در چهل و یکمین جشنواه بینالمللی فیلم فجر، فیلمی با نام «سرهنگ ثریا» به نمایش درآمد که به جهت خاص بودن سوژه و موضوع بازتاب گستردهای در فضای رسانهای کشور داشت.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، این فیلم به سرگذشت واقعی «ثریا عبداللهی» مادری میپردازد که سالهاست خواهان رهایی فرزند خود از دام سازمان تروریستی مجاهدین خلق است.
مطلب زیر روایت خبرگزاری ایرنا به زندگی این مادر است که تقدیم نگاه مخاطبان فراق میشود:
«امیر اصلانم، فدای نام قشنگت! عزیز مادر، خاطرت هست روزی که میخواستی با قطار به مشهد بروی؟ زنی فالبین در قطار کنارت نشست و گفت پسرم برای تو اتفاقی خواهد افتاد و تو از مادر و خانواده ات خیلی دور میشوی و به دست عده ای خدا نشناس و کافر گرفتار خواهی شد. چرا که فال حضرت یوسف برایت آمد. آری پسرم ای کاش زبان آن زن لال میشد و این فال را برایت نمیگرفت. امیر جان میدانم تو خود را فدای راحتی مادر و خواهرانت کردی، میخواستی بهترین زندگی را برای ما مهیا کنی ولی افسوس، این نامردمان و کافرصفتان بدترین سرنوشت را برای تو نوشتند.»
این گوشهای از صحبتهای ثریا عبداللهی مادر امیراصلان حسن زاده جوانی است که فریب وعدههای فرقه تروریستی مجاهدین خلق را خورد و به آنها پیوست.
ثریا سال ۱۳۸۸ به همراه تعدادی دیگر از پدران و مادرانی که فرزندانشان سرگذشتی چون امیراصلان پیدا کرده بودند روانه عراق شد. آنها در بیابانهای این کشور پشت درهای بسته پادگان اشرف نشستند؛ یعنی در تنها جایی که ممکن بود فرزندانشان را ببینند. بعضی از آنها سه و نیم سال پشت این درها ماندند و توسط اعضای فرقه تحقیر شدند و سنگ و چوب خوردند.
پادگان «اشرف» کجاست؟
پادگان یا همان قرارگاه اشرف، اردوگاهی بود که سازمان تروریستی مجاهدین خلق، در ۸۰ کیلومتری مرز ایران در شهر خالص استان دیاله عراق برپا کرده بودند.
این اردوگاه در سال ۱۳۶۵ و پس از انتقال مرکز اصلی این سازمان به عراق و با پشتیبانی صدام حسین تاسیس شد و جمعیتی حدود ۳۲۰۰ نفر در این پادگان زیست میکردند.
اسم اردوگاه اشرف برگرفته از نام اشرف رجوی، نخستین همسر مسعود رجوی، رهبر کنونی این سازمان است. اشرف در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ به همراه موسی خیابانی نفر دوم این سازمان، در مخفیگاه خود در زعفرانیه تهران توسط نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مورد حمله قرار گرفت و کشته شد.
پس از خروج اعضای سازمان از این کمپ در سال ۲۰۱۳ و از زمان حمله داعش به استان دیاله، این پادگان در اختیار حشدالشعبی قرار گرفت و از آن زمان به اردوگاه اردوگاه شهید ابومنتظر المحمداوی تغییر نام داد.
روایت های ثریا
ثریا اما نه فقط غم خود بلکه غصه دیگران را هم میخورد: امان از دل شوکت قاسمی مادر پیمان کردمیر. فوت نابهنگام او ضربه سختی روحی به من زد. او همراه شوهرش سال ها پشت در اشرف ماند. یک خواسته بیشتر نداشت و آن دیدار با فرزندش بعد از بیست سال فراق بود. او در تمام ساعات شبانه روز، همراه همسرش بالای خاک ریزها مینشست و آرام آرام حرف میزد و گریه میکرد. یکبار از او پرسیدم با کی حرف میزنی و گریه میکنی؟ گفت: با پسرم، پدرش خیلی مریض است و میترسم بلایی سرش بیاید و پیمان را نبیند. پیمان پسر آرام و مظلومی است، او فقط به عشق خوانندگی آمده بود به این خراب شده.
