایهگذار علوم و کاشفان اسرار و قوانین جهان و معتکفان معابد علم بوده و هستند و تحولات فکرى و اجتماعى پدید آوردند و اندیشه خود را به اعماق طبیعت رساندند و فکر و زندگى بشر را دگرگون کردند، به این کلید رازگشا دست نیافتند، جز چند شخصیت ساخته شده زمان و محیط خود و مرحله گذرا و خاص اجتماعى و اقتصادى تاریخ، با دریافت پراکندهاى از نظریات گذشتگان و حواشى علوم و ترکیب و ارائه اصول و قوانینى براى اندیشه و اخلاق و اجتماع براى همیشه و همه جا؟! از دیدگاه وسیع و همه جانبه قرآن، سراسر جهان، نمودار و جلوهگاه و تمثل نظم و قانون و اراده و حکمت «آیات» است. (پرتوی از قرآن، ج ۵، صص ۱۳۶ الی ۱۳۹)
۲- وصف و تطبیق ماده پرستی و فرمول پرستی به بت پرستی توسط آیت الله طالقانی:
همانطور که گفته شد مبنای فکری فرقه رجوی، ماتریالیست می باشد و مسعود رجوی در این خصوص می گوید: «در جامعه با آن سنگ بنا که اول گذاشتیم یعنی وجود مساوی ماده؛ زندگی مادی یا حیات اقتصادی در نهایت و به طور بلافصل تعیین کننده و ایجاد کننده تمام حیات معنوی سیاسی و کلیه تحولات اجتماعی است. این همان بحث زیربنا و روبناست و برحسب این تحلیل، از آنجا که زندگی اقتصادی و حیات اکونومیک زاینده بلافصل همه حرکات دیگر جامعه است، باز یکسری نتیجه خواهیم داشت. دین، هنر، فرهنگ، شعر و موسیقی همه اینها تماماً براساس همین زندگی و حیات اقتصادی تحلیل می شود» (سلسله دروس تبیین جهان رجوی)
آیت الله طالقانی صراحتا نگاه ماتریالیستی یا همان نگاه مسعود رجوی را به «بت پرستی» تشریح می کند:
آن بتپرستى که سنگ و چوب را مىپرستد، تا ماده پرست و شهوت پرستى که به مظاهر آنها سر فرود مىآورد و احکام خدا و هدایت را براى تقرب به آنان تأویل و کتمان می نماید، تا عقیده و مرام پرست جامدى که همه حقایق بسیط را در راه افکار ساخته و محدود خود فرم می دهد و تحریف می نماید،تا علم و فرمول پرستى که می کوشد تا هر حقیقت و واقعیت آزادى را با دریافت هاى محدود خود منطبق سازد. چون انسان به هر مقام فکرى و علمى برسد باز خود را مخلوق و مألوه و محکوم مىبیند، ناچار باید معبودى براى خود بسازد و منتهاى عشق و کشش خود را به آن رساند و چون نمی خواهد یا نمی تواند اندیشۀ خود را از هر قید و محدودیتى آزاد نماید و از میان قشرهاى اوهام و تقالید و دیوارهاى علمى بیرون آید و به معبود مطلق و واحد رسد، معبودها و الوهیت هایى براى خود می سازد که با خاموشى و تنبلى ذهنش سازگار و نزدیک باشد. (تفسیر پرتوی از قرآن، ج ۲، صص ۳۱ و ۳۲)
در جای دیگر آیت الله طالقانی ماده پرستان روز که ماتریالیست های دیالیکتیک از شعب آن می باشند را «مشرک» خطاب می کند:
تبلیغات و تهمت ها و شایعهسازی هایى که از زبان و ساختۀ کتاب دیدهها و آموزش یافتهها و مشرکین و دست ها و زبان هاى ناپیدا، جوّ روحى و اجتماعى شما را نگران و مضطرب مىسازد. همچون امروز که ماده پرستان مشرک و اهل کتاب شرق و غرب، همان روش هاى مشرکان و اهل کتاب آن زمان را دربارۀ اسلام و مسلمانان دارند؛ چون آئین توحید مخالف هر گونه شرک و طغیان است:
وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ
