مَثَل آنان همانند کسی است که آتشی افروخته (تا در بیابان تاریک، راه خود را پیدا کند)؛ ولی هنگامی که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانی میفرستد و) آن را خاموش میکند و در تاریکهای وحشتناکی که چشم کار نمیکند، آنها را رها میسازد، آنها کران، کوران و گنگها هستند؛ لذا (از راه خطا) باز نمیگردند! این عبارت خداوند در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره مبارکه بقره یکی از چندین تعبیری است که در قرآن کریم از منافقان دارد. رسول خدا (ص) هم میفرمایند: هرکس در هر کجا، هر زمان، و در هر رتبه و مقامی که باشد و ظاهر پاک او مخالف باطن ناپاکش باشد، منافق است! آشکارکردن ایمان با زبان و پنهانکردن کفر در دل به معنای نفاق است.
به گزارش فراق، مبنای اصلی مجاهدین خلق از همان بدو تأسیس در سال ۴۶-۴۷ مارکسیست بود، فقط شاخوبرگ اسلامی داشت، تا سال ۵۴ هم ظاهر دینی خود را حفظ کره بود و در نمادهای خود از آیه قرآن استفاده میکرد. اما از اوایل سال ۵۴ که تغییر رویه داد مبارزین مسلمان بهتدریج از سازمان فاصله گرفتند. منافقین سال ۵۴ به طور علنی پرچم و نماد اسلامی را کنار گذاشته و با پرچم مارکسیست وارد میدان شدند این در حالی بود که از سال ۴۷ تا ۵۴ قبل از ورود علنی به فاز مارکسیستی، سازمان نمادهای مذهبی و دینی را ظاهر میکرد. به همین جهت بخش اعظمی از کمکهایی که به سازمان میشد از طریق افراد متشرع و متدین صورت میگرفت. نیروهایی هم که به سازمان میپیوستند افراد متدین بودند.
در بحبوحه دوران مبارزات ملت ایران علیه دستگاه ظلم و جور حکومت ستمشاهی سازمان مجاهدین خلق تلاش میکرد با همسو نشاندادن افکار خود با آراء حضرت امام خمینی، حمایت مردم را نسبت به خود جلب نمایند. اما همان سالها، حضرت امام (ره) با حرکتی مدبرانه، تفکرات و تمامی کتابها و جزوات انحرافی آنان را رد و بهشدت در مقابل آنها موضعگیری کرد.
* امام خمینی تنها کسی بود که از همان ابتدا سازمان مجاهدین خلق را خوب شناخت
محمدصادق کوشکی عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی علت جذب افراد متدین به سازمان مجاهدین خلق را اینگونه پاسخ میدهد: شناخت ماهیت درونی سازمان کار سادهای نبود و تنها کسی که همان موقع سازمان را خوب شناخت و بههیچعنوان با سازمان همراهی نکرد حضرت امام بود. عناصر سازمان دو مرتبه در سال ۵۰ توسط تراب حقشناس و سال ۵۱ توسط حسین احمدی روحانی به دیدار امام خمینی در شهر نجف میروند و تلاش میکنند با شیوههای متفاوت امام را به خودشان متمایل کنند و از امام برای خودشان تأییدیه بگیرند. حضرت امام متون تئوریک سازمان را شخصاً مطالعه میکنند. جالب اینجاست که مجاهدین برای اینکه مطالبشان حجم کمتری بگیرد بسیار ریز نوشته بودند. همراهان امام نقل میکنند ایشان با ذرهبین سعی میکردند کتابهای سازمان را مطالعه کنند. (چون این کتابها خیلی ریز و بهصورت قاچاق منتشر شده بود.) امام متون آنها را مطالعه کردند و صحبتهایشان را بهصورت مفصل در ۱۰ الی ۱۲ جلسه گوش کردند و در نهایت بهصورت قطعی همه اینها را رد کردند.