سنگ و آهن، نثار پیرمرد ۸۰ ساله
ثریا عبداللهی میگوید: آقای حبیبالله عبدی رئوف پدر احمد عبدی نیز نزدیک دو سال در پشت درب اشرف تحصن کرد. داخل قلبش باتری بود. مهربان، صبور و خنده رو بود و معلوماتی بسیار قوی داشت. یک روز با دیگر خانوادهها به درب جنوبی کمپ رفتیم. اعضای فرقه با سنگ و چوب و آهن به طرف این پیرمرد ۸۰ ساله هجوم آوردند. چند سنگ و آهن به این پیرمرد لاغر اندام خورد. فریاد زدم: چرا این پیرمرد را میزنید، او داشت با احترام با شما حرف میزد.
آنها این بار تمام خانوادهها را به سنگ و چوب بستند. رفتم نزدیک دیدم آقای عبدی گوشهای نشسته و صورت و دستانش پر خون شده است. همسر آقای عبدی آمد و گریهکنان مرحوم آقای عبدی را به سمت کانکس خانوادهها برد.
ثریا عبداللهی کیست؟
۲۰ سال از زمانی می گذرد که به گفته ثریا عبداللهی «پسرش امیراصلان در ترکیه توسط منافقین ربوده شد.»
ثریا طی این سالها حتی از یک تماس تلفنی با فرزندش محروم بوده است. او سال ۱۳۸۸ روانه عراق شد و خود را به پشت درهای بسته پادگان اشرف رساند تا بلکه نشانی از فرزندش بیابد:
من به عنوان یک مادر در سال ۱۳۸۸ برای دیدن پسرم به عراق رفتم و تنها خواسته من فقط دیدار با پسرم بود، به هر صورت این حق طبیعی و قانونی من بود که با پسرم ملاقات کنم چرا که فرزندم را سران فرقه ربوده و در زندان اشرف مخفی کرده بودند تا سپر جانی مریم و مسعود ملعون باشد. اولین روزهای تحصن به فرماندهان و سرکردگان فرقه در اشرف اعلام کردم من با سیاست کثیف شما کاری ندارم فقط پسرم را میخواهم اگر پسرم را آزاد کنید من هم بی سر وصدا از اشرف خواهم رفت و اگر نه به خداوند قسم، خاک اشرف را زیر و رو خواهم کرد چرا که من مادرم و عمر، جوانی و هستیام را فدای پسرم کردهام.
ثریا عبداللهی در اسفند ماه سال ۱۳۹۷، پس از انتقال اعضای مجاهدین خلق از عراق به آلبانی، تشکلی به نام «مادران، قربانیان فراموش شده فرقه رجوی» را تاسیس کرد. او خواسته های این تشکل را این چنین اعلام کرد:
- دیدار خانوادهها به خصوص مادران با فرزندانشان در کشور آلبانی
- حمایت از افراد رها یافته از فرقه رجوی و بازگشتگان به کشور
- درخواست از دولت آلبانی در خصوص همکاری و حمایت از خانوادهها
- درخواست حمایت از کمیساریای عالی پناهندگان، سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی جهت حمایت از خانواده ها و مادران
- درخواست از وزارت خارجه کشورمان جهت پیگیری و حمایت از خانوادههای آسیب دیده از فرقه رجوی
ثریا میگوید: اکنون همان گفتههای سال ۸۸ را تکرار میکنم، پسرم باید از چنگال دیو ستمگر رها شود، در غیر این صورت من و تمام خانوادههای اسیران فرقه دجال رجوی به کشور آلبانی خواهیم رفت و مقر نفرین شدهشان را به سرنوشت اشرف و لیبرتی دچار و همه اسیران را آزاد خواهیم نمود. ملاقات حضوری حق مسلم ماست.
انتهای پیام / فراق