آنچه در برابر این ابتلائات و خطرات پایدار مىسازد و راه را روشن و باز مىگرداند، صبر و تقوا است که ناشى از تصمیمها و عزم راسخ ایمانى در همۀ پیشامدها و گرفتاری ها مىباشد:
وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً، فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ
این پیمان محکم خدا و پیمبران و وجدان علمى است که چون از هر جهت با رشتههایى توثیق گردیده بیش از عهد و تعهد است. (تفسیر پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۴۴۴)
۳-از نظر آیت الله طالقانی ایمان به ابعاد معنوی از خصائص مومنین است (مانند معاد و غیره) و رد ماده گرایی:
با توجه به اینکه ابعاد معنوی و غیر شهود و عالم غیب در عقیده ماتریالیستی کاملا انکار می شود و ردی محکم بر ماده گرایی است؛ آیت الله طالقانی ایمان به عالم غیب و مصادیق مختلف آن را از خصائص مومنین و از ضروریات دین می داند:
«ایمان به فرشتگان، ایمان به حقایقى نورانى و نیرومند و مدبران امور و وسائط گرفتن و انعکاس قدرت و حکمت و نزول وحى و الهام است که جهان ماده نسبت به آنها چون آئینهای است که از هر سو و در هر بعد، چهره و تدبیر و جمال و کمال آنان را می نمایاند، با این دید،آفاق مشعشع و وسیع و آراستهاى از هر سو براى مؤمن نمودار است و خود را پیوسته در معرض انعکاس ها و الهامات و امدادات آن فرشتگان می نگرد. نه آن گونه فرشتگان و هم ساختهاى که پیوسته در میان خود و با خدایان در حال کینه جویى و جنگ می باشند و جهان را در آشفتگى و هراس و ترس می دارند و قربانىها و نذورات مىطلبند. و نه تصویر آنکه دیوارهاى به هم پیوسته و متراکمى از مادۀ تاریک و فاقد هر گونه احساس و شعورى انسان ها را در برگرفته باشد و هیچگونه راه نفوذ و رابطۀ حسنهاى به ماوراء آنها نداشته باشند. الهام اصول احکام و راه هاى حق و خیر و بازداشتن از شرور و فساد و برانگیختن رسل، از اشارات و بشارات همان مبادى و فرشتگان بلند مرتبه است.» (تفسیر پرتوی از قرآن جلد ۳ صفحه ۲۷۲)
تکفیر ماده گراها توسط مرحوم طالقانی:
این کافر است که در مثل هاى قولى و فعلى خالق و مبدأ غایت خلق سرگردان گشته و راه به جایى نمىبرد با آنکه اگر پردۀ غفلت و کفر را از چشم عقل بردارد و به هستى خود روى آرد مثل عالى پروردگار را در خود مىنگرد. با ظهور نور حیات در خاک تیره و عناصر پراکنده و تصرف و تدبیر پیوسته در آن به صورت موت و حیات چگونه مىتوان کافر شد؟
چگونه مىتوان این سرّ حیات را که حقیقتش از هر چه مجهولتر و اثرش از هر چه ظاهرتر است و این تصرف و تدبیر را نادیده گرفت؟ چگونه مىتوان با فلسفه بافى و علت تراشى این حقیقت قاهر بر ماده را که آن را به صورت هاى گوناگون و ابزارهاى اسرارآمیز درآورده، اثر و معلول ماده دانست؟ این جهش میان ماده و حیات را با چه فرضى مىتوان مرتبط ساخت؟چون از خود غافلید از خدا غافل شدهاید، چون به خود کافرید و از هستى خود در حجابید به خدا کافر شده و از او محجوب ماندهاید.” (تفسیر پرتوی از قرآن، ج ۱، ص ۱۰۵)
جمع بندی: واضح است که آیت الله طالقانی تضاد صد درصدی با مبنای سازمان منافقین رجوی که برپایه ماتریالیست، دیالیکتیک و مارکسیست است دارد و این تفکر را شرک و کفر و خارج از اسلام میداند.