* روایت خیانت در همکاری با ساواک
وی ادامه میدهد: برخلاف حضرت امام که سازمان را با ریزبینی دقیق میشناختند و تأیید نمیکردند، بعضی از روحانیون شاخص و مشهور بر حسب دید ظاهری که داشتند سازمان مجاهدین را سازمانی اسلامی میدانستند و آن را تأیید میکردند. من بهعنوان یک بحث تاریخی نقل میکنم؛ کسانی مثل آیتالله هاشمی رفسنجانی تا سالهای ۵۲_۵۳ با سازمان همراهی داشتند. البته به معنی عضویت در سازمان نیست، صرفاً فقط همکاری داشتند. در پرونده بازداشت خانم طاهره سجادی و همسرشان آقای غیوران میبینیم که ارتباطشان با سازمان از طریق آقای هاشمی رفسنجانی صورتگرفته است. این دو نفر انسان متدین مبارز بودند که با وساطت آقای هاشمی میپذیرند که با سازمان همکاری کنند. آقای هاشمی بهعنوان یک روحانی، سازمان را یک مجموعه دینی میدانست. بعد از اینکه این زن و شوهر بهخاطر همکاری با سازمان دستگیر میشوند و تحت شدیدترین شکنجهها قرار میگیرند در زندان متوجه میشوند که سازمان یک مجموعه دینی نیست و رسماً به سمت کفر و مارکسیست رفته است؛ لذا بلافاصله از سازمان اعلام برائت میکنند و سربلند از این آزمون بیرون میآیند و تاکنون هم پادررکاب انقلاب اسلامی هستند. خانم سجادی بهعنوان کسی که بیشترین شکنجه را در کمیته مشترک ضد خرابکاری تحمل کرده از وفاداران انقلاب اسلامی هستند. جالب این که این دو نفر با خیانت سازمان اسیر ساواک شدند. شخصی مثل آقای هاشمی هم تا سال ۵۴ به این نتیجه نرسیده بود که سازمان یک مجموعه غیردینی است و اسلامی نیست. این بهخاطر ظواهری بود که سازمان رعایت میکرد.
* مجاهدین وقتی با «نه» مردم ایران مواجه شدند روی آنها آتش گشودند
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مجاهدین خلق همانند همه مردم و گروهها از حقوق سیاسی و اجتماعی برخوردار شدند آنها ابتدا خود را موافق انقلاب نشان دادند و از این طریق، نیروی قابلتوجهی دور خود جمع کردند؛ اما چون در سه انتخابات با «نه» مردم مواجه شدند و امام (ره) نیز حاضر نشدند به نفع آنها تبعیض قائل شوند، بنابراین به سمت فاز نظامی یا تروریستی و دپوی سلاح و تشکیل خانههای تیمی رفتند و بانفوذ در مراکز حساس به یک سری اسناد محرمانه دست پیدا کردند.
مجاهدین وقتی متوجه شدند از مسیر انتخابات و کانال مردم به جایی نمیرسند، شروع به اقدامات تروریستی نظیر ترور و انفجار کردند تا نظام نوپای اسلامی را سرنگون کنند با این استدلال که با مشی مسلحانه و تروریستی میتوانند نظامی که نهادهایش هنوز شکل مشخص و ثابتی ندارد را به سمت براندازی سوق دهند. برای این منظور، منافقین در مراکز حساس مختلف نفوذ کرده و اطلاعاتی را جمعآوری کرده بودند. آنها تجربیات مهمی در انجام امور مخفیانه داشتند. این تجربیات باعث شد که آنها هم به مراکز اطلاعاتی نفوذ و دسترسی داشته باشند و هم به اسلحه دست پیدا کنند.
* ترور شخصیتهای طراز اول انقلاب در دهه ۶۰ با هدف براندازی نظام بود
اقدام مجاهدین خلق در منفجرکردن مقر تشکیل جلسه حزب جمهوری اسلامی، فقط باهدف بهشهادترساندن آیتالله بهشتی بهعنوان یکی از شخصیتهای طراز اول انقلاب نبود؛ بلکه آنها میخواستند با این اقدام تروریستی، نظام را براندازند چرا که در آن جلسه چندین وزیر و معاون وزیر و بیش از ۲۰ نماینده مجلس هم بودند؛ یعنی مسئولان کشور در آن جلسه جمع شده بودند. پس از آن نیز آن ها به ترورهای خود ادامه دادند و به سراغ رئیسجمهور و نخستوزیر کشور رفتند و همینطور سلسله ترورهای خود را ادامه دادند تا با اولویت ترور سران و شخصیتهای اثرگذار نظام به همان هدف براندازی، جمهوری اسلامی برسند.
