سال گذشته وضعیت فرقه رجوی پس از ۴۴ سال، جنایت و خودنمایی و تنها آلترنانیو خوانی مشخص و به تنفرمردم داخل کشور، طرد و بیزاری ایرانیان خارج کشور هم افزوده شد.
به گزارش فراق، پس از برملا شدن انزوا و منفوریت سازمان مجاهدین حتی در بین دول اروپایی حالا از فرط خشم و درماندگی در مطلبی تحت این عنوان که «ما اپوزیسیون هستیم یا مقاومت» لاطائلاتی عجیب به هم بافتند تا نتیجه گیری نمایند اپوزیسیون بودن بی ارزش هست و بگویند ما مقاومت هستیم.
پوشکیهای مغز پوسیده دستگاه رجوی خواستند به خیال خویش شکستهای متعددشان به خصوص در صحنه سیاسی خارج از کشور را بی اهمیت جلوه دهند.
اما در این رابطه چند نکته قابل توجه است.
در چند دهه گذشته آنچه که به گواه تاریخ ثابت شده این است که سازمان مجاهدین نه اپوزیسیون است نه مقاومت؛ به دلایل واضح و قوانین روشن جاسوسی و خیانت در زمان جنگ و در قبال کشور خویش.
همه ایرانیان این گروه را به عنوان خیانتکار می شناسند چرا که در طی سال هایی که کشور درگیر دفاع در برابر هجوم دشمن خارجی بود به یاری دشمن شتافت.
همان زمانی که به عراق رفتند تقریبا همه مخالفین حتی سلطنت طلب ها هم این رویه را محکوم کردند.
از فرط تک روی و خود محوری هیچ گروهی به خودخواهی های رجوی، روی خوش نشان نمیدهد. تنها جریانی که با اینها سازگار است یک سری سناتورهای آمریکایی هستند. علیرغم آنکه می دانند آنها تروریست هستند و تعدادی مستشار شان را ترور کردند اما به دلیل دشمنی تاریخی و همراستایی منافع فعلا به حمایت هایشان ادامه میدهند.
حالا باید پرسید: سازمانی که در بحبوبه شرایط سخت و در زمانی که دشمن خارجی به کشور حمله کرد به یاری اجنبی پرداخت و از پول لباس و غذا گرفته تا سلاحش را تامین می کردند، چه می نامند؟
سازمانی که برای رسیدن به قدرت ۱۷ هزار تن از هموطنانش را ترور می کند، دو سال از انقلاب نگذشته دست به اسلحه می برد، سلسله انفجارات و ترورهای کور اساس برنامه هایش را تشکیل می دهد را چه می نامند؟از ۸۰ میلیون جمعیت ایران، در اوج ۵ هزار عضو حرفه ای داشته و در یک دهه اخیر به کمتراز سه هزار تن کاهش یافتند. بازماندگان با مشقت های فراوان اقدام به فرار و جدایی می کنند. چگونه سازمانی است؟گروهی که بدون حمایت مالی و معنوی آمریکا و اسرائیل توان ادامه فعالیت و عرض اندام حتی به صورت موقت هم ندارد، با پرداخت ۲۰ میلیون دلار آمریکا، کشور محل اقامت برایشان مشخص می کند و به دستور در کمپی محصور در بیابان های دور افتاده مستقر می شوند، در اماکن سربسته و در شرایط قطع ارتباط با دنیا در چهل سال گذشته زیسته اند، اجازه جدایی، ارتباط با اجتماع و داشتن هویت مستقل به اعضا خویش نمیدهند و حتی بین پناهندگان در اروپا و آمریکا به شدت منفور هستند و خیانت ها و روابط مخوف فرقه ای و تشکیلاتی آن توسط صدها جدا شده افشا شده است، جنایت هایشان اثبات شده، این مقاومت است یا گروهی خطرناک و فرقه ای؟
حال با خیال پردازی و مقاله هایی بی سر و ته فکر می کنند چون اسامی جانشینی و اپوزیسیون را از دست دادند، می توانند نام مقاومت بر خود بگذارند.
البته در مورد شخص رجوی باید گفت کدام مقاومت؟ اینکه در چهل سال گذشته در هر مقطعی با جنگ افروزی و به کشتن دادن صدها نیروی فریب خورده، به مرد همیشه فراری تبدیل شد و بیست سال از ترسش در سوراخ موش گذران می کند؟ حیات حقیر خائنانه اش را مقاومت می نامد؟ زندگی اعضایش را در زیر سایه امریکا و اسرائیل مقاومت می نامد؟
زهی بیشرمی بر این سرکرده که دست از دجالیت برنمی دارد. مزدور و خائنی که جایگاه و نامش در تاریخ ایران مترادف با خیانت و رذالت است.
مرتضی حیدرزاده
عضو نجات یافته از فرقه رجوی
انتهای پیام / فراق