ب) نظر و دیدگاه آیت الله طالقانی با مصداق سازمان مجاهدین خلق ایران
اولا که آیت الله طالقانی خود را ملتزم به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه می داند فلذا در طول عمر مبارک خود برای برپایی حاکمیت اسلام تلاش بسزایی کرد و نهایتا تا زمان وفات همواره در خدمت انقلاب اسلامی ایران بود. اما سخنرانی نماز عید فطر ایشان در دوم شهریور ماه ۱۳۵۸ یعنی ۱۷ روز قبل از وفات ایشان مسئله را کاملا روشن می کند، ایشان خطاب به منافقین رجوی بیان کردند:
خدا لعنت کند آنهایی را که این فتنهها را ایجاد میکنند. در این روز عید صدبار بر آنها لعنت. ما چهقدر سعی کردیم با مذاکره، مهربانی و دور هم نشستن مسائل را حل کنیم. چه با این جوجه کمونیستهای داخل خودمان و چه با آن یک مشت جوان احساساتی ۳۰ ساله که خیال میکنند قیم همه مردم اند، قیم همه زنان ما هستند، زنها حقشان پایمال شده، مگر خودشان نمیتوانند حرف بزنند؟ کارگرها حقشان! به تو چه! تو که دستت پینه نزده و نشستهای و فقط شعار میدهی؟ این جوانهای مسلمان ما هستند که در آفتاب تابستان با زبان روزه در روستاها کار میکنند. اینجا نشستهای و فقط شعار میدهی؟
من خودم را برای دفاع از اینها داشتم فدیه میکردم. حتی تنگنظرها و اندکبینها مرا متهم میکردند. خود رهبر به من میفرمود چرا مسامحه میکنید در برابر اینها؟ گفتیم شاید به نصیحت، موعظه و تغییر اوضاع و شرایط جذب مردم شوند؛ اما حوصلهی همه را سرآوردند. رهبری دلسوز را به خشم آوردند، حالا جزای اعمالشان را بکشند. دیگر در میان مردم جایی ندارند، بروند فکر دیگری بکنند.
در این سخنرانی دو موضوع مهم قابل استنباط است:
۱- مرحوم طالقانی جریان مجاهدین رجوی را کمونیست می داند و از آن مهمتر اینکه بین جوانان مسلمان و مجاهدین، خط تمایز قائل می شود (“این جوانهای مسلمان ما هستند که در آفتاب تابستان با زبان روزه در روستاها کار میکنند. اینجا نشستهای و فقط شعار میدهی؟”) لذا واضح است که مرحوم طالقانی این افراد سازمان رجوی را نه اسلامگرا می داند و نه جزو قشر مسلمان.
۲- با توجه به تضاد مبنایی و ایدئولوژی آیت الله طالقانی با مجاهدین ضدخلق و همین طور با توجه به اظهار صریح خودشان در این مسئله، تنها دلیل تساهل و تسامح در قبال مجاهدین این بوده است که وی امید به هدایت عناصر آسیب دیده و افرادی که از روی جهل و نا آگاهی فریب رویکرد نفاق این جریان را خورده اند، داشته است.
حال می رسیم به سوال مهم این مقاله، آیا مصادره آیت الله طالقانی توسط رجوی ها با عنوان پدر طالقانی، راهبردی عبث است یا موثر؟!
با توجه به مطالبی که عرض شد، نتیجه می گیریم که مصادره آیت الله طالقانی توسط فرقه رجوی امری محال و جمع ضدین است؛ یعنی نه تنها آیت الله طالقانی فرقه رجوی را تایید نمی کند، بلکه این سازمان بر مبنای ایشان سازمانی کفری و خارج از اسلام است.
اما از یک طرف با توجه به اینکه سازمان منافقین عقیده تضاد با اسلام خود را با ابزار قران و اسلام در بین عوام و بدنه اسلام کمرنگ می کند و با توجه به اینکه آیت الله طالقانی نفوذ بسیار خوبی در بین انقلابی های مسلمان دارد، مصادره دروغین ایشان توسط فرقه رجوی می تواند موجب فریب عوام و بدنه اسلام شود تا اولا: به عقاید خود پوشش اسلامی بدهد، دوما: به اعتبار آیت الله بتواند جوانان مسلمان را فریب داده و جذب کند.
حال برای جلوگیری از این اهداف شوم و فاسد، باید تضاد مبنایی آیت الله طالقانی با فرقه تروریستی رجوی برای جوانان مسلمان به صورت های مختلف بازگو و تبیین شود؛ تا جلوی این اهداف خطرناک دشمنان اسلام گرفته شده و تحریف احتمالی در قبال شخصیت این بزرگوار توسط آن ها خنثی گردد.
انتهای پیام