اغلب کسانی که آن زمان مسئولیتی داشتند وقتی صبح از منزل خارج میشدند هیچ انتظار نداشتند شب به خانه برگردند؛ چون امکان داشت هر جا و هر لحظه ترور شوند. واقعاً فضای ناامنی درست کرده بودند؛ هواپیما میدزدیدند؛ یک جایی را منفجر میکردند؛ افرادی که ظاهر حزباللهی داشتند را به طرز فجیعانه به قتل میرساندند؛ در خانه مسئولان میریختند و آنها را ترور میکردند و بهطورکلی انواع و اقسام اقدامات تخریبی و تروریستی را مرتکب میشدند. این اقدامات آنها ادامه داشت تا این که بحث مبارزه با منافقین به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپرده شد که از مولودهای مبارک نظام جمهوری اسلامی بود. یعنی نهادی تازهمتولدشده بود که نیروهای مخلص جذب آن شده بودند. نیروهای سپاه موفق شدند که رفتهرفته خانههای تیمی منافقین را کشف و نقشههای تروریستی آنها را خنثی کنند.
در سالهای ۵۹ و ۶۰، زمانی که خلع سلاح گروهها مطرح شد، سازمان فعالیتهای خود را با درگیریهای خیابانی، ترور، انتشار اعلامیه، بمبگذاری بر ضد جمهوری اسلامی آغاز کرد و اهداف نهایی خود را طی جلسهای با مسئولان سازمان در شهرستانها، تصرف سریع رادیو و تلویزیون، مجلس شورای اسلامی، جماران و در نهایت برپایی درگیریهای شهری و سقوط نظام اعلام کرد. برای این کار شروع به ایجاد خانههای تیمی و فعالیتهای مسلحانه همچون ترور و بمبگذاری کردند. در سال ۱۳۶۰ منافقین باتوجهبه شرایط خاص مناطق غرب و شمال غرب، برای خارجکردن افراد ردهبالا و درجه یک خود از کشور، با تأسیس رادیو و سازماندهی و آموزش نظامی نیروها و هستههای باقیمانده، نیروهای خود را به این منطقه گسیل کرد و با حمایت حزب منحله دموکرات در شهرهای سنندج، دیواندره، سقز، سردشت، پیرانشهر و مهاباد اقدام به احداث مقر و فعالیتهای سیاسی و تشکیلاتی کردند.
* خیانت جاسوسی در سالهای جنگ تحمیلی
اما خیانتهای فرقه رجوی به ملت ایران تنها به کشتار و ترور ختم نشد؛ آنها با دشمنان نظام ساختوپاخت کردند تا علیه مردم ایران فعالیت کنند. جاسوسی منافقین در سالهای جنگ تحمیلی هنوز در حافظه تاریخی مردم ایران باقیمانده است؛ روزهایی که مادران و پدران، جوانانشان را برای حراست از خاک میهن به جبهه میفرستادند، منافقین به صدام گرا میدادند که چطور و با چه طرحی مردم ایران را با بمب و موشک قتلعام کند.
عمده فعالیت سازمان در مناطق غرب و شمال غرب، حضور در مناطق آزاد و انجام فعالیتهای سیاسی و تبلیغی در روستاها و جذب اعضا و هواداران تشکیلات آسیبدیده خود از شهرستانها به مرکز اصلی در داخل خاک عراق بود.
* روایت یک خیانت ناجوانمردانه
یکی از شاهدان واقعه پاکسازی سنندج در جنگ ۲۲ روزه درباره نقش مجاهدین خلق در بحران کردستان میگوید: با وجود خستگی دو ماهه محاصره، گروه ضربت تشکیل دادیم و شروع به پاکسازی کردیم. کارمان را از بنکه (مقر) های احزاب و گروهها شروع نمودیم. در آنجا چیزهایی دیدم که از حسرت، دلم میخواست بترکد. حسرت اینکه چرا جوانهای ساده و پر حرارت هوادار برخی گروهکها آنجا نبودند که درون بنکهها را ببینند و از محتویات آن باخبر شوند. به بنکهای رسیدیم که بالایش نوشته بود بنکه پیشمرگان زحمتکشان وقتی داخل آن رفتیم، عکس سه مزدور را در کنار هم و در همه اتاقها زده بودند؛ عکس عزالدین، قاسملو و رجوی. به دلیل تبلیغات شدید منافقین مبنی بر این که هیچ ارتباطی با وقایع کردستان ندارند، وجود این عکسها و جزوات سازمان منافقین و آرم آنها در اتاق و بر دیوار تعجبآور و حیرتانگیز بود.
* توهمات مسعود رجوی در عملیات چلچراغ
فروردین سال ۱۳۶۷ به دلیل تحولاتی که بهتدریج در حال وقوع بود، ساختار الگوهای موجود از کنش و واکنشهای حاکم بر جنگ دستخوش تغییر شد. صرفنظر از ملاحظات سیاسی و نظامی که به طور آشکاری به سود عراق در حال تغییر بود، اوضاع داخلی ایران نیز به دلیل افزایش اختلاف نظرات سیاسی و مناقشات جناحی در آستانه فرارسیدن انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در نیمه دوم فروردین، از حساسیت خاصی برخوردار بود و فضای داخلی کشور عمیقاً درگیر انتخابات مجلس و فارغ از روند حساس و نگرانکننده جنگ بود.
در سالنمای تحلیلی جنگ ایران و عراق چنین آمده است: در روزهای پایانی خرداد ۱۳۶۷ منافقین به کمک ارتش عراق به مهران و دهلران که در کنترل پدافند ارتش قرار داشت حمله کردند. در بهار همین سال بعد از نشست محرمانه رجوی و صدام، تجهیزات سنگین مثل تانک تی ۵۵ و نفربرهای پی ام پی در اختیار منافقین قرار گرفت و افسران عراقی آموزش فشردهای را برای آنها برگزار کردند.
مسعود رجوی قبل از عملیات تهران طی نشستی برای تحریک و تشویق نیروهایش برای حمله به خطوط ارتش میگوید: توان یک یگان ما با ۳ یا ۴ یگان ارتش ایران برابر است. یک گردان برای درهم شکستن چند گردان کلاسیک ارتش. منافقین پس از حمله به مهران شعار «امروز مهران فردا تهران» را سر دادند. منافقین با دعوت از خبرگزاریهای خارجی پس از ورود به مهران، اقدام به راهاندازی یک برنامه بزرگ تبلیغاتی کردند. پس از این عملیات رهبری تشکیلات مدعی شد که وقتی میتوانیم در یک عملیات شهری را آزاد نماییم پس دسترسی به تهران چندان مشکل نخواهد بود.
عملیات چلچراغ یک عملیات نظامی بود که توسط سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش عراق در اواخر جنگ ایران و عراق در ۲۸ خرداد ۱۳۶۷ انجام شد. هدف این عملیات تصرف شهر مرزی مهران بهمنظور کنترل میدانهای نفتی آن و همچنین روستاهای کرد در منطقه بود. بعدها روشن شد که اطلاعات گردآوری شده توسط سازمان از وضعیت جبههها و نیروهای نظامی ایران، در بهثمررسیدن عملیات مزبور نقش داشت. ضمن آنکه ارتش سازمان با عملیات آفتاب و سایر اقدامات ایذایی در مقدمات آن سهیم بود. منافقین اما چند روز هم نتوانستند دوام بیاورند و با اجرای پاتک رزمندگان ایرانی مجبور به ترک مهران شدند. چهل روز بعد باهدف تصرف تهران، عملیات مرصاد را اجرا کردند، اما با شکست سختی در دستیابی به اهداف خود ناکام ماندند.
انتهای پیام